شنبه، 15 آذر 1404

روش‌های بازپرداخت بدهی در کشورهای ثروتمند / غلبه تورم بر مازاد بودجه
دیروز, 20:28
کد خبر: 1346

روش‌های بازپرداخت بدهی در کشورهای ثروتمند / غلبه تورم بر مازاد بودجه

بررسی سه قرن داده نشان می‌دهد که برخلاف تصور رایج، مازاد بودجه پایدار ابزار اصلی کاهش بدهی نبوده است. قدرت‌های بزرگ بیشتر از نکول، تورم و سازوکارهای غیرمستقیم برای سبک‌سازی بدهی استفاده کرده‌اند.

به گزارش اقتصادرَوا؛ شواهد تاریخی نشان می‌دهد که کشورهای بزرگ و ثروتمند، به‌ندرت موفق شده‌اند بدهی‌های ملی خود را از طریق مازاد بودجه پایدار کاهش دهند؛ در عوض، ابزارهایی چون نکول (Default) یا کاهش بدهی از طریق تورم، به‌ویژه پس از جنگ جهانی اول، رایج‌تر بوده‌اند.

الگوی تاریخی نکول و تغییر هنجارهای پساجنگ

پیش از جنگ جهانی دوم، نکول توسط اقتصادهای پیشرو امری غیرمعمول نبود. برای مثال، فرانسه در سال ۱۸۴۸ برخی از تعهدات کوتاه‌مدت خود را به اوراق بدون سررسید (دائمی) تبدیل کرد. بریتانیا نیز هرگز برخی از بدهی‌های بزرگ جنگی خود به آمریکا را بازپرداخت نکرد. حتی آمریکا در سال ۱۹۳۳، پس از لغو استاندارد طلا توسط رئیس‌جمهور فرانکلین روزولت، با تصویب قانونی که حق طلبکاران برای مطالبه بازپرداخت معادل وزن خاصی از طلا را باطل می‌کرد، از نظر فنی مرتکب نکول شد. بسیاری از قدرت‌های اروپایی نیز در طول جنگ جهانی دوم یا اندکی پس از آن، نکول کردند.

پس از جنگ جهانی دوم، یک هنجار جدید در اقتصادهای پیشرفته شکل گرفت که بر اساس آن، دولت‌ها همیشه بدهی خود را به دارندگان اوراق قرضه بازپرداخت می‌کنند؛ البته این هنجار در دهه ۲۰۱۰ توسط یونان و قبرس نقض شد.

سازوکارهای کاهش بدهی پس از ۱۹۴۵

اگرچه کشورهای توسعه‌یافته از نکول مستقیم دوری جسته‌اند، اما طلبکاران همچنان متضرر می‌شوند. کارمن رین‌هارت و ماریا بلن سبرانسیا نشان می‌دهند که در اقتصادهای پیشرفته، دولت‌ها تقریباً نیمی از دوره ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۰ را با استفاده از تورم برای کاهش بدهی سپری کردند، به طوری که سود حاصل از کاهش تورمی بدهی از سود پرداختی به قرض‌دهندگان فراتر رفت. این صرفه‌جویی سالانه در هزینه‌های بهره به طور متوسط بین ۱ تا ۵ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) این کشورها بود.

نمونه برجسته این فرایند، بزرگ‌ترین مورد کاهش بدهی شناسایی شده در ۲۲۰ سال داده‌ها است که توسط بری آیشن‌گرین و روی استیوس مورد بررسی قرار گرفت: کاهش نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی بریتانیا به میزان ۱۳۱ واحد درصد بین سال‌های ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۶. تقریباً نیمی از این کاهش ناشی از پیشی‌گرفتن تورم از نرخ‌های بهره بود. در مقابل، کاهش هم‌زمان بدهی در آمریکا که تقریباً نصف بریتانیا بود، بیشتر بر رشد اقتصادی متکی بود تا تورم.

بازپرداخت از طریق مازاد بودجه: یک پدیده پیش از جنگ

برای یافتن موارد کاهش بدهی در اقتصادهای بزرگ که عمدتاً ناشی از مازاد بودجه بوده، باید به دوران پیش از جنگ جهانی اول بازگشت. در آن دوره (پیش از ۱۹۱۳)، استاندارد طلا اجازه کاهش بدهی‌ها از طریق تورم را نمی‌داد.

• فرانسه بین سال‌های ۱۸۹۶ تا ۱۹۱۳، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی خود را از ۹۶ درصد به ۵۱ درصد کاهش داد.

• بریتانیا پس از جنگ‌های ناپلئونی، به مدت نُه دهه مازاد بودجه اولیه (بدون لحاظ‌کردن پرداخت‌های بهره‌ای) را حفظ کرد و نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی خود را از ۱۹۴ درصد در سال ۱۸۲۲ به ۲۸ درصد در سال ۱۹۱۳ رساند.

• آمریکا نیز بین سال‌های ۱۸۶۷ تا ۱۹۱۳، تقریباً ۳۰ درصد بدهی خود نسبت به تولید ناخالص داخلی را با استفاده از مازاد بودجه از بین برد.

یک استثنای مدرن: کانادا

از میان سی مورد برتر تثبیت بدهی در تاریخ، تنها یک مورد در دوران پس از جنگ جهانی دوم و در میان کشورهای ثروتمند گروه هفت (G7) وجود دارد که عمدتاً از طریق تعدیل بودجه به دست آمده است: این مورد مربوط به کانادا بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۶ است. کانادا همچنین در گروه کوچکی از اقتصادهای ثروتمند قرار دارد که توانسته‌اند از انباشت شدید بدهی در دوره کنونی اجتناب کنند.


گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی

عکس خوانده نمی‌شود