سه شنبه، 25 شهریور 1404

اقتصاد تسلیح شده: شبکه‌های جهانی در خدمت سیاست
امروز, 18:41
کد خبر: 1037

اقتصاد تسلیح شده: شبکه‌های جهانی در خدمت سیاست

فدرال رزرو در برابر فشارهای سیاسی ترامپ برای برکناری لیزا کوک ایستاده است؛ جدالی که استقلال حیاتی بانک مرکزی آمریکا و آینده سیاست پولی این کشور را نشانه گرفته است.

به گزارش اقتصادرَوا، در مقاله «اقتصاد جهانی تسلیح شده» و مطالعات مرتبط، هنری فارل و آبراهام نیومن چارچوبی نوآورانه با عنوان «وابستگی متقابل تسلیح شده» (weaponized interdependence) ارائه می‌دهند. این مفهوم یکی از برجسته‌ترین ایده‌های علوم سیاسی در دهه‌های اخیر به شمار می‌رود و چشم‌اندازی تازه از پویایی‌های جهانی پیش روی ما می‌گذارد: به‌هم‌پیوستگی کشورها که روزگاری منبعی برای ثبات و امنیت تلقی می‌شد، اکنون می‌تواند به ابزاری قدرتمند برای اعمال فشار و تسلط دولت‌ها تبدیل شود.

تکامل وابستگی متقابل تسلیح شده

ایده وابستگی متقابل تسلیح شده پس از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ شکل گرفت، زمانی که ایالات متحده دریافت می‌تواند از وابستگی‌ها و شبکه‌های جهانی به‌عنوان ابزاری برای اهداف امنیت ملی خود بهره گیرد. این تحول بخشی از یک طرح راهبردی کلان نبود، بلکه حاصل سلسله‌ای از بداهه‌پردازی‌ها از سوی مقاماتی بود که در واکنش به تهدیدها عمل می‌کردند؛ ابتدا تهدید تروریسم جهانی و سپس مجموعه گسترده‌تری از چالش‌ها. این تلاش‌ها به‌تدریج «ماشین‌آلات خارق‌العاده‌ای از اجبار» را شکل دادند، بی‌آنکه پیامدهای بلندمدت آن به‌درستی در نظر گرفته شده باشد.

پژوهش فارل و نیومن ابتدا بر شبکه سوئیفت متمرکز بود و سپس توسعه یافت تا سه شکل اصلی از شبکه‌های تسلیح شده را شناسایی کند: شبکه‌های مالی که شامل سوئیفت و مهم‌تر از آن نظام تسویه‌حساب دلاری است و به ایالات متحده اهرم بزرگی در امور مالی بین‌الملل می‌دهد؛ شبکه‌های اطلاعاتی که عمدتاً برای نظارت مورد استفاده قرار گرفته‌اند، هرچند دامنه استفاده از آن‌ها در حال گسترش است زیرا ایالات متحده در حال بازاندیشی درباره تعهد خود به اینترنت آزاد است؛ و شبکه‌های تولیدی به‌ویژه در صنعت نیمه‌هادی‌ها که نشان می‌دهد چگونه زنجیره‌های تأمین پیچیده جهانی به ابزاری برای تسلیح شدن تبدیل شده‌اند.

