هزینه پنهان تعرفهها / چگونه یک تصمیم سیاسی زنجیره جهانی سویا را برای همیشه تغییر داد
به گزارش اقتصادرَوا؛ این یادداشت بر این موضوع تمرکز دارد که چگونه سیاستهای تجاری کنونی ایالات متحده، بهویژه استفاده از تعرفهها و یارانهها، در درک پویایی پیچیدۀ زنجیرههای تأمین جهانی قرن بیست ویکم ناکام مانده است. استدلال محوری این است که اختلالات موقتی که از طریق سیاست تحمیل میشوند، در نهایت منجر به سازماندهی مجدد ساختاری و دائمی در این شبکهها میشوند که بازگشتپذیر نیستند؛ پدیدهای که اقتصاددانان آن را «پسماند» (Hysteresis) مینامند.
مطالعة موردی سویا: بازسازی پایدار
پروندة تجارت سویا بین ایالات متحده و چین نمونة واضحی از این آسیبدیدگی ساختاری است. سویا به عنوان یک کالای واسطهای (مانند خوراک دام و روغن) عمل میکند و نه یک محصول مصرفی نهایی. از این رو، زنجیرة تأمین آن انعطافپذیر است و خریداران میتوانند بهراحتی گرههای تأمین را جایگزین کنند. تعرفههای اعمالشده توسط آمریکا در سال ۲۰۱۸، تلاشهای بلندمدت چین برای تنوعبخشی منابع خود را تسریع کرد. چین از سال ۲۰۰۴، پس از تجربة بحران قیمت سویا، به طور هدفمند در زیرساختهای کشاورزی و لجستیکی آمریکای جنوبی (شامل بنادر و راهآهن) سرمایهگذاری کرده بود. در نتیجه، زمانی که تعرفهها اعمال شدند، زیرساختهای لازم برای هدایت مؤثر سویا از برزیل و آرژانتین به بازارهای آسیایی مهیا بود.
این اقدام، ساختار تجارت جهانی سویا را به صورت دائمی تغییر داد. سهم برزیل از واردات سویای چین تا سال ۲۰۲۴ به ۷۱ درصد رسید، در حالی که کشاورزان آمریکایی بزرگترین بازار صادراتی خود را از دست دادند. این ظرفیت تولید جدید در آمریکای جنوبی پس از تغییر سیاستهای تعرفهای از بین نرفت و روابط طولانیمدت بین صنایع فراوری چین و تأمینکنندگان آمریکای جنوبی، قیمتهای جهانی سویا را به سمت تقویم کشاورزی آمریکای جنوبی منتقل کرده است.
آسیبپذیری نامتقارن و تناقض سیاستها
این تغییر ساختاری، آسیبپذیری نامتقارنی را برای طرفهای درگیر به وجود آورده است. خریداران متمرکز (مانند چین که حدود ۶۰ درصد تجارت جهانی سویا را در اختیار دارد) بهراحتی میتوانند منابع تأمین خود را متنوع کنند. در مقابل، فروشندگان پراکنده (مانند کشاورزان آمریکایی) که به شدت به این خریدار واحد وابسته بودند، قادر به یافتن بازارهای جایگزین معادل نیستند.
این پویایی، ضعف عمیق در رویکرد تجاری آمریکا را آشکار میسازد. ایالات متحده از سویی برای جلوگیری از نفوذ چین، به کشورهایی چون آرژانتین کمک مالی قابل توجهی ارائه میکند، اما آرژانتین در پاسخ، عوارض صادرات غلات را حذف کرده و محصولات خود را در رقابت مستقیم با سویای آمریکا به چین میفروشد. از سوی دیگر، سیاست آمریکا به جای بازگرداندن بازارها، ناگزیر شده است که میلیاردها دلار یارانه به کشاورزان داخلی بدهد، در حالی که آنها بازار پایدار را بر کمکهای مالی ترجیح میدهند. این چرخه در واقع به معنای یارانهدهی به رقبای آمریکا و تأمین مالی خریداران جایگزین است.
پیامدهای سیاستگذاری
شکست سیاست تعرفهای آمریکا ناشی از ناتوانی در تمایز قائلشدن بین کالاهای نهایی و کالاهای واسطهای است. تعرفهها ممکن است برای محافظت از صنایع تولیدکننده کالاهای نهایی با هزینههای جابهجایی بالا مفید باشند، اما برای کالاهای واسطهای که دارای زنجیرههای تأمین انعطافپذیر هستند، مخرب هستند. این راهبرد که تجارت را به جای چندجانبه بودن، دوجانبه میبیند، بهای تعدیل ساختاری را دست کم گرفته و اهمیت ایالات متحده در شبکههای جهانی را بیش از حد برآورد کرده است. همانطور که تجربة قبلی چین و بریتانیای پس از برگزیت نشان میدهد، طرفی که اختلال را آغاز میکند، بیشترین آسیبپذیری را متحمل میشود. در نهایت، این سیاستهای غلط منجر به برچیده شدن یک رابطة تجاری کلیدی شدهاند، بهطوری که بازسازی آن در آینده بسیار بعید به نظر میرسد.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی
