
مدل چین: نظامی کلنگر برای توسعه و حکمرانی
به گزارش اقتصادرَوا، پروفسور ژانگ ویوی، یکی از برجستهترین دانشگاهیان چینی، توضیحی جامع درباره «مدل چین» ارائه میدهد؛ مفهومی که او نزدیک به دو دهه است درباره آن سخن میگوید. وی رشد چشمگیر اقتصادی چین - از جمله بیرون آوردن نزدیک به ۸۰۰ میلیون نفر از فقر شدید و تبدیلشدن به بزرگترین اقتصاد جهان بر اساس برابری قدرت خرید (PPP) - را به همین مدل منحصربهفرد نسبت میدهد. ژانگ بر این باور است که «مدل چین» را میتوان از خلال ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن درک کرد؛ مدلی که بر ایجاد توازن کلنگر میان نیروها بهمنظور تأمین منافع اکثریت تمرکز دارد.
بُعد سیاسی: حزب سیاسی کلنگر و شایستهسالاری
از نظر سیاسی، «مدل چین» با حزب کمونیست چین (CPC) شناخته میشود که بهعنوان یک «حزب منافع کلنگر» عمل میکند، نه یک «حزب منافع جزئی» همانند نمونههای غربی. ژانگ توضیح میدهد که چین، بهعنوان یک «دولت - تمدن» که از سال ۲۲۱ پیش از میلاد بیشترِ تاریخ خود یکپارچه باقی مانده، نیازمند نظامی واحد برای جلوگیری از واگرایی است. ساختار حزب کمونیست چین بهمثابه تداوم نظام سنتی آزمون کارگزاران حکومتی چین معرفی میشود؛ سیستمی که فرایند پرقدرت «گزینش بهاضافه انتخابات» را در بر دارد. این روند که مستلزم تجربه کاری گسترده، کارنامه موفق و مدیریت جمعیتهای عظیم است (به طور مثال، بسیاری از رهبران ارشد حزب کمونیست پیشتر مسئولیت اداره بیش از ۱۰۰ میلیون نفر را بر عهده داشتهاند)، بنا به ادعای ژانگ، رهبرانی کارآمدتر از نظامهای غربی پرورش میدهد.
بُعد اقتصادی: اقتصاد بازار سوسیالیستی با مداخله منحصربهفرد دولت
از نظر اقتصادی، چین بر پایه یک «اقتصاد بازار سوسیالیستی» فعالیت میکند؛ نوعی خاص از اقتصاد مختلط. یکی از تمایزهای کلیدی این الگو، مالکیت گسترده دولت بر منابعی چون زمین و مواد معدنی است، در حالی که حقوق بهرهبرداری از آنها اغلب بهواسطة نیروهای بازار شکل میگیرد. دولت نقش اساسی در ایجاد زیرساختهای پایهای ایفا میکند؛ بهعنوان نمونه، ایجاد شبکههای سراسری 4G و 5G حتی در مناطق دورافتادهای چون تبت و سینکیانگ بهعنوان یک «وظیفه سیاسی» تلقی میشود. این زیرساخت دیجیتال قدرتمند سپس به بخش خصوصی، مانند شرکت علیبابا، امکان میدهد که نوآوری کرده و خدمات اینترنتی و تجارت الکترونیک ارائه دهد و به رقابتی درونی و شدید (که به آن «juǎn» گفته میشود) دامن زند؛ رقابتی که شرکتهای چینی را در سطح جهانی توانمند ساخته است (نمونهاش تیکتاک، تیمو، شاین و صنعت خودروهای برقی با بیش از ۱۰۰ تولیدکننده). در نگاه ژانگ، این ترکیب برنامهریزی دولتی و پویایی بازار، راز موفقیت چین به شمار میآید.
بُعد اجتماعی: همسازی دولت و جامعه
از نظر اجتماعی، «مدل چین» با الگوی غربی که جامعه را اغلب در تقابل با دولت میبیند تفاوت دارد. در عوض، چین بر «روابط متقابل مثبت» میان دولت و جامعه تأکید میکند؛ جایی که دولت و حزب در برابر رخدادها، حوادث یا بحرانها واکنش سریع و مؤثر نشان میدهند.
توازن قوا و دموکراسی: نگاهی چینی
ژانگ ویوی تمایزی آشکار میان نظامهای چین و آمریکا در خصوص توازن قوا ترسیم میکند. در حالی که الگوی آمریکایی بر جدایی قوا در عرصه سیاسی (اجرایی، قضایی و تقنینی) تأکید دارد، نگاه چینی از این فراتر میرود. از دیدگاه چین، باید میان قدرت سیاسی، قدرت اجتماعی و قدرت سرمایه توازن برقرار باشد؛ آن هم «به سود اکثریت، اکثریت عظیم مردم چین». در این نظام، حتی ثروتمندان و میلیاردرها فاقد قدرت سیاسی چشمگیر به شمار میروند. این امر در تضاد با مدل آمریکایی است که توازن قدرت را بیشتر به نفع سرمایه میبیند؛ جایی که میلیاردرها با بهرهگیری از لابیگری و تأمین مالی کارزارهای انتخاباتی نفوذ سیاسی گستردهای دارند. ژانگ استدلال میکند که ناتوانی شرکتهای آمریکایی (که از سرمایهگذاری در چین سودهای کلان به دست میآورند) در توزیع عادلانهتر درآمدهایشان در داخل ایالات متحده، مشکلی درونی و مختص آمریکا است، نه نتیجه عملکرد چین.
