شنبه، 1 آذر 1404

تحولات جهانی پس از ۷ اکتبر
29 آبان 1404, 16:31
کد خبر: 1308

تحولات جهانی پس از ۷ اکتبر

دو سال پس از حملات ۷ اکتبر، خاورمیانه وارد مرحله‌ای از بی‌ثباتی ساختاری شده که نه‌تنها توازن قدرت منطقه‌ای را دگرگون کرده، بلکه بنیان نظم حقوقی بین‌الملل و اعتبار نهادهای جهانی را نیز با چالشی بی‌سابقه روبه‌رو ساخته است.

به گزارش اقتصادرَوا؛ این یادداشت بر اساس ارزیابی‌های ارائه شده در دو سال پس از حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به بررسی پیامدهای ژئوپلیتیکی و هنجاری این رویداد می‌پردازد. این حملات نه تنها منجر به یک دوره دو‌ساله خونین در منطقه شد - از جمله کشته‌شدن بیش از ۶۵ هزار فلسطینی در غزه، ویرانی بیش از ۹۰ درصد خانه‌ها و بروز قحطی - بلکه یک واکنش زنجیره‌ای جهانی را نیز به همراه داشت که ساختار قدرت منطقه‌ای و قواعد بین‌المللی را دگرگون کرده است.

دگرگونی‌های ژئوپلیتیکی و تضعیف قدرت‌های منطقه‌ای

این رویداد به تغییرات اساسی در موازنه قدرت منطقه‌ای منجر شده است. بازیگرانی مانند حماس و حزب‌الله به طور قابل توجهی تضعیف شده‌اند و اگرچه فروپاشی رژیم اسد مستقیماً ناشی از این جنگ نبوده، اما آشکارا عاملی در آن بوده است. برنامه هسته‌ای ایران نیز اگرچه از بین نرفته، اما به شدت محدود شده است. مهم‌تر از آن، این وقایع تصویر مدیریت‌پذیری ایالات متحده در منطقه را خدشه‌دار کرده است. کشورهایی که پیش از این اطمینان کاملی به حمایت آمریکا داشتند، اکنون در حال ارزیابی مجدد موقعیت خود و جستجوی ترتیبات جایگزین هستند.

این عدم اطمینان، دولت‌های عربی پادشاهی را به سمت اقدامات احتیاطی (Hedging) سوق داده است. این دولت‌ها از اقدامات نظامی اسرائیل علیه شش کشور عربی در دو سال گذشته و نگرانی از تبدیل شدن اسرائیل به یک هژمون منطقه‌ای، نگران هستند. این وضعیت منجر به امضای پیمان دفاعی بین عربستان سعودی و پاکستان، نزدیک‌شدن برخی کشورها به چین و تلاش عربستان برای کاهش تنش‌ها با ایران شده است. این اقدامات نشان‌دهنده تمایل این کشورها برای محافظت از خود در محیطی ناامن است، هرچند که همچنان به دنبال حمایت ایالات متحده هستند.

بحران قوانین بین‌المللی و سازمان ملل

رویدادهای پس از ۷ اکتبر، فرسایش قوانین بین‌المللی را که پیش از آن نیز به دلیل درگیری‌هایی مانند جنگ اوکراین و اقدامات ایالات متحده در «جنگ جهانی علیه تروریسم» آغاز شده بود، سرعت بخشیده است. آینده نظم مبتنی بر قانون، به میزان پاسخگویی عاملان این جنایات بستگی دارد. عدم محاکمه مقامات اسرائیلیِ مسئول جنایات جنگی به تقویت فرهنگ معافیت از مجازات کمک می‌کند و جهان را به سمت بی‌قانونی بیشتر سوق می‌دهد.

حمایت آمریکا از اسرائیل، حتی با وجود متهم شدن این کشور توسط کمیسیون تحقیق سازمان ملل و سازمان‌های حقوق بشری اسرائیلی به ارتکاب نسل‌کشی، اعتبار نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل را به شدت تضعیف کرده است. تهدید ایالات متحده به تحریم مقامات دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) نشان‌دهنده تضعیف فعالانه محیط هنجاری جهانی توسط قدرتمندترین کشور جهان است. این وضعیت فضایی را برای کشورهایی مانند چین و روسیه فراهم می‌آورد تا اعتبار نظم جهانی تحت حمایت آمریکا را زیر سؤال ببرند.

تفسیر نظری و سیاست خارجی ایالات متحده

از منظر نظریه روابط بین‌الملل، هم نقش افراد و رهبران (مانند تعهد جو بایدن به اسرائیل) و هم آموزه رئالیسم در تبیین وضعیت کنونی نقش دارند. رئالیسم بیان می‌کند که دولت‌ها، اخلاقیات را کنار گذاشته و آنچه را که برای افزایش امنیت خود ضروری می‌دانند، انجام خواهند داد، حتی اگر مستلزم نقض قوانین باشد. این رویکرد، رفتار اسرائیل را منعکس می‌کند.

رئالیسم همچنین موقعیت ممتاز ایالات متحده را مورد تأکید قرار می‌دهد: این کشور به دلیل قرارنگرفتن در خاورمیانه، تا حد زیادی از پیامدهای مستقیم اقداماتش مصون است. این برتری قدرت به آمریکا اجازه می‌دهد تا سیاست‌هایی را دنبال کند که بیشتر تحت‌تأثیر سیاست داخلی یا ترجیحات رهبران فردی باشد، نه محاسبات سرد منافع ملی. این امر به سیاست‌های «خودمحورانه» (self-indulgent) می‌انجامد. تحلیلگران معتقدند حمایت بی‌قید و شرط آمریکا از اسرائیل که ریشه‌های آن به دهه ۱۹۹۰ بازمی‌گردد، به جای سوق دادن اسرائیل به سمت حل‌وفصل نهایی با فلسطینی‌ها، بدترین انگیزه‌های این کشور را تقویت کرده و ریشه اصلی حملات ۷ اکتبر را در تضاد حل نشده بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها نهادینه کرده است.

قطبی‌سازی جهانی و تغییر در افکار عمومی غرب

این بحران منجر به قطبی‌سازی عمیق در سطح جهان شده است. یک محور اصلی، شکاف میان «جنوب جهانی» و غرب است که ریشه در روایت‌های ضد استعماری دارد. بسیاری از کشورهای غیرسفیدپوست جنوب جهانی در مقابل حمایت جمعیت‌های عمدتاً سفیدپوست غرب از اسرائیل قرار گرفته‌اند. علاوه بر این، شکاف‌های داخلی نیز در بسیاری از کشورها، از جمله ایالات متحده، عمیق‌تر شده است.

در ایالات متحده، برای نخستین‌بار از سال ۱۹۹۸، در حمایت عمومی تغییر «لرزه‌ای» ایجاد شده، به طوری که اکنون تعداد بیشتری از رأی‌دهندگان آمریکایی طرف فلسطینیان را گرفته و اکثریت با ارسال کمک‌های نظامی و اقتصادی بیشتر به اسرائیل مخالف هستند. این تحول، به ویژه در میان دموکرات‌ها و همچنین در بخشی از پایگاه جمهوری‌خواهان با گرایش «اول آمریکا»، آشکار است. این تغییر، توانایی اسرائیل برای ادامه عملیات خود در منطقه را که به شدت به حمایت آمریکا وابسته است، به شدت تضعیف می‌کند.

واکنش اروپا نیز با تظاهرات گسترده همراه بوده و برخی کشورها (مانند فرانسه و بریتانیا) به سمت به رسمیت شناختن دولت فلسطین حرکت کرده‌اند. هرچند به رسمیت شناختن صرف، عملی نمادین است که واقعیت‌های میدانی را تغییر نمی‌دهد. چالش پیش رو این است که آیا اروپا فراتر از اقدامات نمادین، از ابزارهای قهرآمیز مانند محدودیت‌های تجاری یا ممنوعیت مشارکت اسرائیل در رویدادهای بین‌المللی (مانند مسابقات ورزشی یا یورو ویژن) استفاده خواهد کرد یا خیر. این فشار بین‌المللی می‌تواند منجر به تغییر رفتار اسرائیل شود یا آن را به سمت تصویر یک «ابر-اسپارتای» خودکفا سوق دهد. در این صورت، جمعیت مترقی‌تر را فراری داده و بخش باقی‌مانده را به سمت افراط‌گرایی سوق خواهد داد.


گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی

عکس خوانده نمی‌شود