دوشنبه، 10 شهریور 1404

مردم، اقتصاد و آزمون همبستگی/ تاب‌آوری در میان جنگ
دیروز, 16:37
کد خبر: 983

مردم، اقتصاد و آزمون همبستگی/ تاب‌آوری در میان جنگ

جنگ دوازده‌روزه تاب‌آوری ایران را در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و نهادی به محک گذاشت؛ توانایی‌های مردمی آشکار شد و هم‌زمان ضعف‌های ساختاری محدودیت‌ها را نمایان کرد.

به گزارش اقتصادرَوا، تاب‌آوری به‌عنوان مفهومی چندبُعدی، پیوندی میان اقتصاد، اجتماع و سیاست برقرار می‌کند. در ساده‌ترین تعریف، تاب‌آوری ظرفیت یک جامعه برای تحمل فشار، سازگاری با شرایط غیرمنتظره و بازگشت به سطحی از ثبات پس از بحران است. ایران با موقعیت ژئوپلیتیکی حساس و سابقه طولانی مواجهه با تحریم‌ها، بحران‌های اقتصادی و تهدیدهای امنیتی، همواره در معرض آزمون‌های پی‌درپی قرار داشته است. جنگ دوازده‌روزه را باید یکی از تازه‌ترین نمونه‌های چنین آزمونی دانست؛ رویدادی که هم ساختارهای اقتصادی را تحت فشار گذاشت و هم انسجام اجتماعی را در معرض تهدید قرار داد. این مقطع کوتاه اما پرتنش نشان داد که تاب‌آوری نه صرفاً یک مفهوم نظری، بلکه سازوکاری عینی و ملموس است که باید در رفتار نهادی و اقتصادی کشور سنجیده شود.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های این دوره، حضور پررنگ مردم و نهادهای مردمی در مدیریت بحران بود. تشکل‌های متنوع، از انجمن‌های خیریه و گروه‌های جهادی تا هیئت‌های مذهبی، کانون‌های محلی و حتی انجمن‌های صنفی، به‌سرعت درگیر فعالیت‌های حمایتی شدند. این نهادها در تأمین خدمات اولیه، ساماندهی کمک‌های معیشتی، و مراقبت از گروه‌های آسیب‌پذیر نقشی جدی ایفا کردند. حضور داوطلبانه مردم نشان داد که سرمایه اجتماعی در ایران همچنان می‌تواند در شرایط بحرانی فعال شود، هرچند میزان ماندگاری آن وابسته به ظرفیت نهادی و حمایت‌های حکمرانی است.

فعالیت این نهادها تنها به کمک‌های مادی محدود نشد. در حوزه روانی و اجتماعی، بسیاری از آن‌ها تلاش کردند تا از طریق برنامه‌های آموزشی و فرهنگی، بخشی از اضطراب ناشی از شرایط جنگی را مدیریت کنند. ارائه مشاوره‌های گروهی، تولید محتواهای آموزشی در فضای مجازی و برگزاری نشست‌های محلی برای حمایت از خانواده‌های درگیر بحران، نشان داد که تشکل‌های مردمی می‌توانند کارکردی فراتر از امدادرسانی داشته باشند. این تجربه اهمیت پیوند میان تاب‌آوری روانی و تاب‌آوری اقتصادی را برجسته کرد؛ چرا که ثبات روانی جامعه در نهایت بر رفتار مصرفی، تقاضای بازار و حتی تصمیم‌های مالی خانوارها اثرگذار است.

بخش قابل توجهی از این نهادها فاقد سازماندهی منسجم بودند و وابستگی فعالیت‌ها به افراد کلیدی، آسیب‌پذیری آن‌ها را افزایش می‌داد. نبود شبکه‌های هماهنگ و از پیش طراحی‌شده، موجب شد که در روزهای نخست بخشی از منابع به‌صورت پراکنده و غیرهدفمند مصرف شود. این مسئله بیانگر آن است که بدون نهادینه‌سازی سازوکارهای سازمانی و آموزش‌های پیشینی، ظرفیت اجتماعی در لحظه بحران به شکل بهینه عمل نمی‌کند.

جنگ دوازده‌روزه همبستگی نسبی میان گروه‌های مختلف اجتماعی ایجاد کرد. فارغ از گرایش‌های سیاسی و فرهنگی، بسیاری از افراد و جریان‌ها در یک صف قرار گرفتند و مفهوم امنیت جمعی برجسته‌تر شد. این وضعیت نشان داد که در لحظات تهدید، ظرفیت‌های همگرایی اجتماعی در ایران فعال می‌شوند. با این حال، این همگرایی بیشتر ماهیتی اضطراری داشت و الزاما به انسجام پایدار منجر نمی‌شود. تاب‌آوری اجتماعی در ایران هنوز در مرحله «واکنش مقطعی» است، نه «نهادسازی پایدار»؛ مسئله‌ای که باید به دغدغه سیاست‌گذاری بدل شود.

ابعاد اقتصادی جنگ دوازده‌روزه شاید از نظر زمانی محدود، اما از نظر پیامدها قابل‌توجه بود. در بخش تولید، وابستگی صنایع به واردات مواد اولیه و تجهیزات بار دیگر به‌عنوان یک آسیب جدی مطرح شد. گرچه زمان کوتاه جنگ مانع از توقف گسترده فعالیت‌ها شد، اما تجربه نشان داد که هرگونه اختلال طولانی‌تر می‌تواند زنجیره‌های تولید را با تهدید مواجه کند. در واقع، شکنندگی زنجیره‌های عرضه نه‌تنها ریسک تولید، بلکه ریسک اشتغال و درآمد خانوارها را هم افزایش می‌دهد.

یکی از پیامدهای مستقیم جنگ، فشار بر معیشت خانوارها بود. افزایش قیمت برخی کالاهای اساسی، اختلال در شبکه‌های توزیع و کاهش عرضه موقت، به‌ویژه در دهک‌های پایین‌تر، آثار محسوسی بر زندگی روزمره بر جای گذاشت. نقش نهادهای مردمی در توزیع بسته‌های حمایتی و ساماندهی کمک‌های معیشتی، تا حدودی مانع از تبدیل بحران اقتصادی به بحران اجتماعی شد. با این حال، اتکا به امدادرسانی مردمی در بلندمدت نمی‌تواند جایگزین سیاست‌های ساختاری امنیت غذایی شود؛ لازم است یک نظام ذخیره‌سازی، توزیع هوشمند و سیاست‌گذاری یارانه‌ای بازطراحی گردد.

بخش دیگری از تاب‌آوری مردم در این دوره به عرصه روایتگری مربوط می‌شد. تشکل‌های اجتماعی و فعالان مدنی، علاوه بر کمک‌رسانی، بخشی از انرژی خود را صرف ثبت و انتشار روایت‌های داخلی از بحران کردند. این امر تا حدودی مانع از یک‌سویه شدن افکار عمومی شد. در عین حال، نبود چارچوب حقوقی و حمایتی مشخص، موجب شد که بخشی از ظرفیت‌های جامعه مدنی برای حضور در رسانه‌های بین‌المللی بلااستفاده بماند. این خلأ، تاب‌آوری ارتباطی ایران را محدود کرده و می‌تواند در آینده توان اثرگذاری کشور در عرصه افکار عمومی جهانی را کاهش دهد.

در شرایط جنگی، دولت به‌طور طبیعی نقش اصلی را در تأمین امنیت، مدیریت منابع و سیاست‌گذاری اقتصادی ایفا می‌کند. با این حال، تجربه جنگ دوازده‌روزه نشان داد که تاب‌آوری واقعی تنها با اتکا به دولت شکل نمی‌گیرد. مردم و نهادهای اجتماعی زمانی می‌توانند نقش خود را به‌طور کامل ایفا کنند که دولت به‌جای تمرکز بر کنترل مستقیم، نقش کارگردان هوشمند را بر عهده گیرد. این به معنای ایجاد بستر قانونی روشن، تسهیل شبکه‌سازی و تقویت شفافیت است؛ امری که هنوز در ساختار حکمرانی اقتصادی و اجتماعی ایران به‌طور کامل نهادینه نشده است. تعریف مجدد رابطه دولت و جامعه مدنی یکی از کلیدهای اصلی گذار از تاب‌آوری اضطراری به تاب‌آوری پایدار است.

تاب‌آوری ایران در جنگ دوازده‌روزه دوگانه‌ای اساسی داشت. از یک سو، ظرفیت‌های مردمی، همبستگی اجتماعی و تجربه تاریخی کشور امکان مدیریت نسبی شرایط را فراهم آورد. از سوی دیگر، ضعف‌های ساختاری در اقتصاد، وابستگی به منابع ناپایدار، فقدان شبکه‌های اجتماعی سازمان‌یافته و محدودیت‌های حقوقی، نشان داد که این تاب‌آوری هنوز شکننده است. این دوگانگی باید نه به‌عنوان ضعف یا قوت صرف، بلکه به‌مثابه «نقطه شروعی برای اصلاحات نهادی» فهم شود.

جنگ دوازده‌روزه بیش از آنکه یک رویداد نظامی صرف باشد، به یک آزمون اجتماعی و اقتصادی برای ایران بدل شد. مردم و تشکل‌های اجتماعی نشان دادند که توانایی ورود سریع به عرصه بحران و ارائه خدمات اضطراری را دارند. در عین حال، محدودیت‌های اقتصادی و نهادی آشکار کرد که تاب‌آوری موجود بیشتر موقتی و وابسته به شرایط خاص است تا یک سازوکار پایدار. از این‌رو لازم است تاب‌آوری به‌عنوان یک سیاست ملی و نه صرفاً واکنشی مقطعی، در دستور کار قرار گیرد.

جنگ دوازده‌روزه یک آینه تمام‌نما برای اقتصاد و اجتماع ایران بود. در این آینه، هم چهره سرمایه اجتماعی و توانایی‌های مردمی دیده شد و هم ضعف‌های ساختاری و نهادی. پیام روشن این تجربه آن است که تاب‌آوری باید از سطح واکنش اضطراری به سطح یک راهبرد پایدار ارتقا یابد. این ارتقا تنها با اصلاح نظام بودجه‌ای، بازطراحی سیاست‌های رفاهی، نهادینه‌سازی مشارکت اجتماعی و ایجاد شبکه‌های هماهنگ امکان‌پذیر است. اگر چنین اصلاحاتی صورت گیرد، تاب‌آوری از یک واکنش منفعل به یک ظرفیت پویا تبدیل می‌شود؛ ظرفیتی که نه‌تنها در برابر جنگ، بلکه در برابر هر شوک اقتصادی یا اجتماعی دیگر نیز می‌تواند بقای نظام اقتصادی و رفاه مردم را تضمین کند.


گزارش از: زینب جمشیدی، کارشناس اقتصادی

عکس خوانده نمی‌شود