چین چگونه موتور اصلی جهش انرژی پاک جهان شد؟
به گزارش اقتصادرَوا، در سالهای اخیر جهان شاهد یکی از کمسابقهترین جهشهای فناوری در حوزه انرژی بوده است؛ جهشی که نه به لطف سیاستگذاریهای منسجم جهانی، بلکه عمدتاً بهواسطه سقوط چشمگیر هزینههای تولید انرژیهای تجدیدپذیر و ظرفیت عظیم تولیدی چین ممکن شده است. کاهش مداوم قیمت فناوریهای بادی و خورشیدی، که امروز در بسیاری از کشورها مقرونبهصرفهترین گزینه تولید برق محسوب میشوند، نقشی تعیینکننده در نزدیکتر شدن جهان به اهداف کاهش انتشار کربن ایفا کرده است. اما واقعیت این است که این تحول صرفاً با پیشرفتهای فناورانه توضیح داده نمیشود و ریشه عمیق آن در مقیاس تولید صنعتی چین قرار دارد؛ مقیاسی که به گفته کارشناسان، امکان «جهش» بسیاری از اقتصادهای نوظهور به سمت عصر جدید انرژی را فراهم کرده است.
رئیس تحقیقات کلان انرژی در موسسه Rystad Energy تأکید کرده است که جهان در حال بهرهبرداری از مزیت مقیاس تولید چین در حوزه انرژی پاک است؛ مزیتی که هزینه فناوری را در حدی کاهش داده که کشورهای در حال توسعه توانستهاند بدون تحمل هزینههای سنگین انتقال انرژی، به مرحلهای از توسعه دست یابند که در گذشته تنها برای اقتصادهای پیشرفته قابل تصور بود. به تعبیر او، این روند به اقتصادهای نوظهور اجازه داده است «از پلههای سنتی توسعه عبور کنند» و مستقیماً وارد دوران انرژی کمکربن شوند؛ پدیدهای که در ادبیات اقتصادی با عنوان Leapfrogging شناخته میشود. این دیدگاه نشان میدهد که چین تنها صادرکننده فناوری نیست، بلکه بازیگری است که ساختار هزینه جهانی در حوزه انرژی پاک را بازتعریف کرده است.
توان تولید انبوه چین در حوزه پنلهای خورشیدی، باتریهای لیتیومیونی، تجهیزات بادی و زیرساختهای مرتبط باعث شده سهم این کشور از زنجیره ارزش جهانی انرژی پاک در برخی بخشها به مرز انحصار نزدیک شود. در صنعت خورشیدی، سهم چین از تولید ماژولهای فتوولتائیک در سالهای اخیر به بیش از ۸۰ درصد رسیده و در حوزه باتری نیز این کشور بازیگر مسلط جهانی محسوب میشود. ظرفیت تولید به این مقیاس، هزینه نهایی تجهیزات را برای واردکنندگان ــ از جمله بازارهای نوظهور در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین ــ تا حدی کاهش داده که ورود به مسیر تولید برق پاک برای آنها از لحاظ سرمایهگذاری اولیه و هزینه متوسط تولید، تبدیل به گزینهای اقتصادی شده است. همین برتری هزینهای، نفوذ ژئواقتصادی چین در کشورهای در حال توسعه را افزایش داده و ساختار رقابت جهانی در حوزه انرژی را تغییر داده است.
در چنین فضایی، مسئله affordability یا توان پرداخت هزینه برای بسیاری از دولتها به موضوعی تعیینکننده در موفقیت یا شکست برنامههای کاهش انتشار گازهای گلخانهای تبدیل شده است. از آنجا که سرمایهگذاری در انرژی پاک نیازمند هزینههای اولیه بالاست، کشورهای کمدرآمد در دهه گذشته عمدتاً وابسته به وعدههای مالی جهان توسعهیافته بودند؛ وعدههایی نظیر تأمین سالانه صد میلیارد دلار «فاینانس اقلیمی» برای کمک به انتقال انرژی. اما این تعهدات، همانطور که بسیاری از گزارشهای بینالمللی تأیید میکنند، در عمل محقق نشدند و اکثراً با کسری بودجه، تأخیر یا تغییر ماهیت مواجه شدند. به همین دلیل، زنجیره تأمین ارزان چین بهنوعی خلأ ناشی از شکست سیاستهای تأمین مالی جهانی را پر کرده است و بهعنوان تنها عامل قابل اتکا در کاهش هزینه انتقال انرژی عمل میکند.
