
فرسایش نظم جهانی پس از جنگ و بحران اعتماد
این یادداشت به بررسی نکات کلیدی مطرح شده در اپیزود اول «تبادل نظر ولف-کروگمن: بحران اعتماد» از پادکست The Economics Show میپردازد که با حضور مارتین ولف، مفسر ارشد اقتصادی فایننشال تایمز و پل کروگمن، استاد دانشگاه سیتی نیویورک در تاریخ ۴ ژوئن ۲۰۲۵ ضبط شده است. این گفتوگو بر چگونگی تغییر عمیق و شاید دائمی نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم تمرکز دارد و به هزینههای از دست دادن اعتماد بهویژه در ایالات متحده میپردازد. این بحث یک تحول نظاممند را برجسته میکند که اصول بنیادین ثبات و رفاه جهانی را به چالش میکشد.
تحول در تجارت بینالمللی و حاکمیت قانون
گفتوگو با شناسایی تغییر چشمگیر در سیاست تجارت بینالمللی آغاز میشود که نشانهای از انحراف گستردهتر از هنجارها و اصول تثبیتشده است. یکی از نگرانیهای اصلی، کنار گذاشتن اصل «ملتهای بهیندوست» (Most Favored Nations Principle) است که بر عدم تبعیض میان شرکای تجاری تأکید دارد و ۸۰ سال پایه توافقات تجاری بینالمللی بوده است. پل کروگمن اشاره میکند که اقداماتی مانند اعمال تعرفهها توسط دولت آمریکا بدون توجه به این اصل، نشاندهنده این است که توافقات گذشته صرفاً بهعنوان «پیشنهاد» در نظر گرفته میشوند. این مسئله شامل توافقات تجارت آزاد با متحدان کلیدی مانند کانادا و کره جنوبی نیز میشود.
مارتین ولف این تغییر را بهعنوان گذار از یک جامعه مبتنی بر قانون به استبداد خودسرانه توصیف میکند، جایی که دولت بهگونهای عمل میکند که گویی اعلامیههای امروزش قانون است و برنامهریزی را برای کسبوکارها و افراد غیرممکن میسازد. او به دوران پیش از جنگ داخلی انگلستان اشاره میکند، زمانی که قدرت خودسرانه چارلز اول برای وضع مالیات به چالش کشیده شد. کروگمن تأکید میکند که سیاست تجاری پیچیده پیشین آمریکا که برای انعطافپذیری در موارد خاص و چشمانداز گستردهتر رئیسجمهور طراحی شده بود، به دلیل «کاملاً نامناسب بودن برای فردی مانند دونالد ترامپ» به یک «فاجعه» تبدیل شده است. این تغییر نظاممند، حاکمیت قانون را که یکی از ویژگیهای بنیادین ایالات متحده است، به چالش میکشد. هر دو تأکید میکنند که ایالات متحده در مقایسه با دیگر قدرتهای اقتصادی بزرگ مانند اتحادیه اروپا و حتی چین به طور منحصربهفردی غیر قابل اعتماد تلقی میشود که با وجود ماهیت اقتدارگرایانهاش، درجهای از پیشبینیپذیری بلندمدت را دارد. برای مثال، دو برابر شدن تعرفههای فولاد توسط آمریکا با استناد به بند امنیت ملی، بهعنوان نمونهای از اقدامات غیرمنطقی اقتصادی و مشکوک از نظر قانونی است که عدم اطمینان عظیمی برای کسبوکارها ایجاد میکند.
فرسایش حاکمیت و ظهور قدرت خودسرانه
فراتر از تجارت، این گفتوگو به کاهش قابلتوجه استانداردهای ضد فساد در ایالات متحده اشاره دارد. در گذشته، آمریکا شفافیت را ترویج میکرد و علیه اقدامات فاسد عمل میکرد و کشورهای دیگر بهویژه اروپا را به جدی گرفتن مبارزه با فساد تشویق میکرد. اکنون این برداشت وجود دارد که خودِ جایگاه ریاستجمهوری «کاملاً برای فروش» است و محیطی را پرورش میدهد که در آن موفقیت به غنیسازی افراد در قدرت بستگی دارد تا به شیوههای تجاری سالم. انتظار میرود این تغییر تأثیرات عمیقی بر اقتصاد آمریکا و روابط بینالمللی داشته باشد و به کشورهایی که مایل به مشارکت در چنین اقداماتی هستند، نسبت به کشورهایی که به حاکمیت قانون پایبند هستند، مزیت بدهد.