کاربست این ابزارها طی دولت‌های متوالی ایالات متحده تکامل یافته است. در دولت‌های بوش و اوباما، عمدتاً برای اهداف حقوقی بین‌المللی همچون مقابله با تروریسم و جلوگیری از اشاعه، علیه کشورهایی مانند کره شمالی و ایران به کار رفت. در دولت نخست ترامپ، این سیاست به سوی «سیاست قدرت‌های بزرگ» چرخید و توانایی‌های فناورانه چین را هدف گرفت؛ نمونه بارز آن اقدامات علیه شرکت‌های ZTE و هواوی بود. این دولت وابستگی متقابل تسلیح شده را «چیز زیبایی» می‌دانست و به طور تهاجمی دامنه استفاده از آن را گسترش داد. در دولت بایدن این اقدامات تشدید شد، به‌ویژه با «قانون انتشار هوش مصنوعی» (AI Diffusion Rule) که هدف آن محدود کردن توانایی‌های نیمه‌هادی پیشرفته چین به‌منظور امنیت ملی آمریکا بود. دولت کنونی ترامپ (ترامپ دوم) نشانه تغییر دیگری است، زیرا این ابزارها هرچه بیشتر برای منافع محدود سیاست داخلی به شکل دل‌بخواهی و تهاجمی به کار گرفته می‌شوند و «فشارآوردن» را بر نتایج باثبات و بلندمدت ترجیح می‌دهند.

به چالش کشیدن روایت‌های جهانی‌سازی

پژوهش‌های مربوط به وابستگی متقابل تسلیح شده به طور مستقیم روایت رایج و پیروزمندانه لیبرالیسم جهانی را به چالش می‌کشد؛ روایتی که فرض می‌کرد وابستگی متقابل باعث صلح، روابط تجاری باثبات و بازارهای غیرمتمرکز خواهد شد. در مقابل، فارل و نیومن استدلال می‌کنند که بازارهای کلیدی جهانی در عمل فعالیت‌های اقتصادی متمرکز دارند (مانند سیستم‌عامل‌ها، تولید تراشه، بانک‌های جهانی) و در آن‌ها دولت‌ها و بازارها ذاتاً درهم تنیده‌اند. این ساختار سلسله‌مراتبی و متمرکز، «توپوگرافی» گلوگاه‌هایی را پدید می‌آورد که به بازیگران قدرتمند امکان اعمال کنترل می‌دهد و به طور بنیادی مسائل امنیتی و اقتصادی را به هم پیوند می‌زند. این فرض که مسائل امنیتی و اقتصادی از هم جدا هستند و بازارها صرفاً بر کارایی استوارند، در عمل نوعی خودفریبی بود که در دوران هژمونی ایالات متحده پس از جنگ سرد امکان‌پذیر شد.

گسترش و واکنش‌های جهانی

استفاده گسترده ایالات متحده از این ابزارها باعث شده است حتی برخی مقامات پیشین نسبت به واکنش منفی و کاهش کارایی آن‌ها هشدار دهند، زیرا سایر کشورها، در حال توسعه راه‌های دور زدن یا قابلیت‌های مقابله‌به‌مثل هستند. با وجود درخواست‌های داخلی برای خویشتن‌داری، مقامات آمریکایی اغلب در عمل به دلیل اولویت دادن به مدیریت بحران‌های فوری یا تحت فشار کنگره برای اعمال تحریم‌ها، قادر به اجرای این محدودیت‌ها نبوده‌اند.

در پاسخ به اقدامات آمریکا، سایر بازیگران جهانی به‌ویژه چین، به‌سرعت راهبُردهای «وابستگی متقابل تسلیح شده» خود را توسعه داده‌اند. رویکرد چین که به «روش چینی وابستگی متقابل» معروف است، بر خودکفایی در بخش‌های فناورانه و ایجاد عامدانه وابستگی‌های نامتقارن برای آمریکا و اروپا تمرکز دارد؛ به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند فراوری مواد معدنی حیاتی و انرژی. این راهبرد از «دانش فرایندی» و توانایی تولید در مقیاس بزرگ بهره می‌برد؛ امری که دست‌کاری آن با ابزارهای سنتی امنیت ملی دشوار است. اتحادیه اروپا و ژاپن نیز شروع به تدوین راهبُردهای امنیت اقتصادی خود کرده‌اند و آسیب‌پذیری‌هایشان را در این نظم جدید جهانی به رسمیت شناخته‌اند.

