
ایتالیا در نقش میانجی / آیا رم توان تغییر بازی را دارد؟
در میانه تحولات پرآشوب منطقهای و بنبستهای دیپلماتیک فرساینده میان ایران و ایالات متحده، اظهارات اخیر وزیر خارجه ایتالیا درباره آمادگی رم برای میزبانی مذاکراتی جدید، نگاه تحلیلگران را دوباره به امکان احیای گفتوگوهای سیاسی میان تهران و واشنگتن جلب کرده است. این پیشنهاد، نه صرفاً یک ژست دیپلماتیک، بلکه تلاشی هوشمندانه از سوی یک بازیگر اروپایی برای باز کردن روزنهای در دیوار بلند بیاعتمادی متقابل به نظر میرسد.
در شرایطی که مذاکرات برجامی ماههاست به سکوت کشیده شده، تبادل پیامهای غیرمستقیم در مسیری مبهم جریان دارد و نقش میانجیگران سنتی نظیر عمان یا قطر نیز در حال فرسایش است، ورود ایتالیا به این میدان میتواند پیامدهایی فراتر از انتظار داشته باشد. آنهم در زمانی که نهتنها منافع اروپا از بیثباتی در خاورمیانه آسیب میبیند، بلکه افزایش تنشهای هستهای و احتمال درگیری نظامی، امنیت انرژی و ثبات ژئوپلیتیکی منطقه را نیز تهدید میکند.
با اشاره مستقیم وزیر خارجه ایتالیا به "ضرورت ادامه بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی" و "کارآمدی گروسی"، همچنین از تمایل غرب برای بازگرداندن کنترل بر پرونده هستهای ایران از مسیر دیپلماتیک پردهبرداری میشود. رم، در این میان، میخواهد نهفقط یک میزبان بیطرف بلکه یک کنشگر فعال و مشروع در معماری جدید دیپلماسی منطقهای باشد.
آیا رم میتواند آغازگر مسیری تازه باشد یا در صف بلند ابتکارهایی قرار خواهد گرفت که در مواجهه با واقعیتهای زمخت سیاست جهانی، پیش از تولد به مرگ رسیدهاند؟ این گزارش، به بررسی همهجانبه این سوال خواهد پرداخت.
نقش اروپا در احیای دیپلماسی تهران–واشنگتن
اروپا، در بیش از دو دهه گذشته، نقشی محوری اما پرچالش در روابط ایران و آمریکا ایفا کرده است؛ گاه بهعنوان واسطهگر دیپلماتیک، و گاه بهعنوان طرفی همسو با فشارهای واشنگتن. اکنون، در شرایطی که مسیرهای رسمی گفتوگو میان تهران و واشنگتن مسدود شده و سایه بحرانهای منطقهای از خاورمیانه تا شرق اروپا گستردهتر شده، اتحادیه اروپا و بهویژه کشورهای عضو آن بار دیگر خود را ناگزیر از ایفای نقشی فعال در مهار تنشها میدانند.
مقامات اروپایی بهخوبی میدانند که تشدید تنش میان ایران و آمریکا، نهتنها خطر یک بحران هستهای را افزایش میدهد، بلکه میتواند موج جدیدی از بیثباتی، مهاجرت و افزایش قیمت انرژی را در پی داشته باشد؛ مسائلی که مستقیماً منافع راهبردی اروپا را تهدید میکنند. از این رو، رم و دیگر پایتختهای اروپایی، در پی احیای نفوذ خود در این معادله پیچیدهاند.
ابتکار عمل ایتالیا در پیشنهاد میزبانی مذاکرات را میتوان نشانهای از تلاش اروپا برای بازتعریف جایگاهش در نظم دیپلماتیک نوین دانست؛ نظمی که دیگر صرفاً با اراده واشنگتن یا فشار تلآویو شکل نمیگیرد. اروپا بهدنبال آن است که از حاشیهنشینی خارج شود و بار دیگر بهعنوان یک بازیگر متوازنکننده در مذاکرات هستهای ظاهر شود. در همین راستا، چهرههایی همچون جوزپ بورل و انریکه مورا نیز، گرچه کمتر از گذشته فعال هستند، اما بسترهای سیاسی و حقوقی لازم برای احیای دیپلماسی را در چارچوب برجام باقی نگه داشتهاند.
آیا این بار اروپا خواهد توانست میان دو دشمن دیرینه میانجیگری مؤثر داشته باشد؟ یا همچون گذشته، گرفتار اختلافات درونی و فشارهای فراآتلانتیکی خواهد شد؟ پاسخ، در رفتار ماههای آینده نهفته است.
چرا ایتالیا؟ بررسی انتخاب رم بهعنوان محل مذاکرات
پیشنهاد وزیر خارجه ایتالیا برای میزبانی مذاکرات احتمالی میان ایران و ایالات متحده، در نگاه نخست شاید تنها یک موضعگیری دیپلماتیک بهنظر برسد، اما در لایههای پنهان خود حامل پیامهایی راهبردی و ژئوپلیتیکی است. پرسش اصلی اینجاست: چرا رم؟ چرا نه دوحه، ژنو یا حتی مسقط که پیشینهای تثبیتشده در میانجیگریهای هستهای دارند؟
ایتالیا اگرچه عضو ناتو و اتحادیه اروپا است و بهلحاظ سنتی روابط نزدیکی با واشنگتن دارد، اما در سیاست خارجی خود همواره سعی کرده نقشی متعادل و کمتنش با تهران ایفا کند. رم برخلاف برخی دیگر از قدرتهای اروپایی، از اتخاذ مواضع تند نسبت به ایران فاصله گرفته و در سالهای گذشته کوشیده است روابط اقتصادی و فرهنگی خود با جمهوری اسلامی را حتی در شرایط تحریم حفظ کند. این ویژگی، ایتالیا را در نگاه ایران یک شریک کمتر خصمانه و تاحدودی «قابل اعتماد» جلوه داده است.
از سوی دیگر، ایتالیا بهدنبال بازیابی نقش خود در معادلات دیپلماتیک منطقهای است. با کاهش وزن ژئوپلیتیکی فرانسه و آلمان در برخی پروندهها و خستگی آمریکا از گفتوگوهای بینتیجه، رم میخواهد با ایفای نقش میزبان، به جایگاهی بالاتر در معماری امنیت خاورمیانه دست یابد. برای رم، این نه فقط یک فرصت سیاسی، بلکه مسیری برای افزایش اعتبار جهانی و تقویت موقعیتش در اتحادیه اروپا نیز هست.
به همین دلیل، پیشنهاد رم را نباید تنها یک «امکان جغرافیایی» دید؛ بلکه باید آن را بخشی از یک طراحی دیپلماتیک دانست که بازیگرانی تازه را وارد زمین پیچیده تهران–واشنگتن میکند.
آژانس، گروسی و بازی شکننده اعتماد
در کنار پیشنهاد رم برای میزبانی مذاکرات، اشاره معنادار وزیر خارجه ایتالیا به ضرورت ادامه بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و حمایت از عملکرد رافائل گروسی، نکتهای کلیدی در درک مختصات دیپلماسی هستهای است. آژانس، اگرچه نهادی فنی بهنظر میرسد، اما در واقع نقش حساسی در شکلدهی یا تخریب اعتماد بین ایران و غرب ایفا میکند؛ اعتمادی که سالهاست شکننده و ناپایدار باقی مانده است.
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در دورهای پرتنش میان ایران و جامعه جهانی، تلاش کرده خود را نه در قامت یک بازرس صرف، بلکه بهعنوان «میانجی تکنوکرات» به تصویر بکشد. دیدارهای پیاپی با مقامات ایرانی، سفرهای اضطراری به تهران، و گزارشهای متوازنسازیشده، بخشی از تلاشهای او برای باز نگهداشتن پنجره تعامل فنی بودهاند؛ هرچند در تهران همواره نگاه مشکوکی نسبت به نیت و استقلال آژانس وجود داشته است.
دولتهای غربی اغلب گزارشهای آژانس را بهعنوان ابزار سیاسی برای فشار یا مشروعیتبخشی به تحریمها استفاده کردهاند. در مقابل، تهران نیز گاهی همکاری را محدود و دسترسی به برخی سایتها را متوقف کرده است؛ اقدامی که باعث شده تصویر ایران در افکار عمومی جهانی مخدوش شود.
حمایت صریح وزیر خارجه ایتالیا از گروسی را باید در راستای بازسازی یک چارچوب حداقلی از اعتماد فنی دانست؛ چارچوبی که اگر تقویت نشود، هیچ مذاکرات سیاسی نیز پایهای برای ایستادن نخواهد داشت. آژانس، همچون ستون فقراتی در هر توافق آتی باقی خواهد ماند؛ اما این ستون، سالهاست که زیر وزن سوءظنهای دوجانبه خم شده است.
