
بریکس بدون رهبران / شانس ایران برای دیپلماسی چندجانبه
به گزارش خبرنگار اقتصادرَوا، نشست اخیر سران گروه بریکس در شهر ریو دو ژانیرو برزیل، در حالی آغاز شد که فضای جهانی بیش از هر زمان دیگری به یک بازتعریف ژئوپلیتیکی نیاز دارد. بریکس، که از ابتدا با هدف مقابله با یکجانبهگرایی غرب و ایجاد نظم اقتصادی عادلانهتر میان کشورهای جنوب جهانی شکل گرفت، اکنون به بلوکی متشکل از ده کشور تبدیل شده که جمعیتی معادل نیمی از جهان و سهمی قابل توجه از تولید ناخالص جهانی را در اختیار دارند. با این حال، آنچه این دور از نشست را بهشدت قابل توجه میکند نه صرفاً گسترش کمی این بلوک، بلکه غیبت رهبران کلیدی آن است: شیجینپینگ، ولادیمیر پوتین، مسعود پزشکیان و عبدالفتاح السیسی؛ چهار بازیگر مهم از شرق آسیا، اوراسیا، خاورمیانه و آفریقا که تصمیم گرفتهاند در مهمترین نشست بریکس در سال ۲۰۲۵ حضور نیابند.
این گزارش در تلاش است تا با تحلیل ابعاد گوناگون این نشست و بازخوانی مواضع ایران، جایگاه بریکس در نظم جهانی نوظهور را بررسی کرده و پاسخ دهد که آیا این بلوک میتواند به بدیلی جدی برای نظم آمریکامحور تبدیل شود یا همچنان در سطح یک ائتلاف نمادین باقی خواهد ماند.
ساختار جدید بریکس و اهداف نشست ۲۰۲۵: از تجدید قوا تا بازتعریف ماموریت
گروه بریکس که در ابتدا در سال ۲۰۰۶ با چهار عضو بنیانگذار شامل برزیل، روسیه، هند و چین شکل گرفت و در سال ۲۰۱۰ با پیوستن آفریقای جنوبی به آن، به یک بلوک اقتصادی و سیاسی پنججانبه تبدیل شد، اکنون در سال ۲۰۲۵ به یک تشکل دهجانبه با بازیگران متنوع از چندین قاره تبدیل شده است. اعضای جدید، شامل ایران، مصر، اتیوپی، امارات متحده عربی و اندونزی، ترکیبی از کشورهای نفتی، منطقهای و در حال توسعه هستند که به دنبال یافتن جایگاهی موثرتر در نظم بینالمللاند.
این گسترش کمّی، هرچند در نگاه اول نشانهای از قدرتگیری بریکس به شمار میرود، اما در عین حال چالشهایی جدید را نیز با خود به همراه آورده است. تفاوتهای ایدئولوژیک، منافع ملی متضاد، و اولویتهای ژئوپلیتیکی متفاوت میان اعضا باعث شده تا رسیدن به اجماع در مسائل راهبردی، دشوارتر از گذشته باشد. همین مسئله یکی از دلایل کلیدی غیبت برخی رهبران در نشست امسال تلقی میشود.
غیبت رهبران اصلی: نشانهای از تعلل یا بازتعریف راهبردی؟
غیبت همزمان رهبران کلیدی بریکس از جمله «شی جینپینگ» رئیسجمهور چین، «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه، «مسعود پزشکیان» رئیسجمهور ایران و «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهور مصر، یکی از مهمترین حاشیههای نشست اخیر در برزیل بود؛ غیبتی که نهتنها توجه رسانهها را جلب کرد، بلکه علامت سؤالهای جدی درباره انسجام و کارآمدی این بلوک بینالمللی مطرح کرد.
در ظاهر، هر یک از این رهبران میتوانند دلایلی داخلی یا دیپلماتیک برای غیبت خود ارائه کنند: چین درگیر منازعات اقتصادی و امنیتی با غرب است، روسیه همچنان تحت فشار جنگ اوکراین قرار دارد، ایران با چالش ناآرامیهای منطقهای مواجه است، و مصر نیز درگیر بحران اقتصادی و مدیریت همزمان چند جبهه دیپلماتیک است. اما همزمانی این غیبتها در یک رویداد راهبردی، میتواند حاکی از شکافهایی در اولویتهای اعضای جدید و قدیم بریکس نیز باشد.
برخی ناظران معتقدند این غیبتها بهنوعی بیاعتنایی به فرآیندهای رسمی بریکس تلقی میشود و اعتبار این بلوک را در مواجهه با غرب و رقابت با نهادهایی چون G7 کاهش میدهد. از سوی دیگر، دیدگاهی دیگر این غیبتها را نشانهای از بازتعریف نقش کشورها در قالب جدید بریکس میداند؛ کشورهایی که شاید بهجای تمرکز بر نمادگرایی حضور رهبران، به دنبال تاثیرگذاری موثرتر از مسیرهای دیپلماتیک غیررسمی هستند.
در این میان، غیبت رهبران میتواند فرصت را برای چهرههای دیپلماتیک نظیر عراقچی فراهم کند تا نقشهای مهمتری ایفا کرده و پیامهای راهبردی کشور خود را بدون واسطه مطرح کنند؛ تغییری که ممکن است به بازتعریف رفتار بریکس در آینده منجر شود.
دیپلماسی تهاجمی ایران در بریکس: بازسازی تصویر منطقهای یا صفآرایی جهانی؟
با وجود غیبت رئیسجمهور ایران در نشست سران بریکس، حضور «عباس عراقچی» بهعنوان نماینده بلندپایه جمهوری اسلامی و مواضع صریح و هجومی او علیه اسرائیل و ایالات متحده، بار دیگر نشان داد که ایران در تلاش است از هر تریبون چندجانبهای برای بازتاب روایت امنیتی و ژئوپلیتیکی خود بهره بگیرد. سخنان عراقچی در اجلاس ریو، نه تنها محدود به اعتراضات معمول سیاسی نبود، بلکه حاوی مواضع حقوقی و راهبردی صریحی بود که مخاطب مستقیم آن، قدرتهای غربی و در رأس آنها واشنگتن و تلآویو بودند.
او حملات اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران را نقض آشکار منشور سازمان ملل خواند و تأکید کرد که هیچ قاعدهای در حقوق بینالملل، حمله به زیرساختهای صلحآمیز و تحت نظارت آژانس را مشروع نمیداند در صورت وجود حتی گمانهزنیهای نظامی. عراقچی همچنین از بریکس خواست تا در برابر «تحریف حقایق» توسط اسرائیل و حامیان آن بایستد، و به صراحت هشدار داد که تا زمانی که «یاغیگری اسرائیل» از سوی غرب پشتیبانی میشود، منطقه خاورمیانه رنگ صلح به خود نخواهد دید.
این موضعگیریها را باید در چهارچوبی وسیعتر دید: استفاده ایران از بریکس نهفقط برای همکاری اقتصادی، بلکه بهعنوان ابزاری برای فشار سیاسی، تقابل با روایت غربیها، و ساختن یک روایت آلترناتیو از نظم جهانی. بریکس، برخلاف نهادهایی مانند سازمان همکاری اسلامی یا حتی نهادهای منطقهای مانند اکو، بستری متکثرتر و غیرغربیتر است که میتواند فضای مانور بیشتری برای ایران فراهم کند—بهویژه در فضایی که تنشهای منطقهای به نقطه جوش رسیدهاند و اسرائیل وارد مرحلهای از رویارویی مستقیم با ایران شده است.
از سوی دیگر، انتخاب عراقچی بهعنوان نماینده ایران در این سطح، بیدلیل نیست. او نهتنها سابقه طولانی در مذاکرات هستهای دارد، بلکه از معدود دیپلماتهایی است که توانایی ترجمه زبان حقوق بینالملل به زبان ژئوپلیتیک را دارد. این مسئله باعث شد پیام ایران در بریکس نهتنها شنیده شود، بلکه در رسانهها نیز بازتاب بینالمللی قابلتوجهی پیدا کند.
بحران امنیت منطقهای و جایگاه ایران در معادله بریکس
در حالی که نشست بریکس در ریو دو ژانیرو در فضایی آرام و دیپلماتیک جریان داشت، سخنان تند عراقچی درباره تجاوز اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران، بار دیگر توجهات را به بحران امنیتی در خاورمیانه معطوف کرد. ایران با بهرهگیری از تریبون بریکس، تلاش کرد موضوعی را که در مجامع غربمحور کمتر شنیده میشود، به قلب گفتوگوهای چندجانبه کشورهای در حال توسعه منتقل کند. عراقچی با تکیه بر بندهای منشور سازمان ملل، حمله به زیرساختهای صلحآمیز هستهای را اقدامی غیرقانونی و خطرناک برای صلح جهانی توصیف کرد.
این اقدام ایران، در واقع نوعی تلاش برای بینالمللیسازی تهدید اسرائیل و خارج کردن آن از چارچوب صرفاً منطقهای است؛ تلاشی که میخواهد مخاطبانش را از قدرتهای خاورمیانهای فراتر برده و به بازیگران جهانی بکشاند. ایران بهویژه امیدوار است که اعضای جدید بریکس که از قارههای مختلف آمدهاند و همگی تجربه یا نگرانیهایی از مداخلهگریهای غرب دارند، با نگاهی همدلانهتر به مسائل امنیتی تهران بنگرند.
از این منظر، بریکس میتواند به سکویی جایگزین برای بیان دغدغههای امنیتی کشورهای جنوب جهانی تبدیل شود؛ سکویی که در آن کشورهایی مانند ایران، نه صرفاً به عنوان متهم یا بحرانآفرین، بلکه بهعنوان قربانی استانداردهای دوگانه در نظام بینالملل شناخته شوند.
اما سوال مهم این است: آیا دیگر اعضای بریکس حاضرند هزینه سیاسی حمایت از چنین رویکردهایی را بپردازند؟ یا اینکه ترجیح میدهند بریکس را بهعنوان نهادی صرفاً اقتصادی نگاه دارند و از ورود به منازعات ژئوپلیتیکی پرریسک مانند پرونده ایران-اسرائیل پرهیز کنند؟ پاسخ به این سوال، آینده سیاسی این بلوک را تا حد زیادی روشن خواهد کرد.
موضع بریکس در نظم جهانی و جایگاه راهبردی ایران
یکی از اصلیترین محورهای نشست بریکس در سال ۲۰۲۵، بحث درباره نظم نوین جهانی و تلاش برای بازتعریف سازوکارهای قدرت و حکمرانی بینالمللی بود؛ نظمی که دههها تحت سلطه نهادهایی مانند شورای امنیت سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی – با محوریت قدرتهای غربی – قرار داشته و اکنون با چالشهای بنیادینی روبهرو شده است. بریکس در این میان، خود را بهعنوان نمایندهای از "جنوب جهانی" معرفی میکند که میخواهد وزن سیاسی و اقتصادی کشورهای در حال توسعه را در مناسبات بینالمللی افزایش دهد.
در این چارچوب، ایران تلاش میکند نقشی فراتر از یک عضو اقتصادی صرف ایفا کند. تهران، با استفاده از تجارب طولانیمدت خود در مقابله با تحریمها و سیاستهای فشار حداکثری غرب، سعی دارد خود را بهعنوان نماد مقاومت در برابر یکجانبهگرایی آمریکا معرفی کند؛ روایتی که در میان برخی اعضای بریکس، بهویژه روسیه، چین و حتی آفریقای جنوبی، زمینه همدلی دارد.
با این حال، نقش ایران در نظم نوین مورد نظر بریکس تنها به مقاومت سیاسی محدود نمیشود. ایران با موقعیت ژئوپلیتیکی خود – بهعنوان پلی میان شرق و غرب آسیا و دروازهای به خلیج فارس – میتواند در برنامههای زیرساختی و انرژیمحور بریکس، مانند مسیرهای تجاری جایگزین، پروژههای نفت و گاز و طرحهایی مشابه ابتکار «یک کمربند، یک راه» چین، نقش فعالی ایفا کند.
اما چالش اینجاست که ایران، برخلاف برخی اعضای دیگر بریکس، همچنان با محدودیتهای جدی در تعاملات مالی و بانکی بینالمللی مواجه است. از این رو، حضور در بریکس میتواند فرصتی باشد برای دور زدن محدودیتها از طریق سازوکارهای جدید مانند بانک توسعه بریکس، تهاتر کالا، یا استفاده از ارزهای غیردلاری.
در نهایت، اگر بریکس واقعاً در مسیر ساختن نظمی چندقطبی و عادلانه گام بردارد، ایران نهتنها میتواند از حاشیهنشینی خارج شود، بلکه به یکی از بازیگران تعیینکننده این نظم جدید بدل گردد. اما اگر این بلوک نتواند بر شکافهای داخلیاش غلبه کند و تنها به بیانیههای سیاسی محدود شود، نقش ایران نیز در همان چارچوب نمادین باقی خواهد ماند.
چشمانداز آینده بریکس؛ از پتانسیل تا واقعیت
نشست بریکس در برزیل، هرچند با غیبت رهبران کلیدی و شکافهایی در هماهنگی سیاسی برگزار شد، اما باز هم نشان داد که این اتحاد، یکی از معدود ساختارهای در حال ظهور است که میتواند در برابر نظم تکقطبی جهان، بدیلی جدی پیشنهاد دهد. از نظر جمعیت، منابع طبیعی، نفوذ منطقهای و سهم از تجارت جهانی، بریکس ظرفیتی عظیم دارد. اما آیا این ظرفیت میتواند به قدرت واقعی تبدیل شود؟ پاسخ به این پرسش، بیش از هر چیز، به میزان انسجام درونی، اراده سیاسی مشترک، و توانایی مقابله با فشارهای خارجی بستگی دارد.
در حال حاضر، بریکس بیش از آنکه یک بلوک متحد باشد، بیشتر شبیه ائتلافی از کشورهای متفاوت با منافع گاه متضاد است؛ از هندِ متحد غرب تا ایرانِ تحت تحریم، از چینِ در حال رقابت با آمریکا تا اماراتِ محافظهکار. این تنوع، هم فرصت است و هم تهدید: فرصت، چون امکان تبادل تجربه و همافزایی گسترده فراهم است؛ تهدید، چون اجماعسازی دشوار خواهد بود و خطر انفعال یا اختلاف میان اعضا وجود دارد.
در این میانه، نقش ایران تابعی از دو عامل کلیدی خواهد بود: نخست، میزان تواناییاش در ایفای نقش فعال و سازنده در سازوکارهای اقتصادی، بانکی و پروژههای مشترک؛ و دوم، قدرت چانهزنیاش برای تبدیل روایتهای امنیتی و سیاسیاش به بخشی از گفتمان رسمی بریکس. اگر ایران بتواند نشان دهد که شریک قابل اتکایی است – نه صرفاً کشوری معترض – آنگاه میتواند در آینده بریکس نقشی محوری ایفا کند.
در نهایت، بریکس اگر نتواند از مرز بیانیههای سیاسی فراتر برود و سازوکارهای عملی برای همکاری اقتصادی، مالی و امنیتی پایدار ایجاد نکند، در بهترین حالت، به یک تریبون نمادین برای کشورهای معترض تبدیل خواهد شد. اما اگر اعضا بر اشتراکات تأکید کرده و شکافها را مدیریت کنند، آنگاه بریکس میتواند به یکی از ستونهای نظم چندقطبی قرن ۲۱ بدل شود؛ نظمی که ایران امیدوار است در آن، نه بازیگری حاشیهای، بلکه شریک مؤثر باشد.
گزارش از مهدی شاه جلال الدین، کارشناس اقتصادی