
اغراق و واقعیت در مورد هوش مصنوعی
به گزارش خبرنگار اقتصادرَوا، این یادداشت به نکات کلیدی قسمت چهارم «تبادل نظر ولف - کروگمن» با عنوان «اغراق در برابر واقعیت هوش مصنوعی» را میپردازد. در این گفتوگو مارتین ولف، مفسر ارشد اقتصادی روزنامه فایننشال تایمز و پل کروگمن، استاد دانشگاه سیتی نیویورک، ماهیت هوش مصنوعی، تأثیرات بالقوه آن بر اقتصاد و جامعه و همچنین شباهتهای آن با انقلابهای فناورانه را بررسی میکنند. این بحث همچنین به ابهام گستردهای اشاره میکند که پیرامون مسیر آینده این فناوری وجود دارد.
تعریف هوش مصنوعی و توانمندیهای فعلی آن
ولف و کروگمن توضیح میدهند آنچه امروز تحت عنوان هوش مصنوعی شناخته میشود، در واقع شکل واقعی هوش نیست، بلکه تکامل مدلهای زبانی بزرگی است که با استفاده از الگوریتمهای پیچیده و پردازش حجم عظیمی از دادهها، به زبان طبیعی پاسخ میدهند. کروگمن با طنز از آنها بهعنوان «طوطیهای تصادفی» یاد میکند که با این حال چیزهای واقعاً مفیدی تولید میکنند. او به پیشرفتهای چشمگیر در حوزههایی اشاره میکند که پیشتر دشوار و لاینحل به نظر میرسیدند؛ مانند ترجمه زبانی و تشخیص گفتار که اکنون بسیار خوب عمل میکنند.
وُلف بر توان هوش مصنوعی در انجام کارهای علمی عمیق تأکید میکند و به دستاورد دیپمایند گوگل در حوزة پیشبینی ساختار پروتئینها اشاره میکند؛ مثالی از یک کاربرد بسیار قدرتمند و مفید که فراتر از توانایی انسان است. این پیشرفتها نشان میدهند که هوش مصنوعی میتواند وظایفی را انجام دهد که زمانی در انحصار افرادی بسیار باهوش و با درآمد بالا بود.
با وجود این تواناییها، کروگمن استدلال میکند که هوش مصنوعی در اصل نسخه تقویتشدهای از اصلاح خودکار (Autocorrect) است و بهویژه در چیزی که انسانها در آن بسیار قویاند یعنی «درک عام» (Common Sense) عملکرد ضعیفی دارد.
در این گفتوگو همچنین به آزمون تورینگ (Turing test) اشاره میشود؛ مفهومی از آلن تورینگ که بر این ایده استوار است که اگر یک ماشین بتواند بهگونهای مکالمه کند که از انسان قابل تشخیص نباشد، میتوان آن را «هوشمند» در نظر گرفت. با اینکه برنامههای هوش مصنوعی امروزی بهراحتی میتوانند از پس آزمون تورینگ برآیند، کروگمن یادآور میشود که هیچکس واقعاً فکر نمیکند اینها انسان هستند. او با این اشاره تلویحاً میگوید شاید تورینگ در پیشبینی خود از معنای عبور از این آزمون دچار اشتباه شده باشد.
سوابق تاریخی و تأثیرات بر اشتغال
یکی از محورهای اصلی این گفتوگو، مقایسة هوش مصنوعی با انقلابهای فناورانة پیشین و تأثیر آنها بر اشتغال است. ولف و کروگمن هر دو تأکید میکنند که تاریخ مملو از پیشبینیهایی دربارة بیکاری گسترده به دلیل فناوری است؛ پیشبینیهایی که در مقیاس وسیع هرگز محقق نشدند.
آنان به لادایتها (Luddites) در اوایل قرن نوزدهم بهعنوان نمونهای از واکنش کارگران به جابهجایی شغلی ناشی از فناوری اشاره میکنند؛ بافندههای ماهری که در برابر ماشینهای بافندگی صنعتی مقاومت کردند. با این حال، تاریخ نشان داده که اقتصادها توانستهاند خود را با این تحولات وفق دهند و با پدید آمدن راههای تازهای برای هزینهکرد درآمد، شغلهایی جدید و پیشبینینشده ایجاد شدهاند. برای مثال، امروز تنها بخش کوچکی از جمعیت در کشاورزی مشغول به کارند، در حالی که در سال ۱۸۰۰ بخش بزرگی از نیروی کار را کشاورزان تشکیل میدادند؛ و در حال حاضر تعداد مربیان یوگا از کارگران معادن زغالسنگ بیشتر است.
