برتری سیاست بر فناوری در شکلدهی به نظم جهانی کنونی
به گزارش اقتصادرَوا، یادداشت حاضر یک استدلال محوری را مطرح میکند که در دوران کنونی، نه نوآوریهای بخش خصوصی و پیشرفتهای فناوری، بلکه قلمرو عمومی و تحولات سیاسی، منبع اصلی تغییرات تعیینکننده برای آینده هستند. این دیدگاه چالشی در برابر جریان غالب گفتمانی است که بر فرضیات گسترده در مورد قدرت تحولآفرین هوش مصنوعی و فناوریهای جدید تأکید فراوان دارد.
مقایسه تاریخی و نابرابری در تغییر
مقایسه ۱۸ سال گذشته (از زمان عرضه اولین آیفون در سال ۲۰۰۷) نشان میدهد که تغییرات سیاسی نسبت به پیشرفتهای فناوری (که اغلب تجمعی و تدریجی هستند) بسیار اساسیتر و سریعتر بودهاند. در حالی که یک ماشین ساخت سال ۲۰۰۷ در جادههای امروز غریب به نظر نمیرسد یا پیشرفتهای آیفون در این دوره، انقلابی آشکار نیستند، تفاوت در چشمانداز سیاسی خیرهکننده است. در سال ۲۰۰۷، جهان از صلح نسبی، وجود مرکزگرایی قوی در دموکراسیهای غربی، روابط درهمتنیده آمریکا و چین، و اجماع فراگیر بر سر تجارت آزاد برخوردار بود. در مقابل، اکنون شاهد یک جنگ زمینی با خشونت بیسابقه در اروپا، صعود یا نزدیکی راست افراطی به قدرت در سراسر غرب، روابط متشنج و خصمانه آمریکا و چین، و افول ایدههای تجارت آزاد هستیم.
اولویتدهی به سناریوهای سیاسی واقعبینانه
تمرکز بیش از حد بر پیشبینیهای بزرگ فناوری، مانند گمانهزنیهای گسترده درباره هوش مصنوعی یا چشماندازهایی نظیر سکونت میلیونها نفر در فضا، توجه را از سناریوهای سیاسی کاملاً محتمل و دارای پیامدهای بزرگ در کوتاهمدت منحرف میکند. سناریوهای متعددی با تأثیرات عظیم وجود دارد که در افق کوتاهتری نسبت به تحقق وعدههای بزرگ فناوری قرار دارند:
1. انتخاب یک رئیسجمهور راست افراطی در فرانسه که بدون خروج از اتحادیه اروپا، آن را از درون از کار بیندازد.
2. اقدامی توسط روسیه علیه یک کشور عضو ناتو که تحت ماده ۵ و ۶ معاهده، حمله مسلحانه تلقی شود.
3. تبدیل منطقه ساحل (که اکنون کانون اصلی مرگومیرهای مرتبط با تروریسم است) به پایگاهی برای حملات به غرب؛ وضعیتی که بهمراتب خطرناکتر از افغانستان در اوایل هزاره است.
4. بحران اوراق قرضه در بریتانیا یا فرانسه که منجر به تغییرات ضروری در سیاستهای اقتصادی و در بدترین حالت، ناآرامیهای مدنی شود.
این تحولات سیاسی، ظرفیت آن را دارند که تأثیری را که فناوری احتمالاً بر زندگی روزمره خواهد گذاشت، به طور کامل تحتالشعاع قرار دهند. حتی روندهای سیاسی کمتر رادیکال، مانند افزایش پیشبینیشده در هزینههای دفاعی اروپا، مستقیماً بر مالیاتها و مصرف خصوصی تأثیر میگذارند؛ تأثیری که جبران یا خنثی کردن آن مستلزم نوآوری بزرگ فناوری است. تورم پس از همهگیری کووید-۱۹ که عامل اصلی تأثیرگذار بر کسبوکارها و مصرفکنندگان بود، صرفنظر از دلایل مختلف (جنگ اوکراین، ضعف سیاست پولی یا آسیبهای زنجیره تأمین)، ذاتاً یک رویداد سیاسی بود که بر اهمیت قلمرو عمومی تأکید میکند.
علل گرایش به روایت فناوری
گرایش به تمرکز بر فناوری به جای سیاست، تا حدی ناشی از عادات نسلی است. افراد بانفوذ امروزی در دورهای بزرگ شدند که تغییرات فناورانه (مانند گذار به اتصال فراگیر اینترنت) خیرهکننده بود، در حالی که تغییرات سیاسی در آن زمان کمتر محسوس بود (مانند تفاوت بین بوش پدر و بوش پسر)؛ این تجربه باعث میشود آنها فناوری را نیروی محرکه تاریخ تلقی کنند.
دلیل دیگر این است که تمرکز بر فناوری یک سازوکار مقابلهای است. فکر کردن به روندهای فناوری کمتر ترسناک است و بحث در مورد موضوعاتی مانند جعل عمیق (deep fakes) راهی برای حفظ جدیت بدون مواجهه با خطرات سیاسی بنیادین، مانند جنگ فراگیر در اروپا، فراهم میکند.
اعتراف ضمنی نخبگان فناوری
ورود چهرههای برجسته فناوری به عرصه عمومی و امور دولتی، حتی اگر با انگیزههای خودخواهانه (مانند تأثیر بر مقررات) همراه باشد، به منزله اعتراف ضمنی به محدودیتهای فناوری است. این اقدام نشان میدهد که امور دولتی به عنوان منبع تحریک فکری و ابزاری برای تأثیر تاریخی، تقریباً هیچ رقیبی در دنیای تجارت ندارد. همین امر تأیید میکند که «حوزه عمل» واقعی در عرصه سیاست نهفته است. بر این اساس، تحلیلگران آینده باید سیاست را در کانون توجه خود قرار دهند.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی
