سه شنبه، 25 شهریور 1404

ایران میان ایدئولوژی و بقا/ تاریخ سیاسی یک راهبرد کلان
امروز, 14:34
کد خبر: 1018

ایران میان ایدئولوژی و بقا/ تاریخ سیاسی یک راهبرد کلان

ولی نصر در «راهبرد کلان ایران» نشان می‌دهد که سیاست خارجی ایران بیش از ایدئولوژی، بر بقا، استقلال و تجربه‌های تاریخی استوار است.

به گزارش اقتصادرَوا، کتاب تازه ولی نصر «راهبرد کلان ایران: یک تاریخ سیاسی»، روایت رایج از سیاست خارجی ایران را واژگون می‌کند و تصویری متفاوت پیش رو می‌گذارد. او ایران را نه صرفاً به‌مثابه دولتی انقلابی یا دینی، بلکه به‌عنوان کشوری معرفی می‌کند که راهبرد بلندمدتش بر وسواس تاریخی نسبت به بقا و استقلال استوار است. در این نگاه، ایدئولوژی تنها یک نقاب یا ابزار است؛ آنچه در ژرفای رفتار ایران جریان دارد، میل سرسختانه به حفظ حاکمیت، دفع تهدیدهای خارجی و تثبیت جایگاه منطقه‌ای است. نصر با مرور منازعات درونی و اسناد نظامی نشان می‌دهد که ایران در گذر زمان، هویت خود را بر مدار امنیت ملی بازتعریف کرده و پیوسته مسیر راهبردی‌اش را با دو قطب‌نمای اصلی - بقا و استقلال - تنظیم کرده است.

ریشه‌های تاریخی و تجربه‌های شکل‌دهنده

راهبرد کلان ایران ریشه‌ای عمیق در آگاهی تاریخی و هویت منحصربه‌فرد آن دارد. ایرانیان خود را وارث یک تمدن بزرگ می‌دانند، اما در عین حال به دلیل زبان فارسی و هویت متمایز شیعی در منطقه‌ای عمدتاً عربی و سنی‌مذهب، احساس انزوا می‌کنند. این «تنهایی» نوعی اضطراب امنیتی ایجاد کرده که اندیشه امنیت ملی ایران را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داده است. تجربه‌های تاریخی ایران از جمله مواجهه با استعمار قرن نوزدهم، از دست دادن سرزمین‌ها به روسیه و بریتانیا و مداخلات مکرر خارجی (مانند برکناری رضاشاه توسط بریتانیا، اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و کودتای ۱۳۳۲ با حمایت آمریکا) بی‌اعتمادی عمیق به قدرت‌های خارجی و تعهد سرسختانه به استقلال را در حافظه سیاسی ایران نهادینه کرده است. بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، آیت‌الله خمینی، استقلال را مهم‌ترین دستاورد انقلاب می‌دانست و تأکید می‌کرد که همه تصمیم‌ها باید در تهران گرفته شود.

جنگ ایران و عراق به‌مثابه محک راهبردی

یکی از تجربه‌های تعیین‌کننده در شکل‌دهی به راهبرد پس از انقلاب، جنگ ایران و عراق بود. این جنگ به رهبران ایران - که بسیاری از آنان از نسل جوان رزمندگان آن دوران بودند - آموخت که جهان علیه آنان صف‌آرایی کرده است و بنابراین باید در توسعه نظامی و تولید بومی سلاح و پهپاد به خوداتکایی برسند. این جنگ همچنین کارآمدی جنگ نامتقارن را آشکار ساخت و به توسعه و بازتولید الگوهای استفاده از نیروهای نیابتی و شبه‌نظامیان (مانند حزب‌الله، حماس، حوثی‌ها و گروه‌های عراقی) انجامید. مداخلات منطقه‌ای ایران، از جمله حمایت از شبه‌نظامیان شیعه در عراق پس از ۲۰۰۳، در آغاز به‌عنوان اقدام‌های دفاعی در برابر گسترش نفوذ آمریکا طراحی شد؛ با این هدف که «زندگی را برای آمریکا دشوار سازند» و از تجاوز بیشتر علیه ایران و متحدانش، مانند سوریه، جلوگیری کنند. گرچه این راهبردها در نهایت به گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران انجامید، اما در عین حال باعث شد ایران به امپریالیسم منطقه‌ای متهم گردد.

برنامه هسته‌ای و منازعات داخلی

ایران برنامه هسته‌ای خود را صرفاً در قالب دستیابی به سلاح نمی‌بیند، بلکه آن را حقی ملی می‌داند که مشابه مبارزات تاریخی ایران برای کنترل منابع نفتی یا مبارزه مصر بر سر کانال سوئز است. این برنامه نمادی از استقلال انرژی و ابزاری مهم برای چانه‌زنی بر سر لغو تحریم‌های غربی است، بدون آنکه الزاماً به معنای عادی‌سازی کامل روابط باشد. این نگاه بازتابی از یک احساس ضد استعماری عمیق است؛ جایی که پافشاری بر غنی‌سازی، نوعی مقاومت در برابر «قیمومیت استعماری» تلقی می‌شود.

در عرصه داخلی، سیاست ایران همواره میان دو جناح اصلی در تنش است: اصول‌گرایان (به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و سپاه پاسداران) که بر هوشیاری دائمی، مقاومت و استقلال تأکید دارند و اصلاح‌طلبان (مانند رؤسای جمهور پیشین رفسنجانی، خاتمی و روحانی) که توسعه اقتصادی و تعامل بیشتر با جهان را در اولویت می‌گذارند. هرچند اصلاح‌طلبان در مقاطعی برای توافق با غرب و کاهش فشارهای اقتصادی تلاش کرده‌اند، اما ایدئولوژی «مقاومت» اصول‌گرایان - که ریشه در قرائت آنان از تاریخ و تجربه جنگ ایران و عراق دارد - همواره مسیر اصلی سیاست خارجی را تعیین کرده است؛ حتی با وجود هزینه‌های سنگین و نارضایتی فزاینده جامعه‌ای که خواهان «کشوری عادی» و رشد اقتصادی است. انتخابات هرچند کاملاً دموکراتیک نیستند، مجالی محدود برای بحث عمومی و چانه‌زنی فراهم می‌کنند، اما جهت‌گیری کلان سیاست خارجی همچنان به اصولی گره خورده که در انقلاب و جنگ پایه‌گذاری شد.

چالش‌های معاصر و چشم‌انداز آینده

عملیات نظامی اخیر اسرائیل در داخل خاک ایران و تنش‌های پس از آن، جدی‌ترین چالش امنیت ملی ایران پس از جنگ ایران و عراق به شمار می‌رود. این مقطع موجب تغییر در رویکرد تاکتیکی ایران شده است؛ به‌گونه‌ای که دیگر صرفاً بر نیروهای نیابتی در منطقه تکیه نمی‌کند و بیش از پیش بر دفاع مستقیم از خاک خود با استفاده از توان موشکی و پهپادی تمرکز کرده است. این تغییر بیانگر محاسبه‌ای عمل‌گرایانه در میان فرماندهان سپاه پاسداران است؛ اینکه کدام نیروها و ابزارها کارآمدترند، نه گسترش‌طلبی صرفاً ایدئولوژیک.

سرانجام این درگیری احتمالاً مسیر بازنگری در راهبرد کلان ایران را مشخص خواهد کرد. اگرچه احتمال فروپاشی نظام وجود دارد، اما سناریوی محتمل‌تر انتقال قدرت به دست سپاه در چارچوب موجود است؛ با این حال، سیاست‌های آینده این نهاد نامعلوم خواهد بود، به‌ویژه با حذف بسیاری از فرماندهان شناخته‌شده. در نهایت، جایگاه ایران در جهان بیش از آنکه از دریچه سخت‌گیری ایدئولوژیک قابل‌فهم باشد، محصول محاسبات راهبردی سکولار و ملی‌گرایانه‌ای است که از دل تجربه‌های تاریخی، ضربه‌های استعمار و وقایع پس از انقلاب شکل‌گرفته‌اند. ایدئولوژی هرچند حضور دارد، اما بیشتر در خدمت تأمین امنیت ملی و استقلال قرار می‌گیرد تا آنکه خود محرک اصلی سیاست‌ها باشد.


گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی 

عکس خوانده نمی‌شود