پنج شنبه، 30 مرداد 1404

بحران بدهی آمریکا و «چرخه بزرگ»
دیروز, 18:31
کد خبر: 950

بحران بدهی آمریکا و «چرخه بزرگ»

ری دالیو با ترسیم «چرخه بزرگ» اقتصاد، از بحران بدهی آمریکا، افول تدریجی هژمونی دلار و چالش‌های ژئوپلیتیکی می‌گوید و بر ضرورت اصلاحات مالی پیش از نقطه عطف هشدار می‌دهد.

به گزارش اقتصادرَوا، در نگاه ری دالیو، اقتصاد جهانی داستانی تکرارشونده است؛ فصلی از یک «چرخه بزرگ» که بارها و بارها با بازیگران و صحنه‌های تازه روی صحنه آمده است. این یادداشت، روایت او از تازه‌ترین پرده این چرخه است: اوج‌گیری بدهی‌های ایالات متحده و سایه پیامدهایی که ممکن است بر آینده اقتصاد آمریکا و جهان بیفتد. دالیو، بنیان‌گذار شرکت سرمایه‌گذاری بریج واتر (Bridgewater) و پیش‌بینی‌کننده برخی از بزرگ‌ترین بحران‌های مالی معاصر، تلاش می‌کند با رجوع به الگوهای تاریخی، تصویری از آنچه پیش روست را ارائه دهد.

بحران بدهی قریب‌الوقوع و سازوکار آن

جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، اذعان می‌کند که گرچه بدهی ملی در حال حاضر مانع عملکرد فدرال رزرو نیست، اما اگر به آن رسیدگی نشود، در آینده تهدیدی جدی برای کشور خواهد بود. دالیو توضیح می‌دهد که کشورها می‌توانند عملاً «ورشکسته» شوند؛ یا از طریق نکول مستقیم بدهی، یا با کاهش ارزش پول ملی از راه چاپ گسترده پول برای جلوگیری از نکول. او احتمال سناریوی دوم را برای ایالات متحده بسیار بالا ارزیابی می‌کند.

دالیو سیستم اعتباری را به دستگاه گردش خون بدن تشبیه می‌کند؛ جایی که اعتبار مانند قدرت خرید عمل می‌کند. در یک سیستم سالم، این فرایند به ایجاد درآمد، بازپرداخت بدهی و افزایش بهره‌وری منجر می‌شود. اما در یک سیستم ناسالم، بدهی و هزینه‌های بهره آن همچون رسوبی در رگ‌ها انباشته می‌شود و سایر هزینه‌های ضروری را محدود می‌کند؛ مشابه قلبی که در آستانه حمله قلبی است. این عدم تعادل میان عرضه و تقاضای اعتبار معمولاً یا به افزایش نرخ بهره منجر می‌شود که خود مشکلات تازه‌ای ایجاد می‌کند؛ یا به مداخله بانک مرکزی از طریق تسهیل کمّی (QE) و پولی کردن (monetize) بدهی.

وضعیت کنونی نگران‌کننده است: آمریکا در سال آینده با نیاز به فروش حدود ۱۲ تریلیون دلار بدهی روبه‌رو است؛ این رقم شامل پرداخت‌های بهره‌ای، بازپرداخت بدهی‌های سررسید شده و انتشار بدهی‌های جدید می‌شود. دالیو می‌گوید که تقاضای کافی برای این حجم از بدهی وجود ندارد. مشکل زمانی وخیم‌تر می‌شود که دارندگان فعلی بدهی تصمیم به فروش دارایی‌های خود بگیرند. مداخله بانک مرکزی برای خرید این بدهی‌ها می‌تواند منجر به زیان آن شود و در نتیجه نیاز به سرمایه‌گذاری مجدد از سوی دولت ایجاد کند که فشار بیشتری بر بودجه وارد می‌کند.

دالیو یک «نقطه عطف» را شناسایی می‌کند که در آن باید برای مدیریت تعهدات موجود، بدهی به طور مستقیم پولی شود. نشانه‌های رسیدن به این نقطه شامل تپش‌های بازار مانند افزایش نرخ بهره اوراق قرضه، پر شیب شدن منحنی بازده، تضعیف پول ملی (به‌ویژه در برابر طلا) و کاهش هم‌زمان بازار سهام و اوراق قرضه است. او از سیاست‌گذاران می‌خواهد پیش از رسیدن به این وضعیت، کسری بودجه را به حدود ۳ درصد تولید ناخالص داخلی کاهش دهند؛ سطحی که آمریکا قبلاً بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ به آن دست یافته بود.

پاسخ به استدلال‌های مخالف و فرسایش هژمونی دلار

دالیو به استدلال‌های متداول درباره بدهی آمریکا می‌پردازد. او ضمن مقایسه با ژاپن که نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی آن بیش از ۲۰۰ درصد است، توضیح می‌دهد که ژاپن توانسته بدهی خود را با ترکیبی از نرخ‌های بهره حقیقی بسیار پایین و کاهش ارزش پول ملی مدیریت کند؛ فرایندی که به زیان واقعی قابل‌توجهی برای دارندگان اوراق منجر شده است. این پولی سازی اکنون باعث ایجاد تورم و بروز چالش برای بانک مرکزی ژاپن شده است.