این شرایط به معنای وابستگی کامل به یک کشور نیست، اما نشان میدهد که ساختار موجود بازار جهانی بهگونهای شکل گرفته که بدون ظرفیت تولیدی چین، بسیاری از کشورها حتی از نقطه آغاز اجرای برنامههای کاهش انتشار نیز عقب میماندند. کاهش قیمت تجهیزات خورشیدی طی دهه گذشته به حدود یکدهم رسیده و هزینه تولید برق خورشیدی در برخی مناطق به پایینتر از برق گازسوز کاهش یافته است؛ روندی که برخلاف تصور، نه صرفاً ناشی از نوآوری تکنولوژیک، بلکه محصول رقابت قیمتی و مقیاس تولید در چین است. بنابراین، بخش بزرگی از دستاوردهای اقلیمی جهان بهطور مستقیم به ساختار صنعتی این کشور گره خورده است.
با این حال، تحلیل کارشناسان نشان میدهد که این برتری هزینهای پیامدهای ژئوپلیتیکی نیز دارد. تسلط چین بر زنجیره ارزش انرژی پاک به معنای افزایش قدرت چانهزنی این کشور در روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای واردکننده است. در بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیایی، پروژههای خورشیدی و بادی نهتنها با تجهیزات چینی ساخته شدهاند، بلکه فاینانس، پیمانکاری و حتی بهرهبرداری اولیه نیز با شرکتهای چینی بوده است. در عمل، زنجیرهای از وابستگی فنی، مالی و لجستیکی ایجاد شده که چین را به بازیگر محوری در نقشه جهانی انرژی بدل کرده است. اما در مقابل، این وابستگی برای بسیاری از کشورها هزینه انتقال انرژی را بهطور قابلتوجهی کاهش داده و امکان دسترسی به انرژی پایدار را فراهم کرده است؛ موضوعی که خود نوعی توازن میان ریسک و منفعت ایجاد میکند.
از زاویهای دیگر، تحلیلها نشان میدهد که شکست سازوکارهای بینالمللی تأمین مالی اقلیمی بر وزن نقش چین افزوده است. کشورهای توسعهیافته در بیش از یک دهه گذشته بارها متعهد شدهاند که منابع مالی کافی برای کمک به کشورهای کمدرآمد جهت دستیابی به اهداف کربنزدایی فراهم کنند، اما این تعهد نهتنها محقق نشد، بلکه در برخی موارد جای خود را به وامهای گرانقیمت یا سرمایهگذاریهای مشروط داد؛ وضعیتی که برخلاف اهداف اولیه عدالت اقلیمی عمل کرده است. از این منظر، ورود چین با فناوری ارزان و تولید انبوه، بهنوعی نقش جایگزین برای حمایت مالی بینالمللی ایفا کرده است، هرچند این حمایت بیشتر بر پایه منطق بازار و منافع صنعتی شکل گرفته تا تعهدات اخلاقی اقلیمی.
در نتیجه، آنچه امروز بهعنوان پیشرفت جهانی در کاهش هزینههای انرژی پاک مشاهده میشود، محصول تلاقی چند عامل اقتصادی است: مقیاس تولید، رقابت قیمتی، زنجیرههای یکپارچه صنعتی و شکست سازوکارهای مالی بینالمللی. جمع این عوامل نشان میدهد که مسیر انتقال انرژی برای بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه بیش از هر چیز به ظرفیت صنعتی چین وابسته شده است؛ ظرفیتی که اگرچه ریسکهای ژئوپلیتیکی خاص خود را دارد، اما در نبود جایگزینهای مؤثر، همچنان اصلیترین ستون مقرونبهصرفه بودن کربنزدایی در سطح جهانی محسوب میشود. جهان امروز در نقطهای قرار دارد که واقعیت بازار بیش از آرمان سیاستگذاران تعیینکننده سرعت انتقال انرژی است. در این نقطه، نقش چین نه یک متغیر جانبی، بلکه عاملی ساختاری است که بدون آن بخش بزرگی از اهداف اقلیمی جهان دستنیافتنی خواهد بود.
منبع: اویلپرایس
