جمعه، 10 مرداد 1404

اقتصاد جهانی در مسیر بازنویسی
دیروز, 16:17
کد خبر: 852

اقتصاد جهانی در مسیر بازنویسی

ظهور AGI می‌تواند آغازگر انفجاری در رشد اقتصادی باشد؛ تحولی عمیق که بازار کار، ساختار سرمایه و مسیر نوآوری را دگرگون کرده و قواعد اقتصاد جهانی را به‌کلی بازتعریف می‌کند.

به گزارش اقتصادرَوا، این یادداشت به بررسی استدلال‌ها و بینش‌های کلیدی دربارۀ انفجار اقتصادی قریب‌الوقوع هوش مصنوعی می‌پردازد که به پیامدهای عمیق اقتصادی «هوش عمومی مصنوعی» (AGI) توجه دارد. AGI می‌تواند شتابی بی‌سابقه در رشد اقتصادی جهانی ایجاد کند، رشدی که به مراتب فراتر از نرخ‌های تاریخی بوده و با تغییر اساسی در بازارهای کار، انباشت سرمایه و پویایی نوآوری همراه خواهد بود. گرچه نگرانی از بیکار شدن نیروی کار به طور گسترده مورد بحث قرار گرفته، اما چشم‌انداز رشد انفجاری و پیامدهای گسترده آن در بازارها، خود موضوعی است که شایسته توجه ویژه است.

زمینه تاریخی و وعده رشد اقتصادی ناشی از AGI

در طول تاریخ بشر، تولید اقتصادی جهانی تا پیش از سال ۱۷۰۰ به طور متوسط سالانه تنها ۰.۱ درصد رشد داشت و عمدتاً راکد بود. انقلاب صنعتی نقطه عطفی بود که رشد را بین سال‌های ۱۷۰۰ تا ۱۸۲۰ به ۰.۵ درصد در سال افزایش داد، در اواخر قرن نوزدهم به ۱.۹ درصد رسید و در قرن بیستم به طور متوسط به ۲.۸ درصد افزایش یافت. طرف‌داران AGI، به‌ویژه در سیلیکون ولی معتقدند که این شتاب تاریخی تنها مقدمه‌ای برای یک انفجار بزرگ است و پیش‌بینی می‌کنند با ظهور AGI که قادر به پیشی گرفتن از انسان‌ها در اکثر مشاغل دفتری باشد، نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی (GDP) به ۲۰ تا ۳۰ درصد یا حتی بیشتر برسد.

در گذشته، رشد اقتصادی اغلب با افزایش جمعیت مرتبط بود؛ زیرا جمعیت بیشتر به ایده‌های بیشتری منجر می‌شد. با این حال، این امر لزوماً به بهبود استانداردهای زندگی کمک نمی‌کرد و خطراتی مانند قحطی‌های مالتوسی را به همراه داشت. نظریه رشد ناشی از AGI این است که می‌تواند نوآوری بی‌وقفه را بدون نیاز به افزایش جمعیت امکان‌پذیر کند و در نتیجه تولید ناخالص داخلی سرانه را به‌شدت افزایش دهد. اکثر اقتصاددانان توافق دارند که هوش مصنوعی می‌تواند بهره‌وری و رشد تولید ناخالص داخلی را تقویت کند.

دیدگاه‌های اقتصادی متفاوت و نقش حیاتی نوآوری

بحث اصلی میان اقتصاددانان درباره میزان تأثیر اقتصادی هوش مصنوعی است. برخی مانند دارون آسم اوغلو پیش‌بینی می‌کنند که تأثیر AGI بر تولید ناخالص داخلی جهانی در طول یک دهه تنها ۱ تا ۲ درصد خواهد بود، پیش‌بینی‌ای که عمدتاً بر فرضیات قدیمی‌تر درباره توانایی محدود هوش مصنوعی در خودکارسازی وظایف استوار است. با این حال، پیش‌بینی‌های جسورانه‌تر انتظار دارند که با پیشرفت فناوری هوش مصنوعی و دستیابی به AGI، بخش بسیار بزرگ‌تری از تولید اقتصادی جهانی خودکار شود. در این سناریو، تولید عمدتاً توسط انرژی و زیرساخت‌ها محدود خواهد شد، محدودیت‌هایی که می‌توان با سرمایه‌گذاری برطرف کرد و بدین ترتیب از بازده نزولی سنتی سرمایه جلوگیری نمود.