کروگمن تحول صنعت زغالسنگ را مثالی گویا میداند: با اینکه تولید زغالسنگ تا سال ۲۰۰۰ نسبت به دهه ۱۹۴۰ افزایش یافت، اما ۸۵٪ از نیروی کار این صنعت به واسطة فناوری کنار گذاشته شدند. با این حال، این موضوع به بیکاری گسترده در کل اقتصاد منجر نشد؛ اگرچه ضربات شدیدی به برخی مناطق و سبکهای زندگی وارد کرد.
آنان به مفهوم فناوریهای عمومی (General-Purpose Technologies) میپردازند؛ مانند برق که با وجود ماهیت تحولآفرین آنها، حدود ۴۰ سال طول کشید تا به طور کامل در صنایع جا بیفتند و مستلزم بازطراحی گستردة کارخانهها و فرایندهای کاری شدند. این روند تدریجی، به اقتصاد امکان داد تا بهتدریج شغلهای جدید ایجاد کند و نیروی کار نیز خود را با شرایط تازه تطبیق دهد.
با این حال، کروگمن هشدار میدهد که در مورد هوش مصنوعی، شاهد نوعی شتابزدگی در پیادهسازی آن پیش از اثبات کارایی واقعیاش هستیم. او ابراز نگرانی میکند که شرکتها با اشتیاق به دنبال استفاده از این فناوری هستند بدون آنکه هنوز سودمندی مشخصی از آن حاصل شده باشد. حتی ممکن است این روند به تضعیف خدمات موجودی مانند موتورهای جستوجو نیز بینجامد.
با وجود الگوی تاریخی تطبیقپذیری با فناوری، نگرانیهایی دربارة تأثیر احتمالی هوش مصنوعی بر برخی دستههای شغلی مطرح میشود. ولف بر این باور است که هوش مصنوعی ممکن است بتواند بخش عظیمی از کارهای فکری تحلیلی را که امروزه توسط انسانها انجام میشود، بر عهده بگیرد. او حتی آیندهای را متصور میشود که در آن رایانهها به دلیل قابلیت اطمینان بالا، نقشهایی مانند قاضی یا رئیسجمهور را ایفا کنند.
همچنین به کاهش شدید فرصتهای شغلی برای دانشآموختگان جدید در ایالات متحده و چین اشاره میشود، اگرچه رابطة مستقیم این وضعیت با هوش مصنوعی هنوز قطعی نیست، چراکه عوامل دیگری مانند سیاستهای تعرفهای نیز در آن نقش دارند. شعار رایجی که تا همین چند سال پیش به جوانان توصیه میکرد «برنامهنویسی یاد بگیر»، حالا به گفتة کارشناسان توصیۀ واقعاً بدی تلقی میشود؛ زیرا هوش مصنوعی در کدنویسی نیز عملکردی نسبتاً خوب پیدا کرده است.
با این حال، کروگمن نسبت به ادعاهای مربوط به تعدیلهای گستردة نیروی کار در صنایعی مانند آمازون ابراز تردید میکند و میگوید که جایگزینی مستقیم کار فیزیکی توسط هوش مصنوعی در مراکز توزیع، هنوز کاملاً روشن یا تحققیافته نیست.
در این گفتوگو همچنین این پرسش مطرح میشود که آیا هوش مصنوعی نقش مکمل نیروی انسانی ماهر را ایفا خواهد کرد؛ یعنی حذف تحلیلگران میانرده اما حفظ دخالت انسانی یا اینکه به جایگزینی کامل بدل میشود، بهطوریکه مثلاً هوش مصنوعی به پزشک اصلی تشخیصگر تبدیل شود و نقش انسانها را به طور اساسی تغییر دهد.
برخلاف «شوک چین» که با تمرکز جغرافیایی بالا، به ویرانی شهرهای صنعتی خاصی در کشورهای غربی انجامید، پیشبینی میشود که تأثیر هوش مصنوعی پراکندهتر و گستردهتر باشد؛ شبیه به فراگیر شدن رایانهها. همین ویژگی میتواند فرایند تطبیق با این فناوری را تدریجیتر و با تنش کمتر همراه کند.
با این حال، کروگمن احتمال میدهد اگر مشاغل مالی بهشدت خودکار شوند، مراکز مالی بزرگی مانند نیویورک و لندن به طور نامتناسبی آسیب خواهند دید. ولف نیز بر این باور است که مشاغل دفتری مانند موقعیتهای شغلی فارغالتحصیلان جوان، دستیاران حقوقی و وکلای سطح پایین، بهویژه آنهایی که در دهههای اخیر بهشدت رشد کردهاند، بیش از دیگران در معرض آسیباند. این مسئله میتواند به ظهور نسلی از افراد تحصیلکرده ناراضی منجر شود؛ یعنی کسانی که انتظاری بیش از آنچه واقعاً در آینده خواهند داشت، در سر میپرورند و این پدیده، پیامدهای اجتماعی و سیاسی مهمی خواهد داشت.
در مقابل، کروگمن نگاه خوشبینانهتری دارد و معتقد است هوش مصنوعی ممکن است به نیرویی برابرکننده تبدیل شود، به این معنا که ارزش مهارتهای فیزیکی و فنی (مانند لولهکشها) را بالا ببرد، در حالی که محاسبات نمادین (Symbolic Manipulation) که تاکنون در انحصار انسانهای تحصیلکرده بود، اکنون بهراحتی توسط رایانهها انجام بشود.
هوش مصنوعی، تمرکز اقتصادی و فئودالیسم فناورانه
در این گفتوگو، به این نگرانی نیز پرداخته میشود که هوش مصنوعی ممکن است تمرکز شدید ثروت و درآمد را که هماکنون نیز در میان نخبگان فناوری (Tech Elite) وجود دارد، تشدید کند؛ پدیدهای که برخی آن را «فئودالیسم فناورانه» (Technofeudalism) مینامند.
کروگمن توضیح میدهد که بسیاری از ثروتهای بزرگ دنیای فناوری، بر پایة اثرات شبکهای شکل گرفتهاند؛ مزیتی خودتقویتکننده که در آن یک محصول یا خدمت به این دلیل گسترده میشود که همه از آن استفاده میکنند (برای مثال: آمازون یا اکسل). این پدیدهها نوعی قدرت انحصاری ایجاد میکنند که بسیار سخت میتوان آنها را به چالش کشید یا جایگزین کرد.
هنوز مشخص نیست که آیا هوش مصنوعی این روند تمرکز را تشدید خواهد کرد یا نه. با این حال، ولف و کروگمن اشاره میکنند که آنچه امروز بهعنوان هوش مصنوعی میشناسیم، نیازمند سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختهای فیزیکی است؛ از جمله مزارع عظیم سرور و مصرف بسیار بالای انرژی. این شرایط ممکن است به نفع بازیگران تثبیتشدة صنعت فناوری تمام شود، کسانی که پیشاپیش منابع و تخصص لازم را در اختیار دارند. تمرکز این منابع میتواند به بازیگران فعلی این امکان را بدهد که دامنه نفوذ خود را بیش از پیش گسترش دهند، موضوعی که نگرانیهایی را دربارة «حکمرانی اربابان فئودال بر همه ما» و رشد روزافزون «ثروت سالاری» در عرصه سیاست به همراه دارد.
با این حال، کروگمن به ظهور بازیگران جدیدی مانند DeepSeek و هزینههای چشمگیر سیاسی صنعت رمزارز اشاره میکند که گرچه بازده اقتصادی آن هنوز نامشخص است، اما اثرات سرمایههای هنگفت را به وضوح نشان میدهد. در مجموع، تأثیر نهایی هوش مصنوعی بر توزیع ثروت همچنان مسئلهای نامشخص و باز باقی مانده است به طوری که قدرت بازیگران حاضر در بازار با توانایی بهکارگیری سرمایههای عظیم در حال تعادل است.
ابهام فراگیر و فضای پرهیاهو
هر دو صاحبنظر در این گفتوگو بارها بر ابهام عمیق پیرامون تأثیرات آیندة هوش مصنوعی تأکید میکنند. کروگمن میگوید: «هر چیزی که دلم بخواهد دربارة آیندة هوش مصنوعی و پیامدهای اقتصادیاش باور کنم، کافیست کمی جستوجو کنم تا کارشناسهایی پیدا کنم که دقیقاً همان چیزی را که میخواهم، به من بگویند»؛ اظهارنظری که نشاندهندة دامنة وسیع تفسیرها و در عین حال تجربة واقعی بسیار اندک در این حوزه است.
ولف نیز میافزاید که اگرچه کسبوکارها بسیار هیجانزدهاند، اغلب آنها واقعاً نمیدانند با این فناوری چه کنند و تا چه حد میتوان به آن اعتماد کرد. فضای کلی حاکم، این تصور را ایجاد میکند که بخش بزرگی از گفتوگوهای فعلی دربارة هوش مصنوعی، بیشتر شبیه هیاهو است تا واقعیت؛ فضایی که یادآور تب بلاکچین در سالهای گذشته است.
این ابهام به حوزههایی مانند آموزش نیز تسری پیدا میکند: مشخص نیست که چگونه باید مردم را برای آیندهای آماده کرد که تحتتأثیر هوش مصنوعی شکل خواهد گرفت؛ بهویژه حالا که توصیههایی مانند «برنامهنویسی یاد بگیر» دیگر چندان کارآمد نیستند. جمعبندی کلی گفتوگو این است که هوش مصنوعی بیتردید تغییری فناورانه و مهم به شمار میرود، اما پیامدهای بلندمدت آن همچنان نامعلوم و موضوع گمانهزنیهای بسیار است.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی