
تصادف واقعیت و خرافه / ۱۳ صفر و نقش شانس در بازار طلا
به گزارش خبرنگار اقتصادروا؛ سال گذشته در روز ۲۸ مرداد، مصادف با ۱۳ صفر، بسیاری از افراد مطابق با رسم و سنتی قدیمی که این روز را برای شروع کارهای مالی خوشیمن میدانند، اقدام به خرید طلا و سکه کردند. تصمیمی که برای برخی، از دید تحلیلگران بازار، ممکن بود ناپخته، بدون پشتوانه تحلیل یا حتی مبتنی بر خرافات تلقی شود. اما حالا، با گذشت یک سال، اعداد و نمودارها نشان میدهد که آن تصمیم سنتی، بازدهی چشمگیری به همراه داشته است. قیمت هر گرم طلای ۱۸ عیار بیش از دو برابر شده و سکههای تمام بهار آزادی، امامی، نیمسکه و ربعسکه رشد قیمتی فراتر از ۱۰۰ درصد را ثبت کردهاند. در واقع، افرادی که صرفاً بر اساس یک باور قدیمی وارد این معامله شدند، امروز در موقعیتی هستند که بازدهیشان از اغلب سرمایهگذاران حرفهای بازار نیز بالاتر بوده است.
این رخداد، نمونهای روشن از شکاف میان منطق تحلیلی و واقعیت بازار است؛ جایی که تصمیمات غیراصولی، تصادفی یا حتی خرافی، به واسطه شرایط بیرونی، نتیجهای به مراتب بهتر از تصمیمات مبتنی بر محاسبات دقیق به همراه میآورند. اقتصاد رفتاری مدتهاست که نشان داده مدل تصمیمگیری انسانها به شکل ایدهآل عمل نمیکند. ما از احساسات، تجربیات، باورها و حتی نمادها در تصمیمسازیها استفاده میکنیم و گاهی این مسیرهای انحرافی بهطرز عجیبی به نتایج مثبت ختم میشوند. اما درک این نکته بسیار مهم است که سودآوری حاصلشده لزوماً به معنی درست بودن تصمیم اولیه نیست، بلکه گاه صرفاً حاصل همزمانی مناسب بین یک تصمیم و تحولات بیرونی بازار است؛ یعنی شانس.
در فضای مالی، اغلب ما تمایل داریم موفقیت را به توانایی خود نسبت دهیم و شکست را به عوامل خارجی. این سوگیری شناختی، ریشه در نیاز ما برای حفظ اعتماد به نفس و حس کنترل دارد. اما تجربههایی مانند سودآوری خرید طلا در ۱۳ صفر، یادآور میشوند که شانس نقشی پررنگ در بازار دارد، نقشی که نمیتوان آن را نادیده گرفت یا با تحلیل فنی و بنیادی جایگزین کرد. گاهی یک تصمیم اشتباه، تنها به این دلیل که در زمان مناسبی گرفته شده یا با یک موج اقتصادی همسو بوده، نتایج درخشانی به بار میآورد. اما اگر همان فرد بخواهد دوباره، با همان روش غیراصولی تصمیم بگیرد، احتمالاً دیگر چنین خوششانسی نصیبش نخواهد شد.
از سوی دیگر، این اتفاق ما را به تأمل درباره مفهوم «تصمیمگیری خوب» و «نتیجه خوب» وامیدارد. در نگاه حرفهای، یک تصمیم خوب الزاماً تصمیمی نیست که به نتیجه خوب ختم شود، بلکه تصمیمی است که بر اساس اطلاعات کافی، تحلیل منطقی و مدیریت ریسک اتخاذ شده باشد. نتیجه خوب میتواند حاصل شانس باشد، اما تصمیم خوب، محصول تلاش آگاهانه است. در نتیجه نباید اجازه داد موفقیتهای تصادفی ما را به سمت رفتارهای پرریسک، یا حتی خطرناک در سرمایهگذاری سوق دهد.
تجربه ۱۳ صفر همچنین بیانگر پدیدهای است که روانشناسان رفتاری آن را «اثر نتیجه» مینامند؛ یعنی تمایل افراد به قضاوت درباره کیفیت یک تصمیم بر اساس نتیجه آن. اگرچه نتیجه خوب میتواند باعث رضایتخاطر شود، اما تحلیل دقیق نشان میدهد که این نتیجه، همیشه نمایندهی خوبی برای فرآیند تصمیمگیری نیست. در واقع، ممکن است دهها نفر دیگر هم در همان روز خرید نکرده باشند و هیچ چیز از دست نداده باشند، یا حتی خرید کرده و زودتر از موعد دارایی خود را فروخته باشند. نتیجه، فقط قسمتی از واقعیت است و به تنهایی، نمیتواند مبنای قضاوت دقیق قرار گیرد.
در نهایت، این داستان بیش از آنکه اثباتی بر هوشمندی کسانی باشد که در روزی خاص اقدام به خرید طلا کردند، هشداریست به همه ما درباره نقش پنهان شانس در موفقیتهای مالی. بازارها پیچیدهاند، تابع قوانین ثابت نیستند و گاه غیرمنتظرهترین انتخابها، بهترین بازدهیها را به همراه دارند. اما برای سرمایهگذاری موفق و پایدار، اتکا به دانش، بررسی سناریوهای مختلف، کنترل هیجانات و درک درست از ریسک، همچنان مسیر اصلی باقی میماند. تصمیمهای درست ممکن است همیشه به نتیجه خوب نرسند، اما در بلندمدت، تنها راهی هستند که ما را از قمارباز به سرمایهگذار تبدیل میکنند.
گزارش از: بهنام مهری حسینی، کارشناس بازار های مالی