نکته کلیدی این است که رشد انفجاری واقعی به توانایی AGI در برتری در دشوارترین وظیفه، یعنی بهبود خودِ فناوری وابسته است. اگر AGI بتواند در تولید ایده‌های جدید جایگزین نیروی کار شود، می‌تواند به پیشرفت پایدار منجر گردد. حامیان این ایده امیدوارند که عامل‌های AGI در حوزه‌هایی مانند زیست‌فناوری، انرژی سبز و حتی توسعه هوش مصنوعی، پیشرفت‌های چشمگیری به ارمغان آورند. برخی پیش‌بینی می‌کنند که تا اواخر سال ۲۰۲۷، آزمایشگاه‌های کاملاً خودکار هوش مصنوعی به انجام تحقیقات علمی خواهند پرداخت. این دیدگاه با نظریه رشد درون‌زا هم‌خوانی دارد که پیشنهاد می‌کند اگر ایده‌ها با سرعت کافی به ایده‌های جدید منجر شوند، رشد می‌تواند بدون محدودیت افزایش یابد. مدل‌هایی مانند مدل اِپوک اِی آی (Epoch AI) نشان می‌دهند که رشد تولید ناخالص داخلی می‌تواند پس از خودکارسازی حدود یک‌سوم وظایف توسط هوش مصنوعی، به بیش از ۲۰ درصد برسد، رشدی که با سرمایه‌گذاری مجدد در تحقیقات هوش مصنوعی تقویت می‌شود. مفهوم «تکینگی»، نقطه‌نظری که در آن تولید اطلاعات با شتاب بی‌نهایت می‌شود، پیامدهای افراطی چنین سامانه‌های خودْبهبودی را برجسته می‌کند.

پیامدها برای نیروی کار و ساختار اقتصادی

پیامدهای عمیق برای نیروی کار یکی از نگرانی‌های اصلی است. در تاریخ، اولین جهش‌های رشد مانند انقلاب صنعتی، بلافاصله برای کارگران معمولی سودمند نبودند؛ برای مثال، دستمزد واقعی یک کارگر ساختمانی در انگلستان در سال ۱۸۰۰ مشابه دستمزد او در سال ۱۲۳۰ بود. نگرانی مدرن این است که کارگران ممکن است به طور کامل منسوخ شوند؛ زیرا هزینه AGI سقفی برای دستمزدها تعیین خواهد کرد. اگر هوش مصنوعی به اندازه کافی ارزان و توانمند شود، درآمد انسان‌ها ممکن است عمدتاً به نقش آن‌ها به‌عنوان سرمایه‌داران یا صاحبان سرمایه محدود شود. مدل‌های اقتصادی نشان می‌دهند که با جایگزینی بالای نیروی کار و سرمایه و انباشت سرمایه، درآمد ممکن است در نهایت کاملاً به صاحبان سرمایه تعلق گیرد.

با این حال، همه اقتصاددانان چنین نتیجه‌گیری سختی را پیش‌بینی نمی‌کنند. محدودیت‌هایی مانند انرژی، مقررات، محدودیت‌های داده یا کندی نهادها ممکن است سرعت تغییرات را کاهش دهند و از یک تحول فوری و کامل جلوگیری کنند. اگر انسان‌ها در برخی حوزه‌ها برتری خود را حفظ کنند، می‌توانند در کنار ماشین‌ها کار کنند و برخی به «ستارگان برتر» تبدیل شوند که دستمزدهای بسیار بالایی کسب می‌کنند. حتی اگر سهم دستمزدها از اقتصاد کاهش یابد، این دستمزدها می‌توانند در صورت رشد سریع اقتصاد، در مقیاس مطلق به طور چشمگیری افزایش یابند. برای افرادی در مشاغل کمتر تخصصی و متکی به نیروی کار (مانند لوله‌کشی یا مربیگری ورزشی)، پدیده‌ای به نام «بیماری هزینه بامول» ممکن است رخ دهد. در این سناریو، دستمزدهای این بخش‌ها به دلیل تقاضا از سوی صاحبان هوش مصنوعی و کارگران نخبه افزایش می‌یابد، حتی اگر بهره‌وری در این حوزه‌ها رشد نکند. این امر به «فراوانی گزینشی» منجر می‌شود، جایی که کالاهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی تقریباً رایگان اما خدمات متکی به نیروی کار، گران‌تر می‌شوند و این ممکن است الگوهای مصرف را تغییر دهد و حتی نرخ رشد اقتصادی را محدود کند.

پیامدهای مالی و دولتی

چشم‌انداز رشد انفجاری، پیامدهای قابل‌توجهی برای بازارهای مالی دارد. توصیه مستقیم این است که مالکیت سرمایه که انتظار می‌رود بازده آن به شدت افزایش یابد، اولویت داشته باشد. با این حال، شناسایی دارایی‌های مناسبْ پیچیده است، زیرا انتظار می‌رود نرخ‌های بهره واقعی به شدت بالا روند. یک انفجار رشد سریع نیازمند سرمایه‌گذاری عظیم در حوزه‌هایی مانند مراکز داده و تولید انرژی خواهد بود که ممکن است سالانه به تریلیون‌ها دلار نیاز داشته باشد. در عین حال، اقتصاد رو به رشد می‌تواند انگیزه پس‌انداز را کاهش دهد؛ زیرا ثروت آینده تضمین‌شده به نظر می‌رسد و این امر نرخ‌های بهره واقعی را برای تشویق به پس‌انداز افزایش می‌دهد.

این موضوع یک کشمکش برای قیمت دارایی‌ها ایجاد می‌کند. نرخ‌های بهره بالاتر، نرخ تنزیل برای ارزش‌گذاری درآمدهای آتی را افزایش می‌دهد و ممکن است ارزش دارایی‌ها را کاهش دهد. در مقابل، رشد سریع‌تر به درآمدهای بسیار بالاتر برای شرکت‌هایی که از هوش مصنوعی تهدید نمی‌شوند، منجر خواهد شد. اثر خالص بر میانگین قیمت سهام مبهم است و به این بستگی دارد که آیا رشد از نرخ‌های بهره پیشی می‌گیرد یا خیر. سایر ملاحظات سرمایه‌گذاری شامل سپرده‌گذاری نقدی در بانک‌ها (که در برابر اشتباهات بانک مرکزی در تعیین نرخ بهره و تورم آسیب‌پذیر است) یا سرمایه‌گذاری در زمین (که عرضه آن ثابت است، اما به شدت به نرخ بهره حساس است) می‌شود.

برای دولت‌های بدهکار، رشد سریع با افزایش درآمدها فشارهای مالی را کاهش می‌دهد، اما نرخ‌های بهره بالاتر هزینه‌های خدمات بدهی را افزایش خواهد داد. این می‌تواند به انتقال ثروت قابل‌توجهی به دارندگان اوراق قرضه منجر شود و با تقاضاها برای توزیع مجدد مانند پرداخت‌های همگانی ناشی از جابه‌جایی شغلی، در تضاد باشد. کشورهایی که نتوانند رشد ناشی از هوش مصنوعی را بپذیرند، اما به سرمایه جهانی وابسته باشند، ممکن است با فشارهای اقتصادی شدیدی مواجه شوند.

سخن پایانی

با وجود ماهیت رادیکال این پیش‌بینی‌ها، بازارها در حال حاضر رشد انفجاری را در قیمت‌گذاری خود لحاظ نکرده‌اند، همان‌طور که کاهش بازده اوراق قرضه در زمان عرضه مدل‌های جدید هوش مصنوعی این را نشان داد. تز سیلیکون ولی هنوز برای دنیای مالی قانع‌کننده به نظر نمی‌رسد. با این حال، پیشرفت هوش مصنوعی در دهه گذشته به طور مداوم از پیش‌بینی‌ها فراتر رفته است. اگر اجماع اقتصادی کنونی درباره تأثیر هوش مصنوعی نیز به همین ترتیب عقب‌تر از واقعیت باشد، شگفتی بزرگی در انتظار سرمایه‌گذاران و جامعه خواهد بود. پتانسیل AGI برای تغییر عمیق رشد اقتصادی و رفاه انسانی، اهمیت حیاتی ادامه مطالعه و درک این پویایی‌های در حال تحول را برجسته می‌کند.


گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی

عکس خوانده نمی‌شود