دوشنبه، 12 خرداد 1404

اثر پروانه‌ای پکن و واشنگتن؛ بازارهای جهانی چگونه قربانی نبرد غول‌ها شدند؟
12 اردیبهشت 1404, 18:27
کد خبر: 530

اثر پروانه‌ای پکن و واشنگتن؛ بازارهای جهانی چگونه قربانی نبرد غول‌ها شدند؟

توافق فاز اول چین و آمریکا در ۲۰۲۰ به‌ظاهر تنش‌زدا بود، اما کرونا رقابت را به تعلیق برد، نه پایان؛ جنگ تجاری به جنگ تکنولوژیک بدل شد.

به گزارش خبرنگار اقتصادرَوا، سال 2020 برای بازارهای جهانی مالی یکی از پرنوسان‌ترین سال‌ها بود که تاثیرات جنگ تجاری چین و آمریکا بر آن مشهود بود. دلار آمریکا در ابتدا تقویت شد، اما با شیوع کرونا و رکود اقتصادی، ارزش دلار تضعیف گردید. در مقابل، طلا به دلیل تقویت تقاضای سرمایه‌گذاران برای دارایی‌های امن، به اوج تاریخی خود رسید. بازار نفت نیز به دلیل رکود اقتصادی شدید تحت تاثیر قرار گرفت، و قیمت نفت در ماه‌های اولیه سقوط بی‌سابقه‌ای را تجربه کرد. بازار سهام در آمریکا و چین نیز نوسانات زیادی را شاهد بود، به طوری که شرکت‌های فناوری بزرگ تحت فشار قرار گرفتند. علاوه بر این، کشورهای نوظهور نیز از اثرات منفی جنگ تجاری و بحران جهانی بهره‌برداری نکردند و در بسیاری از موارد آسیب دیدند.

توافق فاز اول که در ژانویه ۲۰۲۰ میان چین و آمریکا امضا شد، در ظاهر گامی مثبت برای کاهش تنش‌های چندساله به نظر می‌رسید. طبق مفاد آن، چین متعهد شد خرید کالاهای آمریکایی را در حوزه‌هایی مثل کشاورزی، انرژی و خدمات افزایش دهد و در مقابل، آمریکا برخی تعرفه‌ها را کاهش داد. اما در عمل این توافق بیشتر شبیه به آتش‌بس موقت بود تا یک راه‌حل بلندمدت.

اولاً، بسیاری از مسائل ریشه‌ای مثل یارانه‌های صنعتی چین، مالکیت فکری، و سیاست‌های استراتژیک "ساخت چین ۲۰۲۵" حل‌نشده باقی ماند. این‌ها موضوعاتی بودند که نگرانی اصلی آمریکا را شکل می‌دادند، و صرف خرید بیشتر کالا، مشکل را ریشه‌ای برطرف نمی‌کرد. دوم اینکه پاندمی کرونا به سرعت پس از امضای توافق گسترش یافت و باعث شد چین نتواند اهداف خرید تعیین شده را به طور کامل تحقق ببخشد. همین مسئله دوباره بی‌اعتمادی را بین دو کشور شعله‌ور کرد.

از منظر بازارها هم، واکنش به این توافق در کوتاه‌مدت مثبت بود، چون بخشی از عدم‌قطعیت‌ها کاهش یافت. بازار سهام رشد کرد و قیمت طلا کمی فروکش کرد. اما در بلندمدت، بسیاری از سرمایه‌گذاران این توافق را ناکافی دانستند چون نه تعرفه‌های عمده لغو شد و نه روند جنگ تجاری معکوس گردید.

در مجموع می‌توان گفت که توافق فاز اول بیشتر جنبه نمایشی و آرام‌بخشی موقت داشت، بدون آنکه به اختلافات بنیادی پاسخ دهد. این یعنی تنش‌های زیرپوستی پابرجا ماند و در سال‌های بعد با شدت‌های مختلف باز هم بروز کرد.