پیامدها برای نظم جهانی و چالش‌های آینده

نویسندگان معتقدند جهان در حال تجربه تحولی است که یک‌بار در هر نسل رخ می‌دهد. این تحول، پایان نظام پس از جنگ جهانی را نوید می‌دهد؛ نظامی که در آن تعاملات اقتصادی، غیر‌اجباری فرض می‌شد. یکی از نگرانی‌های اصلی، احتمال فروپاشی حاکمیت قانون در ایالات متحده است که اگر تضعیف شود، شفافیت، پاسخگویی و قابلیت پیش‌بینی لازم برای عملکرد مطمئن بازارها را از میان خواهد برد و به‌این‌ترتیب، مبادلات اقتصادی جهانی را بی‌ثبات خواهد ساخت.

برای مواجهه با این نظم نوین، فارل و نیومن چند اقدام را پیشنهاد می‌کنند. نخست، تدوین هنجارها و اصولی مشابه چارچوب‌های کنترل تسلیحات هسته‌ای به‌منظور ایجاد تعادل‌های پایدارتر. دوم، یکپارچه‌سازی مسائل اقتصادی و امنیتی، چرا که تصمیمات سیاستی باید این حوزه‌های سنتی جداشده را به هم پیوند دهند، زیرا اکنون به طور عمیق درهم‌تنیده شده‌اند. سوم، ارائه چشم‌اندازی جذاب برای همکاری جهانی، زیرا ایالات متحده نمی‌تواند تنها به ایجاد گلوگاه‌ها تکیه کند بلکه باید چشم‌اندازی واقعی و معتبر از تعهد به عدم بهره‌برداری از وابستگی‌ها عرضه کند. چهارم، بازاندیشی در سرمایه‌گذاری‌های راهبردی آمریکا، زیرا سرمایه‌گذاری‌های کنونی در حوزه‌هایی مانند هوش مصنوعی (AGI) و ادغام استیبل‌کوین‌ها ممکن است نتایجی غیرقابل‌پیش‌بینی و بی‌ثبات‌کننده داشته باشند و حتی شرکای بالقوه را از آمریکا دور کنند.

چشم‌انداز: خوش‌بینی و بدبینی

آبراهام نیومن نسبت به گفتگوهای جهانی پیرامون وابستگی متقابل تسلیح شده خوش‌بین است و معتقد است این بحث‌ها به میزان قابل توجهی مطرح شده و موجب افزایش آگاهی و واکنش‌های نهادی از سوی بازیگرانی مانند اتحادیه اروپا، ژاپن و چین شده است. او به چالش «تمایل به چشم‌انداز کوتاه‌مدت» سیاست‌گذاران اذعان دارد؛ اما تلاش روشن برای تعریف استفاده مسئولانه و پیامدهای بعدی را می‌بیند.

در مقابل، هنری فارل دیدگاه بدبینانه‌تری دارد و نگران یک «بحران ناشناخته» در سیستم پیچیده مالی و زیرساختی جهانی است که می‌تواند به فروپاشی‌ای منجر شود که مقابله با آن دشوارتر از بحران‌هایی مانند بحران موشکی کوبا باشد. او بر چالش عظیم ایجاد توافق میان طیف وسیعی از بخش‌های تجاری و فناورانه که عمدتاً خارج از کنترل دولت عمل می‌کنند، تأکید می‌کند و بیان می‌دارد که به‌کارگیری مدل‌های سنتی کنترل تسلیحات در این حوزه‌ها دشوار است. فارل با وجود اشاره به امکان افزایش سلسله‌مراتب اقتصادی برای تسهیل هماهنگی، هشدار می‌دهد که این امر ممکن است در کوتاه‌مدت «پیامدهای فاجعه‌بار» داشته باشد.

هر دو نویسنده بر ضرورت همکاری جهانی برای مواجهه با چالش‌هایی مانند تغییرات اقلیمی توافق دارند و بر فوریت درک و مدیریت وابستگی

متقابل تسلیح شده تأکید می‌کنند.


گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی 

عکس خوانده نمی‌شود