
نفت روی لبه دیپلماسی
به گزارش خبرنگار اقتصادرَوا، در روزهای اخیر، بازار جهانی نفت بار دیگر شاهد نوسانات چشمگیر بود؛ این بار بهدلیل اظهارات غیرمنتظره دونالد ترامپ درباره «پیشرفت در مذاکرات هستهای با ایران». به نقل از فایننشال تایمز پس از اعلام این موضع، قیمت نفت بیش از ۳ درصد کاهش یافت؛ واکنشی سریع که نشان از حساسیت بازار انرژی به تحولات سیاسی و ژئوپلیتیکی دارد. بازگشت احتمالی نفت ایران به بازار جهانی میتواند معادلات عرضه و تقاضا را دگرگون کند و اثرات گستردهای بر اقتصاد کشورها و توازن قدرت در خاورمیانه بگذارد. این گزارش به بررسی ابعاد گوناگون این رویداد، از چشمانداز بازار انرژی تا پیامدهای سیاسی و اقتصادی آن میپردازد.
کاهش بیش از ۳ درصدی قیمت نفت پس از اظهارات دونالد ترامپ درباره پیشرفت در مذاکرات هستهای با ایران، بار دیگر نشان داد که بازار انرژی، بهویژه نفت خام، تا چه اندازه به تحولات سیاسی حساس و حتی شکننده است. این واکنش فوری، نه صرفاً ناشی از واقعیتِ عرضه و تقاضا، بلکه نتیجه انتظارات روانی سرمایهگذاران و معاملهگران بازار جهانی نفت است؛ بازاری که در آن، «خبر» اغلب سریعتر از «فکت» عمل میکند.
در سالهای گذشته، ایران بهدلیل تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا، سهم قابلتوجهی از صادرات نفت خود را از دست داد. طبق برآوردهای بینالمللی، در صورت لغو تحریمها، ایران میتواند روزانه بین ۱ تا ۱.۵ میلیون بشکه نفت وارد بازار کند؛ رقمی که برای بازاری با تعادل شکننده میان عرضه و تقاضا، اثرگذار است. همین چشماندازِ افزایش عرضه، بدون آنکه هنوز گام عملیای برداشته شده باشد، کافی بود تا بازار دچار ریزش شود.
این تحول در عین حال، نشاندهنده تغییر فاز تحلیل بازارها از «واقعیت» به «پیشبینی» است. معاملهگران نه بر اساس آنچه هست، بلکه بر اساس آنچه ممکن است بشود تصمیم میگیرند. بنابراین هرگونه سیگنال سیاسی، مانند اظهارات ترامپ، به مثابه محرکی برای بازتعریف قیمتها عمل میکند. این موضوع میتواند نشانهای از بیثباتی ساختاری در بازار نفت باشد؛ بازاری که همچنان بیش از آنکه تحت تأثیر عوامل اقتصادی باشد، در گرو معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی است.
اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره «پیشرفت در مذاکرات هستهای با ایران» تنها یک سیگنال به بازار نفت نبود؛ بلکه نشانهای از ورود دوباره او به زمینِ بازی ژئوپلیتیک خاورمیانه است.از سوی دیگر، پیامدهای ژئوپلیتیکی این موضعگیری بسیار گستردهتر از عرصه نفت است. اگر گفتگوها با ایران واقعاً به سمت توافقی جدید پیش بروند، موازنه قوا در منطقه بهطور محسوسی تغییر خواهد کرد. کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات و اسرائیل که بهشدت با توافق قبلی برجام مخالفت کرده بودند، بار دیگر در موقعیت تصمیمگیری قرار خواهند گرفت: مقابله، مصالحه یا همراهی؟ رژیم صهیونیستی احتمالاً بزرگترین بازنده چنین تحولی باشد، چرا که همواره از انزوای ایران بهعنوان ابزار فشار منطقهای استفاده کرده است. عربستان نیز که اخیراً به سیاست کاهش تنش با ایران روی آورده، ممکن است با احتیاط بیشتری به توافق جدید نگاه کند، بهویژه اگر این توافق موجب افزایش درآمدهای نفتی و نفوذ منطقهای ایران شود. در مجموع، ترامپ با باز کردن دوباره پرونده ایران، تنها به دنبال تأثیرگذاری بر بازار نیست؛ او در حال ترسیم دوباره مرزهای رقابت ژئوپلیتیک در یکی از پیچیدهترین مناطق جهان است.
کاهش قیمت نفت: بازندهها و برندههای بزرگ در اقتصاد جهانی
کاهش ناگهانی قیمت نفت به دنبال اظهارات ترامپ، نهتنها سیگنالی برای بازار انرژی بود، بلکه زنجیرهای از واکنشها را در سطح اقتصاد جهانی بهراه انداخت. در چنین شرایطی، نخستین پرسش این است: کدام کشورها از افت قیمت نفت آسیب میبینند و کدامها سود میبرند؟ برای کشورهای صادرکننده نفت، بهویژه آنهایی که بودجه عمومیشان به شدت به درآمدهای نفتی وابسته است—نظیر عربستان سعودی، روسیه، عراق، نیجریه و ونزوئلا—هر کاهش معنادار در قیمت نفت میتواند تهدیدی جدی برای ثبات اقتصادی محسوب شود. این کشورها معمولاً بودجه خود را بر پایه قیمتهای خاصی از نفت تنظیم میکنند و افت بازار، مستقیماً به کسری بودجه، کاهش ذخایر ارزی و فشار بر نرخ ارز ملی منجر میشود. در مقابل، واردکنندگان بزرگ انرژی مانند چین، هند، ترکیه و کشورهای اروپایی از کاهش قیمت نفت سود میبرند. هزینه پایین انرژی برای این کشورها به معنای کاهش هزینه تولید، بهبود تراز تجاری و افزایش فضای مانور سیاستگذاری اقتصادی است.