در مورد جایگاه دلار آمریکا به‌عنوان ارز ذخیره جهانی، دالیو اذعان دارد که این موقعیت امتیاز بزرگی برای استقراض ایجاد می‌کند، اما به باور او این امتیاز به دلیل چند عامل در حال فرسایش است. طلا به‌عنوان یک دارایی ذخیره مهم در حال ظهور بوده و بانک‌های مرکزی فعالانه آن را خریداری می‌کنند. سهم آمریکا از تجارت جهانی نسبت به چین کاهش یافته و این امر موجب شده بخشی از تجارت جهانی به ارزهای دیگری انجام شود. همچنین، حرکت محسوسی به‌سوی کنار گذاشتن دارایی‌ها و اوراق قرضه دلاری در جریان است. مهم‌تر از همه، ریسک‌های ژئوپلیتیک و نگرانی‌ها درباره استفاده از دلار به‌عنوان «سلاح» ــ مانند مالیات‌ستانی از اوراق قرضه خارجی یا بهره‌گیری از آن به‌عنوان ابزار سیاسی که در گذشته نیز رخ داده ــ جذابیت و اعتماد به آن را کاهش داده و به این ترتیب جایگاهش به‌عنوان ارز ذخیره جهانی را تضعیف کرده است. در نتیجه، نگهداری ذخایر دلاری کاهش یافته و تمایل به نگهداری طلا افزایش پیدا کرده است.

جایگزین‌های بدهی دولتی و «چرخه بزرگ»

در حالی که برخی، رمزارزهایی مانند بیت‌کوین را جایگزینی برای بدهی دولتی می‌دانند، دالیو ترجیح خود را به طلا ابراز می‌کند. او استدلال می‌کند که دولت‌ها و صندوق‌های ثروت ملی به احتمال زیاد به دلیل نگرانی‌های مربوط به کنترل سیاسی، فقدان محرمانگی، آسیب‌پذیری در برابر نفوذ و نوسانات قیمتیِ سفته‌بازانه، رمزارزها را به‌عنوان ذخایر بزرگ‌مقیاس نمی‌پذیرند.

دالیو تأکید می‌کند که چرخه‌های بدهی به طور عمیق با چرخه‌های گسترده‌تر در سیاست و ژئوپلیتیک گره خورده‌اند؛ مفهومی که در نظریه «چرخه بزرگ» او محوریت دارد. او خاطرنشان می‌کند که تاریخ، الگوهای تکرارشونده‌ای را نشان می‌دهد؛ به‌طوری که تقریباً هر ۸۰ سال یک‌بار، شکست‌ها و بازسازی‌های بزرگ در نظام‌های پولی، سیاسی داخلی و ژئوپلیتیکی رخ می‌دهد، مشابه دوره پس از سال ۱۹۴۵.

او پنج نیروی اصلی و سه نظم به‌هم‌پیوسته را که این چرخه‌ها را به حرکت درمی‌آورند، شناسایی می‌کند:

1. نظم پولی و چرخه‌های اقتصادی، بدهی و بازاری: یعنی همان پویایی‌های مالی که در بالا توضیح داده شد.

2. چرخه نظم و بی‌نظمی داخلی: مشخصه آن افزایش قطبی شدن سیاست داخلی است، جایی که تعارض‌های آشتی‌ناپذیر بین جناح چپ و راست، نظام‌های دموکراتیک را تهدید می‌کند.

3. نظام ژئوپلیتیکی: گذار از یک قدرت مسلط که نظم جهانی را حفظ می‌کند، به محیطی یک‌جانبه و رقابتی بر اساس «قوانین جنگل» (مانند سیاست‌های «اول آمریکا» (America First)) که بر بودجه‌های ملی اثر گذاشته و منجر به منازعات سیاسی بر سر منابع می‌شود.

4. اعمال طبیعت: رویدادهایی مانند خشکسالی‌ها، سیل‌ها و همه‌گیری‌ها که هزینه‌های اقتصادی و تلفات انسانی قابل‌توجهی به همراه دارند.

5. فناوری: در طول تاریخ، محرکی برای افزایش استانداردهای زندگی بوده است.

نقش فناوری (هوش مصنوعی) و بنیان‌های اجتماعی

در خصوص نقش فناوری‌های نوین، به‌ویژه هوش مصنوعی (AI)، دالیو بر این باور است که این فناوری به‌شدت بهره‌وری را افزایش خواهد داد. با این حال، او هشدار می‌دهد که تأثیر هوش مصنوعی یک‌سویه و صرفاً مثبت نیست؛ چراکه می‌تواند برای اهداف مخرب نیز به کار رود، مشاغل را از بین ببرد و نابرابری‌های ثروت و درآمد را تشدید کند. او تأکید می‌کند که بخش قابل‌توجهی از جمعیت کشورهای توسعه‌یافته ممکن است به دلیل مسائلی مانند نرخ پایین سواد، برای سازگاری با این تحولات دچار مشکل شوند.

در نهایت، دالیو نتیجه می‌گیرد که هرچند فناوری همچنان به ارتقای سطح زندگی ادامه خواهد داد، اما مهم‌ترین عامل برای سلامت یک جامعه، به‌ویژه در میانه چنین چرخه‌هایی، «چگونگی رفتار ما با یکدیگر» است. او بر اهمیت اصول بنیادین اجتماعی تأکید می‌کند: آموزش مؤثر، تقویت روحیه مدارا و همکاری به جای تعارضات داخلی، و پایبندی به اصول پایه‌ای احتیاط مالی (مانند کسب درآمد بیشتر نسبت به خرج کردن). توانایی ایجاد روابط بُرد - بُرد و تلاش برای خیر عمومی، همچنان اساسی‌ترین ضرورت باقی می‌ماند.


گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی 

عکس خوانده نمی‌شود