ایران و آمریکا؛ آماده مذاکره یا بازیگران یک تاکتیک تکراری؟
درک واقعبینانه از پیشنهاد رم، بدون تحلیل موقعیت سیاسی ایران و ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ ممکن نیست. این دو کشور، در سالهای اخیر وارد چرخهای از اقدامات تاکتیکی و پیامهای متناقض شدهاند که به جای گشایش دیپلماتیک، بیشتر شبیه به نوعی «مذاکرهگری بدون مذاکره» است. پرسش کلیدی در این نقطه آن است که آیا هر دو طرف واقعاً برای بازگشت به میز مذاکره آمادهاند، یا بار دیگر از ایده گفتوگو بهعنوان اهرمی برای مدیریت فشارها استفاده میکنند؟
در آمریکا، بازگشت دونالد ترامپ به قدرت معادلات را پیچیده کرده است. سیاست او در برابر ایران – حداقل تا پیش از این – خروج از برجام و رویکرد فشار حداکثری بود. هرچند شواهدی از انعطافپذیری تاکتیکی در برخی پروندهها دیده میشود، اما تیم سیاست خارجی ترامپ تمایلی به احیای کامل برجام ندارد، مگر آنکه تهران امتیازاتی بسیار فراتر از توافق ۲۰۱۵ ارائه دهد.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران با فشارهای فزاینده اقتصادی، ادامه تحریمها و وضعیت نابسامان منطقهای مواجه است. با وجود این فشارها، تهران همچنان ترجیح میدهد در موقعیتی وارد مذاکره شود که توازن نسبی قدرت را حفظ کرده باشد؛ نه در شرایط انفعال یا وابستگی.
در این چارچوب، پیشنهاد ایتالیا میتواند آزمونی باشد برای تشخیص میزان جدیت دو طرف. اگر واشنگتن همچنان بهدنبال یک توافق نمادین برای مصرف رسانهای باشد، و تهران صرفاً برای رفع فشارهای مقطعی تمایل به مذاکره داشته باشد، رم نیز به سرنوشت مسقط و وین دچار خواهد شد: تبدیل شدن به سکویی برای نمایش بینتیجه.
اگر مذاکرات در رم آغاز شود؛ سناریوها، دستورکارها و بازیگران پنهان
اگر پیشنهاد رم با استقبال دو طرف مواجه شود و گفتوگوها در خاک ایتالیا آغاز شود، آنگاه باید پرسید این مذاکرات دقیقاً در چه مسیری پیش خواهد رفت؟ آیا هدف احیای برجام خواهد بود؟ یا توافقی محدودتر و موقت برای مهار تنشها و جلوگیری از تشدید بحران؟ پاسخ به این پرسشها بستگی به نوع و سطح حضور دیپلماتیک طرفین، وزن موضوعات مطرحشده، و فضای عمومی مذاکرات خواهد داشت.
نخستین سناریوی محتمل، بازگشت به برجام با چارچوب اصلاحشده است. در این سناریو، طرفین ممکن است بخواهند نسخهای از توافق ۲۰۱۵ را احیا کنند، اما با شروط جدید: از جمله محدودسازی فعالیتهای منطقهای ایران، گسترش دامنه بازرسیهای آژانس، و تعریف سازوکارهایی برای «تضمین عدم خروج مجدد آمریکا». این مسیر، هرچند پیچیده و مستلزم چانهزنیهای فرساینده است، اما از نظر فنی هنوز امکانپذیر است و اروپا میتواند نقش ضامن یا تسهیلگر را ایفا کند.
سناریوی دوم، توافقی محدودتر و موقت خواهد بود؛ توافقی که به «برجام مینی» شهرت یافته و هدف آن صرفاً مهار فعالیتهای حساس ایران در قبال رفع برخی تحریمهای خاص است. این توافق میتواند شامل توقف غنیسازی در سطح بالا، محدودیت بر ذخایر اورانیوم و گشایشهایی محدود در تجارت نفتی باشد. از این مسیر، دو طرف میتوانند تنش را کاهش دهند بدون آنکه وارد دامنه وسیعتر تعهدات شوند.
اما در سایه این دو مسیر اصلی، بازیگران پنهانی هم وجود دارند که میتوانند روند مذاکرات را متاثر کنند. اسرائیل، بهعنوان مخالف سرسخت هرگونه توافق با ایران، ممکن است با تهدید یا اقدامات خرابکارانه علیه تأسیسات هستهای تلاش کند مذاکرات را از مسیر خارج کند. همچنین، لابیهای تندرو در واشنگتن یا نهادهای امنیتی در تهران ممکن است با فشار داخلی مانع پیشرفت روند شوند.
نقش بازیگران ثالث نظیر چین، روسیه، و حتی کشورهای عربی مانند قطر و امارات نیز در طراحی یا تأثیرگذاری بر خروجی مذاکرات کماهمیت نیست. چین و روسیه ترجیح میدهند ایران در بلوک استراتژیک آنها باقی بماند و هرگونه نزدیکی به غرب با ملاحظات ژئوپلیتیکی همراه باشد.
در این میان، رم اگر بتواند مذاکرات را از سطح نمادین به مرحله عملیاتی برساند، شاید نقطهعطفی در احیای دیپلماسی چندجانبه شکل گیرد. اما اگر طرفین با همان رویکرد پیشین وارد گفتوگو شوند، رم نیز تنها به فهرست میزبانهای ناکام اضافه خواهد شد.
جمعبندی و چشمانداز؛ رم، سکوی صلح یا صحنهای برای تکرار بنبست؟
پیشنهاد رسمی ایتالیا برای میزبانی مذاکرات میان ایران و ایالات متحده، در حالی مطرح شده که فضای بینالمللی مملو از تردید، بحران و تقابل است. نهتنها روابط تهران و واشنگتن به پایینترین سطح خود در سالهای اخیر رسیده، بلکه در کنار جنگ غزه، رقابت ژئوپلیتیکی روسیه و ناتو، و بحران انرژی، همه نشانهها حاکی از آن است که جهان به شدت به یک نقطه تعادل تازه نیاز دارد. در چنین بستری، رم میخواهد سکوی آغاز دیپلماسی دوباره باشد؛ اما آیا این ابتکار ظرفیت تبدیل شدن به یک نقطهعطف واقعی را دارد؟
از یکسو، تمایل اروپا برای ایفای نقشی مستقلتر در پرونده ایران، تلاش ایتالیا برای ارتقای جایگاه ژئوپلیتیکی خود، و تجربه تلخ شکست مذاکرات قبلی در وین، دوحه و نیویورک، همگی گویای این است که جامعه بینالمللی بهدنبال بازتعریف مکان و مکانیزم مذاکره است. رم با ویژگیهای تاریخی، سیاسی و موقعیت بیطرفانهاش، میتواند واجد شرایطی خاص برای چنین نقشی باشد.
از سوی دیگر، اما موانع قابل توجهی در برابر این مسیر قرار دارد: بیاعتمادی عمیق میان تهران و واشنگتن، فقدان اراده سیاسی پایدار در هر دو طرف، تأثیر بازیگران مخالف (از اسرائیل گرفته تا لابیهای افراطی در آمریکا)، و همچنین فشارهای داخلی در ایران برای جلوگیری از امتیازدهی در سایه ضعف اقتصادی.
مذاکره، بیش از هر چیز نیازمند «تصمیم» است؛ نه صرفاً تمایل. اگر رم تنها بستری برای تبادل پیامهای مبهم یا مانورهای رسانهای باشد، نهتنها نتیجهای نخواهد داشت، بلکه شاید به تشدید ناامیدی نسبت به راهحلهای دیپلماتیک منجر شود. اما اگر حتی یک اراده مشترک، ولو شکننده، برای جلوگیری از درگیری و بازگشت به چارچوبهای حقوقی بینالمللی وجود داشته باشد، آنگاه رم میتواند برخلاف بسیاری از میزبانهای پیشین، جایگاه خود را در تاریخ سیاست خارجی قرن ۲۱ تثبیت کند.
در پایان باید گفت، ابتکار ایتالیا آزمونی است برای بلوغ دیپلماسی جهانی. اینکه آیا گفتوگو همچنان یک ابزار معتبر در نظام بینالملل است یا نه، پرسشی است که پاسخ آن شاید در ماههای آینده، نه در وین یا دوحه، بلکه در قلب رم نمایان شود.
گزارش از: مهدی شاه جلال الدین، کارشناس اقتصادی