این امر بهویژه در دوران فشارهای تورمی، میتواند به سیاستگذاران پولی در کاهش نرخ بهره یا کنترل قیمتها کمک کند. بازارهای مالی نیز بهطور همزمان تحتتأثیر قرار میگیرند. سهام شرکتهای نفتی افت میکند، اما شاخصهای صنعتی و مصرفی ممکن است صعودی شوند. بهویژه در اقتصادهای توسعهیافته، این نوع از نوسانات قیمتی میتواند نقش محرک یا ترمزکننده بر تصمیمات بانکهای مرکزی داشته باشد. در نهایت، آنچه به ظاهر یک تحول در بازار انرژی است، بهسرعت به یک پازل پیچیده در اقتصاد جهانی بدل میشود.
تحلیل گفتمان سیاسی ترامپ و مقایسه با رویکرد بایدن در قبال ایران
با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در سال ۲۰۲۵، سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران وارد مرحلهای جدید و پرچالش شده است. ترامپ که پیشتر در دوره اول ریاستجمهوری خود با خروج از برجام و اعمال شدیدترین تحریمها، سیاست «فشار حداکثری» را در برابر ایران دنبال کرد، این بار با اظهاراتی درباره پیشرفت مذاکرات هستهای و احتمال بازگشت به دیپلماسی، رویکردی متفاوت و نسبتا نرمتر نشان میدهد. این تغییر لحن میتواند بخشی از استراتژی ترامپ برای تثبیت جایگاه خود در عرصه سیاست داخلی و منطقهای باشد.در مقابل، جو بایدن که ریاستجمهوریاش در ژانویه ۲۰۲۵ به پایان رسید، طی دوره چهار ساله تلاش کرد از طریق دیپلماسی و احیای برجام، تنشها را کاهش دهد اما با مشکلات داخلی و منطقهای متعددی مواجه بود که روند مذاکرات را پیچیده کرد.
بایدن در دوره خود تاکید داشت که حفظ فشار تحریمها تا حصول تضمینهای امنیتی لازم، ضروری است و به نوعی ترکیبی از دیپلماسی و فشار را پیش گرفت.بازگشت ترامپ به قدرت به معنی بازنگری در سیاستهای بایدن و احتمال تغییر جدی در مسیر مذاکرات است. ترامپ ممکن است از تاکتیکهای فشار بیشتر بهره ببرد اما همزمان در شرایط کنونی تلاش میکند از راهبردهای دیپلماتیک بهرهمند شود تا بازار نفت و اقتصاد آمریکا را تقویت کند. این تناقض در گفتمان ترامپ نمایانگر رقابت میان سختگیران و واقعگرایان در درون حزب جمهوریخواه است. برای ایران نیز این وضعیت پیچیدهای ایجاد کرده است؛ از یک سو امید به کاهش تحریمها و بازگشت نفت به بازار وجود دارد و از سوی دیگر، عدم قطعیت درباره سیاست دقیق دولت ترامپ و نوسانات سیاست داخلی آمریکا همچنان ریسکهای قابل توجهی به همراه دارد.در نهایت، این تحولات سیاسی نشان میدهد که سیاست آمریکا در قبال ایران همچنان در میدان رقابتهای داخلی و منطقهای شکل میگیرد و مذاکرات هستهای تا حد زیادی تابع تغییرات و بازیهای سیاسی در واشنگتن باقی خواهد ماند.
اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره پیشرفت در مذاکرات هستهای با ایران، تاثیری فراتر از بازار نفت داشت و به بازتابهای گستردهای در سیاستهای منطقهای و اقتصاد جهانی منجر شد. کاهش قابل توجه قیمت نفت، نخستین واکنش بازار به این سیگنال سیاسی بود که نشان داد تحولات ژئوپلیتیکی هنوز نقش تعیینکنندهای در تعیین قیمتهای انرژی دارند.بازار نفت بهخوبی نشان داد که چگونه اخبار و انتظارات سیاسی، میتوانند به سرعت قیمتها را جابهجا کنند، حتی پیش از آنکه تغییرات واقعی در عرضه و تقاضا اتفاق بیفتد.
از سوی دیگر، بازگشت احتمالی نفت ایران به بازار، معادلات اوپک و تعادل عرضه و تقاضا را دچار چالش میکند و نگرانیهایی برای کشورهای صادرکننده نفت بهوجود آورده است.در عرصه سیاسی، بازگشت ترامپ به کاخ سفید و تغییرات رویکرد او نسبت به ایران، فضای دیپلماسی را پیچیدهتر کرده است. این تغییر لحن و استراتژی، میتواند هم فرصتهایی برای کاهش تنشها ایجاد کند و هم ریسک نوسانات بیشتر در سیاست خارجی آمریکا را افزایش دهد. در نهایت، هرگونه توافق یا شکست در مذاکرات هستهای، تابع تحولات داخلی آمریکا و رقابتهای منطقهای است.برای ایران و سایر بازیگران منطقه، این شرایط به معنای دورهای پرچالش و پراسترس است که نیازمند دقت نظر و سیاستگذاری هوشمندانه برای حفظ منافع ملی و منطقهای است. همچنین، کشورها و بازارهای جهانی باید خود را برای نوسانات احتمالی در قیمت نفت و تأثیرات اقتصادی آن آماده کنند.
گزارش از: مهدی شاه جلال الدین، کارشناس بازارهای مالی