در باب دموکراسی، ژانگ چارچوب غربی «دموکراسی در برابر اقتدارگرایی» را به چالش میکشد و خواستار تغییر آن به «حکمرانی خوب در برابر حکمرانی بد» است. او میان «دموکراسی رویهای» (متمرکز بر انتخابات، نظام چندحزبی و یک فرد یک رأی) و «دموکراسی محتوایی» (متمرکز بر هدف نهایی و تحقق حکمرانی خوب یا دائو) تمایز قائل میشود. به باور او، چین نخست بر دائوی حکمرانی خوب اولویت میدهد و سپس رویهها (شو) را برای دستیابی به آن طراحی میکند. ژانگ بر «دموکراسی مردمی در تمام فرایندها» تأکید دارد؛ جایی که قوانین مهم پس از مشورتهای گسترده در سطح پایگاه اجتماعی (برای مثال، مراکز محلی تماس قانونی که بازخورد مردم عادی را جمعآوری میکنند) مورد بررسی دقیق نهادهای قانونگذاری قرار میگیرند و سپس با سختگیری اجرا میشوند. این رویکرد بلندمدت و جامع همچنین به چین امکان میدهد برنامههای چند دههای را پیش ببرد؛ مانند راهبُرد ۲۰ سالهاش برای پیشتازی در صنعت خودروهای برقی، در حالی که غرب در تحقق ابتکارهایی چون «نیو دیل سبز» با دشواری روبهروست.
زمینه تاریخی و جنگ تجاری آمریکا و چین
ژانگ به مناظره سال ۲۰۱۱ خود با فرانسیس فوکویاما اشاره میکند؛ همان نظریهپردازی که با طرح «پایان تاریخ» پیشبینی کرده بود دموکراسی سرمایهداری لیبرال به طور جهانی پذیرفته خواهد شد. ژانگ در آن زمان نسبت به وقوع «بهار عربی» در چین بدبین بود و بهجای آن «زمستان عربی» را پیشبینی کرد که درست از آب درآمد و نشان داد پیچیدگی دولت - تمدنهایی چون چین قابل فروکاستن به الگوهای ساده غربی نیست. او همچنین دیدگاه رمانتیک فوکویاما درباره رسانههای آمریکایی و آزادی بیان را نقد کرده و یادآور میشود که فوکویاما در پیشبینی رویدادهای جهانی مهم مانند بحران اوکراین و همهگیری کرونا نیز به طور مداوم دچار خطا شده است.
درباره جنگ تجاری آمریکا و چین که توسط دونالد ترامپ آغاز و توسط جو بایدن ادامه یافت، ژانگ معتقد است ایالات متحده زیان بیشتری خواهد دید. او استدلال میکند که اقتصاد آمریکا وابستگی بیشتری به کالاها و قطعات ساخت چین دارد و چین در بسیاری موارد تنها یا اصلیترین تولیدکننده است. چین طی دههها یک اکوسیستم پیچیده تولیدی ساخته است؛ برای نمونه، در منطقه دلتای رود یانگتسه، کل زنجیرههای تأمین در شعاعی ۱۰۰ کیلومتری گردآمدهاند. ژانگ جاهطلبی ترامپ برای بازسازی صنعت آمریکا از طریق تعرفهها را «سادهلوحانه» میداند، زیرا بازآفرینی چنین اکوسیستمی در ایالات متحده دههها زمان خواهد برد.
آینده نظام مالی جهانی و چندقطبی شدن
ژانگ تغییر چشمگیری را در نظام مالی جهانی پیشبینی میکند؛ تغییری که ناشی از «تسلیحاتیکردن» دلار و سامانههای پیامرسان بانکی نظیر سوئیفت از طریق تحریمها توسط ایالات متحده است. او به موفقیت روسیه در بقا زیر فشار تحریمها اشاره میکند؛ موفقیتی که با اتکا به «کالاها» در برابر «پول» غرب به دست آمد و جایگاه این کشور را در زمان بحران مستحکمتر ساخت. چین نیز با برخورداری از طیف وسیعی از کالاهای صنعتی و تولیدی در موقعیتی مشابه قرار دارد.
سامانه پرداخت دیجیتال چین با نام CIPS (سامانه پرداختهای بینبانکی فرامرزی) بهعنوان جایگزینی پیشرفته، کارآمد و کمهزینه برای سامانه قدیمیتر، کندتر و پرهزینهتر سوئیفت معرفی میشود. CIPS که بر فناوری بلاکچین متکی است، میتواند تراکنشها را در چند ثانیه با کارمزد ناچیز پردازش کند و به همین دلیل جذاب شده است. به گفته ژانگ، تا مارس ۲۰۲۵، حدود ۵۴ درصد از شرکتهای چینی در معاملات خود از یوان استفاده کردهاند، در حالی که ۴۱ درصد همچنان از دلار آمریکا بهره میبرند. او آیندهای را ترسیم میکند که در آن نظام بینالمللی «لایههای عملیاتی متفاوتی» خواهد داشت؛ بهگونهای که یوان چین در تجارت کالاها بیشتر به کار گرفته میشود، در حالی که دلار آمریکا ممکن است همچنان در حوزه محصولات مالی غالب باقی بماند.
این روند بخشی از چشمانداز چین برای «نظم جهانی چندقطبی» است؛ نظمی که ژانگ آن را اجتنابناپذیر میداند. او چین را بهعنوان «اصلاحگر» نظام موجودِ تحت سلطه آمریکا معرفی میکند که میکوشد با استفاده از توانمندیهای خود، نواقص آن را کاهش دهد. این رویکرد را او در تضاد با رویکرد روسیه میداند که بیشتر «انقلابی» است. با این حال، هر دو کشور بهسوی «نظامی بهتر» چشم دوختهاند؛ بر خلاف دونالد ترامپ که با وجود ناخشنودی از یکقطبی بودن، نگاهش معطوف به بازگشت به مرکانتیلیسم قرن نوزدهم است.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی