پنج شنبه، 4 دی 1404

رکورد ۴ میلیونی بورس؛ صعود واقعی یا فرار از ریال؟
امروز, 16:30
کد خبر: 1391

رکورد ۴ میلیونی بورس؛ صعود واقعی یا فرار از ریال؟

عبور شاخص کل بورس از مرز ۴ میلیون واحد، در ظاهر یک رکورد تاریخی است، اما در بطن خود بیش از آن‌که نشانه رونق اقتصادی باشد، بازتابی از تورم مزمن، افت ارزش ریال و هجوم نقدینگی به دارایی‌های اسمی است.

به گزارش اقتصادرَوا؛ عبور شاخص کل بورس تهران از مرز ۴ میلیون واحد، در نگاه نخست یک رکورد تاریخی و نقطه عطف در کارنامه بازار سرمایه ایران به شمار می‌آید، اما در لایه‌های عمیق‌تر، این رخداد بیش از آن‌که نشانه‌ای از شکوفایی اقتصادی باشد، بازتابی روشن از شرایط پولی و مالی اقتصاد ایران است. رشد پرشتاب شاخص در فضایی رخ داده که تورم مزمن، کاهش مداوم ارزش ریال و رشد شتابان نقدینگی، ساختار تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران را به‌طور بنیادین تغییر داده و مفهوم «سرمایه‌گذاری» را در بسیاری از موارد به «حفظ ارزش پول» تقلیل داده است.

در اقتصادی که نرخ تورم سال‌هاست در سطوح بالا تثبیت شده، ریال عملاً کارکرد خود به‌عنوان ابزار ذخیره ارزش را از دست داده است. خانوارها، بنگاه‌ها و حتی نهادهای مالی، در مواجهه با این واقعیت، ناگزیر به جست‌وجوی جایگزین‌هایی برای نگهداری دارایی خود هستند. در این میان، بازارهایی مانند ارز، طلا، مسکن و بورس، به مقاصد اصلی جریان نقدینگی تبدیل می‌شوند. رشد شاخص کل بورس را نیز باید در همین چارچوب تحلیل کرد؛ جایی که افزایش قیمت سهام، بیش از آن‌که از بهبود سودآوری واقعی شرکت‌ها ناشی شود، نتیجه فشار تورمی و انتقال نقدینگی سرگردان به دارایی‌های مالی است.

نکته مهم اینجاست که شاخص کل، یک متغیر اسمی است. همان‌گونه که قیمت کالاها و خدمات در اثر تورم افزایش می‌یابد، قیمت سهام نیز به‌صورت اسمی رشد می‌کند. بنابراین عبور از سطوح عددی بالا، الزاماً به معنای افزایش قدرت خرید یا خلق ثروت واقعی نیست. اگر رشد شاخص را با نرخ تورم تعدیل کنیم، تصویر کاملاً متفاوتی به دست می‌آید؛ تصویری که در آن، بخش قابل‌توجهی از این رکوردشکنی، صرفاً جبران کاهش ارزش پول ملی است.

از سوی دیگر، رشد نقدینگی در اقتصاد ایران یکی از موتورهای اصلی این روند محسوب می‌شود. زمانی که حجم پول با سرعتی بالاتر از رشد تولید واقعی افزایش می‌یابد، مازاد نقدینگی ناگزیر به بازار دارایی‌ها سرازیر می‌شود. بورس به دلیل شفافیت نسبی، نقدشوندگی بالا و دسترسی آسان، یکی از اولین مقاصد این جریان است. به همین دلیل، جهش شاخص کل را می‌توان نتیجه مستقیم عدم تعادل میان رشد پول و رشد واقعی اقتصاد دانست؛ عدم تعادلی که خود ریشه در کسری‌های مزمن بودجه، ساختار مالی دولت و محدودیت‌های سیاست پولی دارد.

در این میان، نقش انتظارات تورمی بسیار تعیین‌کننده است. سرمایه‌گذاران نه فقط بر اساس شرایط فعلی، بلکه بر مبنای برداشت خود از آینده تصمیم‌گیری می‌کنند. زمانی که چشم‌انداز تورم بالا و تداوم کاهش ارزش ریال در ذهن فعالان اقتصادی تثبیت می‌شود، نگهداری پول نقد به گزینه‌ای نامطلوب تبدیل می‌گردد. این انتظارات، حتی پیش از تحقق تورم واقعی، می‌تواند موجب هجوم سرمایه‌ها به بازار سهام شود و قیمت‌ها را بالا ببرد. به این ترتیب، بخشی از رشد شاخص کل را باید حاصل «پیش‌خور شدن تورم آینده» در قیمت سهام دانست.

عبور شاخص از مرزهای روانی مهم، خود به‌عنوان یک محرک رفتاری عمل می‌کند. سطوحی مانند ۳ میلیون یا ۴ میلیون واحد، صرفاً اعداد نیستند؛ بلکه نقاطی هستند که توجه رسانه‌ها، تحلیل‌گران و عموم مردم را جلب می‌کنند. این توجه، می‌تواند موجی از ورود سرمایه‌گذاران جدید را به بازار ایجاد کند؛ سرمایه‌گذارانی که لزوماً با تحلیل‌های بنیادی وارد نمی‌شوند، بلکه تحت تأثیر جو روانی و ترس از جا ماندن، اقدام به خرید می‌کنند. چنین رفتاری، اگرچه در کوتاه‌مدت به رشد بیشتر شاخص منجر می‌شود، اما در بلندمدت می‌تواند نوسانات بازار را تشدید کند.

از منظر عملکرد شرکت‌ها نیز باید با دقت بیشتری به موضوع نگاه کرد. بسیاری از شرکت‌های بورسی، به‌ویژه شرکت‌های بزرگ کالامحور، از افزایش نرخ ارز و تورم منتفع می‌شوند و رشد اسمی درآمد و سود را تجربه می‌کنند. اما این رشد لزوماً به معنای افزایش بهره‌وری یا توسعه ظرفیت تولید نیست. در واقع، بخشی از سودآوری گزارش‌شده، حاصل تسعیر دارایی‌ها و فروش محصولات با قیمت‌های بالاتر اسمی است، نه بهبود واقعی در ساختار تولید. این موضوع باعث می‌شود که فاصله میان رشد شاخص و رشد واقعی اقتصاد بیشتر شود.

در چنین شرایطی، بورس به‌تدریج نقش یک «پناهگاه اسمی سرمایه» را ایفا می‌کند. سرمایه‌ها نه به قصد مشارکت در رشد واقعی بنگاه‌ها، بلکه برای فرار از کاهش ارزش پول وارد بازار می‌شوند. این نقش دوگانه بورس، هم فرصت و هم تهدید به همراه دارد. از یک سو، بازار سرمایه می‌تواند بخشی از فشار تورمی را جذب کند و مانع هجوم کامل نقدینگی به بازارهای غیرمولد شود. از سوی دیگر، اگر رشد بازار صرفاً بر پایه عوامل اسمی و روانی باشد، ریسک شکل‌گیری حباب و بی‌ثباتی افزایش می‌یابد.

برای سیاست‌گذاران، عبور شاخص کل از ۴ میلیون واحد یک پیام روشن دارد. تا زمانی که متغیرهای کلان اقتصاد، به‌ویژه تورم، رشد نقدینگی و بی‌ثباتی پولی، اصلاح نشوند، بازار سرمایه همچنان شاهد رشد اسمی خواهد بود. این رشد، اگرچه در ظاهر جذاب و امیدوارکننده است، اما نمی‌تواند جایگزین اصلاحات ساختاری در اقتصاد شود. بدون کنترل تورم و ایجاد ثبات پولی، رکوردهای شاخص بیشتر شبیه آینه‌ای از ضعف ریال خواهند بود تا نشانه‌ای از قدرت اقتصاد.

برای سرمایه‌گذاران نیز تفکیک میان رشد اسمی و رشد واقعی اهمیت حیاتی دارد. در بازاری که شاخص‌ها رکورد می‌زنند، اما قدرت خرید کاهش می‌یابد، معیار موفقیت صرفاً افزایش عددی ارزش پرتفوی نیست، بلکه توانایی حفظ و افزایش ارزش واقعی دارایی‌هاست. انتخاب صنایع، شرکت‌ها و ابزارهای مالی‌ای که بتوانند در برابر تورم مقاومت کنند، در چنین فضایی به یک ضرورت تبدیل می‌شود.

در نهایت، عبور شاخص کل بورس تهران از مرز ۴ میلیون واحد را می‌توان نمادی از شرایط خاص اقتصاد ایران دانست؛ شرایطی که در آن، بازار سرمایه هم‌زمان هم از بحران پولی تغذیه می‌کند و هم بازتاب‌دهنده آن است. این رکورد، بیش از آن‌که داستان رونق باشد، روایت جابه‌جایی سرمایه‌ها در جست‌وجوی امنیت اسمی است. تا زمانی که ریال تحت فشار تورم و بی‌ثباتی قرار دارد، این روایت ادامه خواهد داشت؛ روایتی که در آن، بورس رشد می‌کند، اما سؤال اصلی همچنان باقی می‌ماند: این رشد تا چه اندازه واقعی است؟


گزارش از: بهنام مهری حسینی، کارشناس بازار های مالی

عکس خوانده نمی‌شود