تهدیدات علیه ثبات مالی و امنیت جهانی
قابلیت اطمینان سیستم مالی ایالات متحده بهویژه بدهیهای آن نیز در معرض خطر توصیف شده است. پیشنهاد برخی از مشاوران آمریکایی برای تبدیل بخشهای بزرگی از بدهیهای کنونی به «اوراق قرضه صدساله» بهعنوان نوعی نکول تلقی میشود. پل کروگمن اشاره میکند که این با تمایل تاریخی دولت کنونی به «فریب دادن همه» (stiff everybody) همراستاست. بدهی دولت آمریکا مدتهاست که بهعنوان دارایی امن جهانی و وثیقهای حیاتی عمل کرده است. کروگمن و ولف هشدار میدهند که اگر این قابلیت اطمینان به خطر بیفتد، «هیچ جایگزینی» برای آن وجود نخواهد داشت و این امر «مقدار زیادی شن در چرخدندههای کل مکانیسم اقتصادی بینالمللی» وارد میکند.
علاوه بر این، یکپارچگی اتحادهای امنیتی آمریکا مورد تردید قرار گرفته است. غیر قابل اعتماد بودن آمریکا بهعنوان یک متحد که با بحثهایی درباره الحاق کانادا یا گرینلند و رفتار با رئیسجمهور اوکراین (زلنسکی) نشان داده شده، نشانهای از انحراف از نقش تاریخیاش بهعنوان یک متحد ثابتقدم است. کروگمن به «دیوانهوار» بودن تبدیل کانادا، یک همسایه و متحد نزدیک به یک «دشمن مرزی» اشاره میکند. موضع کنونی آمریکا بهویژه همراستایی ضمنیاش با پوتین در مورد جنگ اوکراین، بهعنوان تفاوتی بنیادین با آمریکای پیشین تلقی میشود.
حمله به پایههای فکری
یکی از نگرانیهای نهایی، حمله به علم و دانشگاهها در ایالات متحده است. این حمله در سیاستهایی نمود مییابد که دانشجویان و اساتید خارجی را که نقش کلیدی در تحقیقات و نوآوری آمریکا دارند، هدف قرار میدهند. سخنرانان معتقدند این تلاش نظاممند نهتنها برای ناخوشایند کردن محیط برای این افراد است، بلکه شامل جلوگیری از ورود آنها یا حتی بازداشت آنها به دلیل ابراز نظرات نامطلوب است. به نظر میرسد انگیزه زیربنایی، خصومت با تفکر مستقل و نتایج علمی باشد که ممکن است روایتهای سیاسی خاصی را به چالش بکشد. آسیب بلندمدت به «باروری و خلاقیت عظیم سیستم علمی و دانشگاهی آمریکا» بهعنوان خسارتی بالقوه عظیم و غیر قابل بازگشت تلقی میشود که یکی از عوامل کلیدی موفقیت آمریکا پس از جنگ را تضعیف میکند.
تضاد با سیاستگذاری دقیق
این گفتوگو این تغییرات رادیکال را در بستر تاریخیای قرار میدهد که طی آن سیاستگذاری اقتصادی با دقت و واقعگرایی بیشتری همراه بود؛ دورهای که نمونة بارز آن، استنلی فیشر فقید است؛ استاد و راهنمای پل کروگمن. فیشر همراه با رودی دورنبوش در مؤسسه MIT شاخهای از اقتصاد کلان را بنیان گذاشتند که سختگیری ریاضی را با درک عمیق از واقعیتهای دنیای واقعی تلفیق میکرد؛ رویکردی که نسل مهمی از اقتصاددانان و سیاستگذاران برجسته را تحت تأثیر قرار داد. این رویکرد تضادی آشکار دارد با فضای امروز که به گفتة سخنرانان، فاقد تحلیلهای جدی مبتنی بر شواهد تجربی است.
نتیجهگیری
پادکست با تأکید بر این نکته به پایان میرسد که تغییرات مشاهده شده صرفاً یک «نوسان» یا رفتار افراطی گذرا نیستند، بلکه یک تحول بنیادین در رابطه قوه مجریه آمریکا با جامعه است. این یک «لحظه انقلابی یا شاید یک لحظه ضدانقلابی در تاریخ آمریکا و جهان» را نشان میدهد. ماهیت عمیق این تغییرات به پرسشی فراگیر منجر میشود: آیا دموکراسی در خودِ ایالات متحده دوام خواهد آورد؟