آیا پاندمی کرونا در سال ۲۰۲۰ باعث تغییر اساسی در مسیر جنگ تجاری شد یا صرفاً شدت آن را کم کرد؟

پاندمی کرونا بی‌شک یک شوک بی‌سابقه به اقتصاد جهانی وارد کرد و مسیر جنگ تجاری چین و آمریکا را هم دستخوش تغییراتی کرد. اما نکته کلیدی این است که آیا این تغییر، ریشه‌ای بود یا موقتی و ظاهری؟

در واقع پاندمی باعث شد که اولویت‌های دو کشور به سرعت تغییر کند. آمریکا و چین هر دو تحت فشار شدید داخلی قرار گرفتند؛ آمریکا با بحران بیکاری و رکود، و چین با فروپاشی تقاضای جهانی برای کالاهای صادراتی‌اش. این شرایط هر دو طرف را ناچار کرد که از شدت تنش‌های علنی بکاهند تا فضای اقتصادی‌شان را کمی تثبیت کنند. توافق فاز اول حفظ شد، حتی اگر اهدافش کاملاً محقق نشد.

اما در زیر سطح آرام‌تر، روند خصومت پابرجا ماند. آمریکا در سال ۲۰۲۰ اقدامات جدیدی علیه شرکت‌های فناوری چینی (مثل TikTok و Huawei) انجام داد و محدودیت‌های صادراتی بیشتری وضع کرد. از طرف دیگر، چین نیز سیاست‌های "خودکفایی فناوری" را با شدت بیشتری دنبال کرد. این‌ها نشانه‌هایی بودند که نشان می‌داد جنگ تجاری در واقع به یک جنگ تکنولوژیک گسترده‌تر ارتقاء یافته و پاندمی فقط آتش آن را موقتاً خاموش کرد، نه اینکه تغییر بنیادینی در ماهیت رقابت ایجاد شود.

به بیان دیگر، کرونا باعث تغییر اولویت‌های فوری شد، اما ساختار رقابتی-تقابلی رابطه چین و آمریکا دست‌نخورده باقی ماند. این یعنی جنگ تجاری وارد فاز پیچیده‌تر و چندلایه‌تر شد، که در سال‌های بعد (به ویژه ۲۰۲۱ و پس از آن) آثارش بیشتر آشکار گردید.

چرا با وجود امضای فاز اول توافق تجاری در ژانویه ۲۰۲۰، تنش‌های بین چین و آمریکا کاهش نیافت؟

امضای فاز اول توافق تجاری بین چین و آمریکا در ژانویه ۲۰۲۰ در نگاه اول نشانه‌ای از کاهش تنش‌ها بود، اما در عمل، نه تنها اختلافات کم نشد، بلکه به حوزه‌های جدیدی نیز کشیده شد. چرا؟

اولین دلیل این بود که ماهیت توافق، بیشتر تاکتیکی بود تا استراتژیک. توافق فاز اول به مسائل بنیادی اختلاف مانند مالکیت فکری، یارانه‌های صنعتی، و سلطه شرکت‌های دولتی چینی نمی‌پرداخت. بیشتر تمرکز آن روی افزایش واردات کالاهای آمریکایی توسط چین (مانند محصولات کشاورزی و انرژی) بود. بنابراین ریشه‌های واقعی جنگ تجاری همچنان حل‌نشده باقی ماند.

دلیل دوم، عدم تحقق کامل تعهدات بود. شیوع کرونا باعث شد چین نتواند میزان خرید کالاهای آمریکایی تعهدشده را کاملاً اجرا کند. این موضوع در آمریکا، به‌ویژه در فضای سیاسی دوقطبی سال انتخاباتی، نارضایتی شدید ایجاد کرد. بسیاری از ناظران جمهوری‌خواه، توافق را یک پیروزی ناکامل دانستند و فشار برای سخت‌گیری بیشتر افزایش یافت.

سومین عامل، گسترش رقابت به سایر حوزه‌ها بود. در سال ۲۰۲۰ تنش‌ها از تجارت فراتر رفت و به جنگ تکنولوژی، تحریم‌های دیپلماتیک، محدودسازی رسانه‌های چینی در آمریکا و بالعکس، و حتی منازعات در زمینه حقوق بشر (هنگ‌کنگ، اویغورها) کشیده شد. به عبارتی، جنگ تجاری تبدیل به یک رقابت ژئوپولیتیک گسترده‌تر شد.

در نهایت باید گفت که توافق فاز اول بیشتر یک "آتش‌بس موقت" بود تا یک "صلح پایدار". اختلافات ساختاری عمیق‌تر از آن بود که با یک توافق محدود مهار شود، به‌ویژه در شرایطی که بی‌اعتمادی بین دو طرف رو به افزایش بود.

آیا فاز اول توافق تجاری توانست تغییرات اساسی در موازنه تجاری چین و آمریکا ایجاد کند؟

در ظاهر، هدف اصلی فاز اول توافق تجاری این بود که کسری تجاری آمریکا با چین کاهش یابد. چین تعهد داده بود که طی دو سال حدود ۲۰۰ میلیارد دلار کالا و خدمات اضافی از آمریکا خریداری کند. اما در عمل، موازنه تجاری تغییر اساسی نکرد و چندین دلیل برای این ناکامی وجود داشت.

نخستین عامل، شیوع کووید-۱۹ بود که باعث اختلال عظیم در زنجیره‌های تأمین جهانی و کاهش تقاضای جهانی شد. در نتیجه، صادرات آمریکا آسیب دید و چین هم در عمل نتوانست به تعهدات خرید خود عمل کند. برآوردها نشان می‌دهد چین تا پایان سال ۲۰۲۰ تنها حدود ۵۸ درصد از هدف تعیین‌شده در توافق را محقق کرد.

دومین دلیل، ساختار اقتصاد چین است. واردات چین تحت کنترل شدید سیاست‌های صنعتی دولت این کشور است و چین تمایل داشت کالاهایی بخرد که در راستای استراتژی‌های داخلی خودش باشد، نه صرفاً بر اساس توافقات سیاسی. بنابراین، کالاهایی که آمریکا اصرار به صادراتشان داشت (مثلاً محصولات کشاورزی یا انرژی)، همیشه با نیازهای فوری چین تطابق نداشتند.

عامل سوم، مقاومت درون آمریکا بود. بسیاری از شرکت‌ها و کشاورزان آمریکایی با مشکلات لجستیکی، تعرفه‌های باقی‌مانده و عدم اطمینان درباره پایداری توافق روبه‌رو شدند. این موانع باعث شد افزایش صادرات آمریکا به چین کندتر از انتظار پیش برود.

در نهایت باید گفت که فاز اول توافق تجاری بیش از آنکه تغییر واقعی ایجاد کند، بیشتر یک حرکت نمایشی سیاسی بود. اعداد و ارقام نشان می‌دادند که کسری تجاری آمریکا با چین همچنان بزرگ باقی ماند و مشکل ساختاری نابرابری تجاری حل نشد.

آیا رفتار چین در قبال تعهداتش در فاز اول توافق، نشانه‌ای از تغییر نگرش استراتژیک این کشور بود یا صرفاً تاکتیکی برای کاهش فشارها؟

رفتار چین در عمل به تعهداتش در فاز اول توافق بیشتر ماهیت تاکتیکی داشت تا تغییر استراتژیک واقعی. این مسأله را می‌توان از چند زاویه تحلیل کرد. نخست، ماهیت خریدهای چین نشان می‌داد که تمایل واقعی برای تغییر عادت‌های تجاری خود ندارد. بسیاری از خریدهایی که چین انجام داد، محدود به کالاهای ضروری مانند محصولات کشاورزی بود که به شدت مورد نیاز این کشور بودند، نه خریدهایی در حوزه‌های حساس‌تر که می‌توانست وابستگی به آمریکا را افزایش دهد. این رفتار نشان می‌دهد که چین صرفاً برای کاهش فشار تعرفه‌ها و جلوگیری از تشدید جنگ تجاری، وارد معامله شد.

دوم، ادامه سیاست‌های بومی‌سازی فناوری در چین گواه دیگری بود که نگرش استراتژیک این کشور تغییر نکرده است. حتی در زمان اجرای فاز اول، پکن برنامه‌هایی مانند «ساخت چین ۲۰۲۵» را با قدرت بیشتری پیش برد. این نشان می‌دهد که هدف اصلی چین همچنان استقلال اقتصادی و فناورانه از غرب بود.

سوم، رفتار چین در مذاکرات بعدی نیز اهمیت دارد. پس از فاز اول، چین نسبت به آغاز مذاکرات فاز دوم بی‌علاقه بود و بر پایبندی مبهم به تعهدات اولیه اصرار می‌کرد. این موضوع حاکی از آن است که چین به توافق فاز اول به چشم یک ابزار موقت نگاه می‌کرد تا فشار اقتصادی آمریکا را در کوتاه‌مدت مدیریت کند، بدون اینکه واقعاً تغییری در مسیر استراتژیکش ایجاد کند. بنابراین در یک جمع‌بندی، حرکات چین بیشتر جنبه تاکتیکی داشت و از تغییر بنیادی در رویکرد استراتژیک این کشور نشانی نداشت.

چگونه بحران کرونا به عنوان یک عامل بیرونی، پویایی جنگ تجاری را در سال ۲۰۲۰ تغییر داد؟

بحران کرونا به شکلی بی‌سابقه، پویایی جنگ تجاری چین و آمریکا را دگرگون کرد و اولویت‌های دو کشور را به‌طور موقت تغییر داد. نخست، تمرکز آمریکا بر بحران داخلی باعث شد فشار بر چین کاهش یابد. با شیوع ویروس کرونا در آمریکا و وقوع بحران بهداشتی و اقتصادی گسترده، دولت ترامپ بخش عمده انرژی خود را صرف مدیریت بحران داخلی کرد. در نتیجه، مناقشات تجاری به حاشیه رانده شد و پیگیری اجرای سختگیرانه توافق فاز اول، عملاً کند شد.

دوم، نیاز فوری چین به بازسازی اقتصاد خود باعث شد پکن تا حدی به تعهداتش در فاز اول پایبند بماند، اما در حوزه‌هایی که به اقتصاد داخلی‌اش لطمه نمی‌زد. چین با هدف حفظ دسترسی به بازارهای صادراتی و جلوگیری از فروپاشی زنجیره‌های تأمین، سیاست مصالحه‌آمیزتری اتخاذ کرد، اما نه از سر تغییر رویکرد بلندمدت بلکه از روی ضرورت کوتاه‌مدت.

سوم، اتهام‌زنی‌های جدید آمریکا به چین درباره منشأ ویروس کرونا، تنش‌ها را وارد فاز تازه‌ای کرد. دولت ترامپ از میانه سال ۲۰۲۰ شروع به طرح ادعاهایی مبنی بر اینکه چین در اطلاع‌رسانی درباره شیوع ویروس کوتاهی کرده، نمود. این مسأله باعث شد که جنگ تجاری به جنگ سیاسی-تبلیغاتی نیز تبدیل شود.

چهارم، اختلال در زنجیره‌های تأمین جهانی که به واسطه قرنطینه‌ها ایجاد شد، آسیب جدی به تجارت بین‌المللی زد و اهمیت بحث «استقلال صنعتی» را برای آمریکا برجسته‌تر کرد. این مسئله زمینه‌ساز سیاست‌های تهاجمی‌تر آمریکا در سال‌های بعد شد.

در نتیجه، بحران کرونا باعث شد که جنگ تجاری وارد یک فاز غیررسمی‌تر ولی عمیق‌تر شود؛ جایی که اگرچه توافق‌هایی روی کاغذ باقی ماندند، اما شکاف استراتژیک بین دو کشور بیشتر و عمیق‌تر شد.

چگونه پیشرفت‌ها و شکست‌های اقتصادی در چین و آمریکا بر تداوم جنگ تجاری و تاثیرات آن بر اقتصاد جهانی در سال ۲۰۲۰ تأثیر گذاشت؟

در سال ۲۰۲۰، پیشرفت‌ها و شکست‌های اقتصادی هر دو کشور به شدت بر دایره جنگ تجاری تأثیر گذاشت. این تغییرات نه تنها جنگ تجاری را تحت تأثیر قرار داد بلکه بر جهت‌گیری و پویایی اقتصاد جهانی نیز اثر گذاشت.

چین در سال ۲۰۲۰ به سرعت از بحران کرونا بهبود یافت و این رشد سریع اقتصادی موجب شد تا پکن همچنان به عنوان یک قدرت اقتصادی غالب به رشد خود ادامه دهد. این امر تأثیر مستقیمی بر افزایش صادرات چین به کشورهای دیگر داشت که عمدتاً به عنوان بخشی از استراتژی مقابله با بحران اقتصادی بوده است.ایالات متحده که در ابتدا با بحران بهداشتی عمیقی روبه‌رو شد، در نیمه دوم سال ۲۰۲۰ شروع به بازسازی اقتصاد خود کرد و کمک‌های اقتصادی و بسته‌های حمایتی به کسب‌وکارها و افراد درگیر با بحران، فشار اقتصادی را کاهش داد.

شکست اقتصادی آمریکا در اثر بحران کرونا، موجب کاهش نرخ رشد اقتصادی و افزایش بیکاری شد. این وضعیت نه تنها تهدیدی برای منابع مالی آمریکا بود بلکه توانایی آن در پیشبرد سیاست‌های تهاجمی تجاری در برابر چین را تضعیف کرد.در همین راستا، چین نیز با چالش‌هایی در صنایع کلیدی روبه‌رو شد. به رغم پیشرفت سریع اقتصادی، محدودیت‌های جهانی در زنجیره تأمین و فشارهای تجاری با آمریکا باعث شد که چین نتواند به تمامی تعهدات خود در توافق فاز اول عمل کند.

افزایش بی‌ثباتی اقتصادی جهانی به دلیل تقویت سیاست‌های حمایت از صنایع داخلی در آمریکا و چین، که هر دو کشور در تلاش بودند تا وابستگی‌های خود به یکدیگر را کاهش دهند. این سیاست‌ها باعث ایجاد اختلالات گسترده در زنجیره‌های تأمین جهانی شدند و بسیاری از کشورها برای یافتن جایگزین‌هایی برای واردات کالاها از این دو کشور شروع به تحقیق و سرمایه‌گذاری کردند.

بحران کرونا در سال 2020 به شکلی بی‌سابقه، جنگ تجاری چین و آمریکا را تحت تاثیر قرار داد. در حالی که هر دو کشور برای مدیریت بحران‌های داخلی خود مجبور به کاهش تنش‌ها بودند، اما تغییرات بنیادین در رقابت‌های اقتصادی و فناوری میان آنها اتفاق نیفتاد. کرونا به طور موقت رقابت‌های تجاری را کاهش داد، اما نگرش‌های استراتژیک هر دو کشور دست‌نخورده باقی ماند و تنش‌ها در حوزه‌های دیگری مانند فناوری و حقوق بشر ادامه یافت. این نشان می‌دهد که جنگ تجاری تنها به یک رقابت تجاری ساده محدود نخواهد ماند و در آینده به چالش‌های پیچیده‌تری تبدیل خواهد شد که بر اقتصاد جهانی تاثیر خواهد گذاشت.


گزارش از: مهدی شاه جلال الدین، کارشناس بازارهای مالی

عکس خوانده نمی‌شود