پشت نقاب منتقدان فیلتر
به گزارش اقتصادرَوا، در روزهایی که شبکه اجتماعی X بار دیگر به میدان اصلی افشاگریهای دیجیتال تبدیل شده، افشای استفاده برخی چهرههای شناختهشده از «سیمکارتهای سفید» موج تازهای از بحثها درباره عدالت ارتباطی و شکاف میان کاربران عادی و صاحبان امتیازهای پنهان را برانگیخته است. قابلیت جدید نمایش موقعیت جغرافیایی اتصال در پروفایلها نشان داد تعدادی از حسابهایی که ظاهراً از داخل ایران فعالیت میکردند، در واقع از اینترنت بدون فیلتر و دسترسیهای ویژه بهرهمند بودهاند؛ دسترسیهایی که سالها محل مناقشه بوده و اکنون بیش از گذشته زیر ذرهبین افکار عمومی قرار گرفتهاند.
خطوط سفید، طبق سازوکار رسمی، نوعی دسترسی ویژه است که با تأیید نهادهای قانونی برای دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی، شرکتهای فناوری، روزنامهنگاران رسمی و اعضای هیئتعلمی تعریف شده تا بتوانند بدون محدودیت به شبکههای اجتماعی و سرویسهای بینالمللی متکی بر اینترنت آزاد دسترسی داشته باشند. مشابه چنین ساختاری در برخی کشورها نیز تحت عنوان Whitelisting اجرا میشود. اما منتقدان داخلی از همان ابتدا این شیوه را مصداق «اینترنت طبقاتی» دانستهاند؛ مدلی که به باور آنان شکاف میان کاربران را عمیقتر و مدل حکمرانی اینترنت را غیرشفافتر میکند.
در موج جدید انتقادات، موضوع دیگری نیز پررنگ شده است: دوگانگی رفتاری برخی از چهرههایی که در ظاهر از سرسختترین مخالفان فیلترینگ و محدودیتهای اینترنت بودهاند، اما اکنون مشخص شده خود از خطوط بدون فیلتر استفاده میکردهاند. پرسش اساسی اینجاست که این افراد چگونه در فهرست دسترسیهای سازمانی قرار گرفتهاند، در حالی که نه در رسانههای رسمی مشغولاند و نه در چارچوب عنوانهای اعلامی قرار میگیرند؟ این تناقض میان گفتار و رفتار، بهویژه برای کسانی که خود را نماد مبارزه با «اینترنت دوگانه» معرفی کردهاند، به یکی از محورهای اصلی انتقاد تبدیل شده است.
در کنار این مسئله، بحث استفاده سیاسی و انتخاباتی از فیلترینگ و فیلترشکنها نیز مطرح است. برخی جریانها که در مواضع رسمی خواستار اینترنت کاملاً آزاد و حذف محدودیتها هستند، در عمل بیشترین بهرهبرداری تبلیغاتی را از همین دوقطبی انجام دادهاند؛ آن هم در شرایطی که در دورههای مسئولیت، اجرای سیاستهای فیلترینگ و گسترش حفرههای استفاده از فیلترشکنها همزمان ادامه یافته است. منتقدان میگویند این تناقضها نهتنها اعتماد عمومی را تضعیف میکند، بلکه یکی از عوامل اصلی بیثباتی سیاستگذاری در فضای مجازی است؛ وضعیتی که نه به حفاظت از دادهها انجامیده و نه به تدوین مدل روشن و قابل اتکا برای تنظیمگری پلتفرمها.
در نهایت، ماجرای خطوط سفید بار دیگر ضرورت شفافیت، پاسخگویی و بازنگری در سیاستهای ارتباطی کشور را یادآوری میکند؛ مسألهای که با ادامه روند فعلی، احتمالاً همچنان در مرکز توجه افکار عمومی باقی خواهد ماند.
