دوشنبه، 12 خرداد 1404

دومینوی ۲۰۱۹؛ وقتی بازار جهانی از سیاست شکست خورد
10 اردیبهشت 1404, 15:18
کد خبر: 522

دومینوی ۲۰۱۹؛ وقتی بازار جهانی از سیاست شکست خورد

جنگ تعرفه‌ها، بازارها را از سود به سمت امنیت کشاند؛ دلار قوی، یوآن ضعیف، طلا محبوب و نفت سرگردان. این آغاز پایان یک نظم بود.

به گزارش خبرنگار اقتصادرَوا، پس از تغییرات بنیادینی که چین در ساختار اقتصادی خود آغاز کرد، اثرات دومینویی جنگ تجاری به وضوح در سطوح منطقه‌ای و جهانی آشکار شد. گزارش دوم، روایت تکمیل‌شده‌ای است از نتایج جهانی این تنش اقتصادی – از سقوط شاخص‌های صنعتی اروپا تا بی‌ثباتی ارزهای نوظهور، از فرار سرمایه‌ها به سمت طلا تا نوسانات خشن در بازار نفت.

کشورهای در حال توسعه از برزیل تا آفریقای جنوبی، فشار سنگینی از کاهش تقاضای جهانی را تجربه کردند. حتی قدرت‌های صنعتی مانند آلمان با رکود صنعتی دست‌وپنجه نرم کردند. آمریکا که در تلاش برای مهار چین بود، با بی‌اعتمادی متحدان خود مواجه شد و در نهایت، نظم تجارت جهانی دچار تزلزل شد. سرمایه‌گذاران با دیدن این وضعیت، به جای سود، به دنبال امنیت رفتند و طلا را پناهگاه مطمئن دیدند. این گزارش نگاهی عمیق دارد به اینکه چگونه تنش دوجانبه‌ای مانند جنگ تجاری، می‌تواند الگوهای سرمایه‌گذاری، ساختار تجارت جهانی و نظم ژئوپلیتیک اقتصادی را متحول کند و به ما می‌گوید که دوران "تجارت بدون سیاست" به پایان رسیده است.

بازار ارز قدرت‌گیری دلار، فشار بر یوان:

دلار آمریکا (USD) در بیشتر ماه‌های ۲۰۱۹، شاخص دلار در سطح بالایی باقی ماند، زیرا سرمایه‌گذاران در شرایط نااطمینانی جهانی به دلار به عنوان دارایی امن روی آوردند. سیاست‌های فدرال رزرو برای کاهش نرخ بهره نیز نتوانست دلار را تضعیف کند، چون تنش‌های جنگ تجاری تقاضا برای آن را افزایش می‌داد. اما در خصوص یوان چین (CNY) بانک مرکزی چین اجازه داد تا یوان به آرامی تضعیف شود و حتی در ماه آگوست برای اولین بار از سال ۲۰۰۸، نرخ برابری یوان به زیر ۷ در برابر دلار سقوط کرد.

این اقدام به‌عنوان واکنشی به تعرفه‌های آمریکا تعبیر شد و باعث اتهام «دستکاری ارزی» از سوی دولت ترامپ شد.یورو نیز با کاهش رشد صادرات و تضعیف اقتصاد منطقه یورو، تحت فشار قرار گرفت. ارزهای بازارهای نوظهور نیز به شدت بی‌ثبات بودند. در سال ۲۰۱۹، چین عمداً اجازه داد ارزش یوآن در برابر دلار آمریکا کاهش یابد. این اقدام در پاسخ به تشدید تعرفه‌های آمریکا بر کالاهای چینی بود. کاهش ارزش یوآن باعث شد صادرات چین در بازارهای جهانی رقابتی‌تر شود و اثر تعرفه‌ها تا حدی خنثی گردد. اما آیا این اقدام صرفاً یک ابزار تاکتیکی بود یا پیامدهای بلندمدتی برای اقتصاد چین داشت؟از منظر تاکتیکی، این حرکت نوعی ضدحمله ارزی بود که بلافاصله تأثیر خود را گذاشت. صادرات چین که در خطر سقوط قرار داشت، با تضعیف یوآن اندکی احیا شد. همچنین پیام سیاسی روشنی به آمریکا فرستاده شد: «چین هم ابزارهایی برای مقابله دارد.»

اما در سطح کلان‌تر، این تصمیم هزینه‌هایی در برداشت. تضعیف یوآن موجب شد سرمایه‌گذاران بین‌المللی اعتماد خود را به ثبات مالی چین از دست بدهند. فشار خروج سرمایه شدت گرفت و پکن مجبور شد برای کنترل آن از ذخایر ارزی‌اش استفاده کند. همچنین، کاهش ارزش یوآن می‌تواند به افزایش واردات تورم‌زا در داخل چین بینجامد، چون کالاها و خدمات خارجی گران‌تر می‌شوند، که برای اقتصادی در حال کند شدن اصلاً مطلوب نیست.در واقع، این ابزار، همان‌قدر که در کوتاه‌مدت مفید بود، در بلندمدت به نوعی «معامله با شیطان» شباهت داشت؛ چون با وجود سود آنی، به تقویت ریسک‌های ساختاری اقتصاد چین دامن زد و پکن را در موقعیتی قرار داد که باید میان ثبات داخلی و رقابت خارجی یکی را انتخاب می‌کرد. بنابراین، می‌توان گفت کاهش ارزش یوآن هم یک تاکتیک موثر بود و هم آغازی بر چالش‌های بزرگ‌تر اقتصادی در چین.

بازار طلااوج‌گیری به‌عنوان دارایی امن:

قیمت جهانی طلا در سال ۲۰۱۹ به بالاترین سطوح خود در طی بیش از ۶ سال اخیر رسید. در سپتامبر، هر اونس طلا از مرز ۱۵۵۰ دلار عبور کرد.فرار سرمایه به دارایی‌های امن در واکنش به تنش‌های تجاری، کندی رشد جهانی، و کاهش نرخ بهره توسط بانک‌های مرکزی (از جمله فدرال رزرو) موجب افزایش شدید تقاضا برای طلا شد.بانک‌های مرکزی در سراسر جهان نیز در این سال خرید طلا را به عنوان راهی برای متنوع‌سازی ذخایر ارزی خود افزایش دادند. سال ۲۰۱۹ علی‌رغم آمارهای نسبتاً قوی از اقتصاد آمریکا، شاهد رشد چشمگیر قیمت طلا بودیم؛ فلزی که معمولاً در فضای نااطمینانی سیاسی و اقتصادی مورد استقبال قرار می‌گیرد.

در نگاه اول ممکن است این انتخاب سرمایه‌گذاران متناقض به نظر برسد، چرا که داده‌های اشتغال، رشد اقتصادی و حتی سودآوری شرکت‌های آمریکایی در آن زمان همچنان نسبتاً مطلوب بود. پس چرا طلا؟پاسخ را باید در لایه زیرین منطق بازار جست‌وجو کرد. جنگ تجاری چین و آمریکا هر روز پیچیده‌تر می‌شد و سرمایه‌گذاران بیش از گذشته نگران پیامدهای دومینویی آن بودند. ترس از رکود جهانی، به‌ویژه با کند شدن اقتصاد چین و اتحادیه اروپا، احتمال شوک‌های ناگهانی در بازارها را بالا برده بود. در این فضا، سرمایه‌گذاران حتی در صورت مشاهده آمارهای خوب، به پایداری آن‌ها شک داشتند.

از سوی دیگر، بانک‌های مرکزی بزرگ از جمله فدرال رزرو به سمت سیاست‌های انبساطی رفتند. کاهش نرخ بهره و تزریق نقدینگی، بازده واقعی دارایی‌هایی مثل اوراق قرضه را کاهش داد. طلا که بهره نمی‌دهد، در این شرایط جذاب‌تر شد. همچنین، با رشد تنش‌های ژئوپلیتیکی و بی‌ثباتی در مذاکرات تجاری، طلا نقش پناهگاه امن (safe haven) را بازی کرد.

در نهایت، این تصمیم بیش از آن‌که از «ترس بی‌منطق» نشأت گرفته باشد، حاصل «عقلانیت محتاطانه» بود. سرمایه‌گذاران نمی‌خواستند غافلگیر شوند. بنابراین، به‌جای تعقیب سودهای آنی، امنیت سرمایه را اولویت قرار دادند. اینجاست که می‌فهمیم گاهی حتی در زمان «رشد»، بازارها از «ریزش» می‌ترسند.

بازار نفت نوسان بالا، تقاضای ضعیف:

قیمت نفت خام در سال ۲۰۱۹ نوسانات زیادی را تجربه کرد. نفت برنت در بازه‌ای از حدود ۵۰ تا ۷۵ دلار در هر بشکه نوسان داشت.عامل اصلی فشار نگرانی از کاهش رشد اقتصاد جهانی و افت تقاضای نفت به دلیل جنگ تجاری بود.هرچند وقایع ژئوپلیتیک (مثل حمله به تأسیسات نفتی عربستان در سپتامبر) باعث جهش موقت قیمت شد، اما ضعف سمت تقاضا اجازه تثبیت قیمت‌های بالا را نداد.گزارش‌های سازمان اوپک بارها نسبت به مازاد عرضه و کاهش رشد مصرف جهانی هشدار دادند که فضای بازار نفت را محتاط‌تر کرد.

جنگ تجاری ۲۰۱۹، به‌وضوح نشان داد که اقتصاد جهانی بیش از همیشه درهم‌تنیده و آسیب‌پذیر در برابر تصمیمات ژئوپلیتیک است. اگرچه آغاز تنش میان چین و آمریکا بود، اما دامنه اثرات آن، بازارهای مالی، ارز، طلا، نفت و حتی نظام‌های پولی کشورهای در حال توسعه و صنعتی را نیز دربرگرفت. قدرت‌گیری دلار و سقوط ارزش یوان، فرار سرمایه به سمت طلا، کاهش تقاضای نفت و بی‌ثباتی ارزی، همگی نشانه‌هایی از موج بی‌اعتمادی سرمایه‌گذاران به تداوم نظم سابق جهانی بودند. بسیاری از کشورها برای کاستن از آسیب‌ها، مسیر بازطراحی سیاست‌های تجاری را در پیش گرفتند: از ایجاد بلوک‌های اقتصادی جدید گرفته تا حمایت‌های داخلی و کاهش وابستگی به شرکای سنتی. روندهایی مانند friend-shoring و reshoring نیز زاده همین بحران بودند.

در نهایت، می‌توان گفت که جهان وارد دوره‌ای شده که در آن منطق "بازار آزاد جهانی" جای خود را به "بازارهای متوازن منطقه‌ای" می‌دهد. برای کشورهایی که می‌خواهند در چنین دنیای پرنوسانی بقا پیدا کنند، چاره‌ای جز تنوع‌بخشی راهبردی، انعطاف‌پذیری ژئو‌اقتصادی و بازتعریف نقش خود در زنجیره جهانی ارزش وجود ندارد.


گزارش از: مهدی شاه جلال الدین، کارشناس بازارهای مالی

عکس خوانده نمی‌شود