مرور تجربه پنج دهه تورم در ایران نشان میدهد جهشهای پیاپی قیمتی بیش از آنکه محصول شوکهای مقطعی باشند، ریشه در رشد مزمن نقدینگی، سلطه مالی
بررسی سه قرن داده نشان میدهد که برخلاف تصور رایج، مازاد بودجه پایدار ابزار اصلی کاهش بدهی نبوده است. قدرتهای بزرگ بیشتر از نکول، تورم و
تورم مزمن، نوسانات ارزی و ریسکهای سیاستگذاری باعث شده مدلهای کلاسیک ارزشگذاری در بورس ایران کارایی گذشته را نداشته باشند. در این محیط
اقتصادهای ثروتمند با بدهیهای بیسابقه، کسریهای مزمن و نرخهای بهره بالا در آستانه عصر تازهای از بیثباتی مالیاند؛ عصری که در آن تورم،
دولتهای ثروتمند جهان با بدهیهای فزاینده و موانع سیاسی برای کاهش آن روبهرو هستند. در صورت عدم توانایی در کنترل این بحران، تورم و سرکوب
دهه ۱۹۷۰ بریتانیا شاهد تورمی ۲۵ تا ۲۷ درصدی بود؛ بحرانی که برخلاف تصور رایج، نه صرفاً از سیاستهای پولی یا شوک نفتی، بلکه از تغییر در رژیم
کاهش نرخ بهره فدرال رزرو در سپتامبر ۲۰۲۵ اگرچه با هدف حمایت از بازار کار انجام شد، اما تداوم آن میتواند اقتصاد آمریکا را در مسیر سیاست
مهرماه ۱۴۰۴ نقطه بازگشت اعتماد نسبی به بازارهای مالی ایران بود. همزمانی رشد طلا و بورس در شرایط ثبات نرخ ارز، نشانهای از تغییر الگوی
در حالیکه نرخ بهره در بازار پول به اوج تاریخی رسیده، حجم حقیقی نقدینگی در اقتصاد ایران رو به کاهش است. این همزمانی متناقض، سیاست پولی را
توسعه مالی ایران هرچند در چهار دهه اخیر بهبود یافته، اما رشد نقدینگی، تورم مزمن و ضعف بازار سرمایه مانع تعمیق واقعی آن شدهاند.