
مدل واقعی چین: فرمول پایدار پکن برای ثروت و قدرت
به گزارش اقتصادرَوا، چین طی دو دهه اخیر توانسته است از یک بازیگر صنعتی نسبی به یک قدرت فناورانه جهانی تبدیل شود. مقاله «مدل واقعی چین: فرمول پایدار پکن برای ثروت و قدرت» نوشته دن وانگ و آرتور کروبر نشان میدهد که این موفقیت، نه نتیجه کوتاهمدت یارانهها یا تقلید فناوری، بلکه حاصل سرمایهگذاری گسترده و هدفمند در «زیرساختهای عمیق» است. راهبُرد همهجانبه فناوری پکن به چین این امکان را داده که نوآوریها را با سرعت شتابان توسعه دهد، صنایع نوپا را به مقیاس جهانی برساند و در برابر فشارهای اقتصادی و تحریمهای خارجی مقاوم بماند. نویسندگان مقاله معتقدند که تلاشهای فعلی ایالات متحده برای مهار چین کارآمد نبوده و پیشنهاد میکنند که آمریکا به جای تمرکز بر محدودسازی، انرژی خود را بر تقویت زیرساختهای صنعتی و فناورانه داخلی متمرکز کند تا بتواند در میدان رقابت جهانی جایگاه خود را بازیابد.
پایههای موفقیت چین: زیرساختهای عمیق
ده سال پیش، پکن برنامه بلندپروازانه «ساخت چین ۲۰۲۵» را آغاز کرد که هدف آن دستیابی به رهبری جهانی در صنایع آینده مانند خودروهای برقی، انرژی پاک، نیمههادیها و اتوماسیون صنعتی بود. این برنامه با سرمایهگذاری مالی قابلتوجهی پشتیبانی شد که اغلب معادل یک تا دو درصد تولید ناخالص داخلی سالانه بود. چین در بازارهای جهانی خودروهای برقی، فناوریهای پاک، پهپادها و اتوماسیون صنعتی موفقیت چشمگیری به دست آورده است که یک نمونه آن، عملکرد سریع و رکوردشکن شیائومی در حوزه خودروهای برقی است.
با این حال، نویسندگان معتقدند که موتور واقعی موفقیت چین فراتر از یارانهها و معافیتهای مالیاتی مستقیم است. این موفقیت ریشه در ساخت بلندمدت و راهبُردی زیرساختهای فیزیکی و انسانی حیاتی دارد، از جمله شبکههای حملونقل پیشرفته. چین شبکهای گسترده از بزرگراهها، خطوط ریلی پرسرعت و بنادر پیشرو در جهان ایجاد کرده است که تولید و لجستیک را به طور مؤثر تسهیل میکند. همچنین پکن موفق شده اینترنت داخلیای ایجاد کند که تقریباً کل جمعیت کشور را به هم متصل میسازد و شرکتهای نوآور تلفن همراه مانند بایت دنس، علیبابا و تنسنت را پرورش دهد و هواوی را به رهبر فناوری ۵G تبدیل کند. این زیرساخت امکان مدیریت اطلاعات توسط دولت و شکلگیری یک اکوسیستم پیشرفته فناوری را فراهم کرده است.
چین در ساخت نیروگاهها نیز پیشتاز جهان است و سرمایهگذاریهای زیادی در خطوط انتقال برق با ولتاژ فوقالعاده بالا و ذخیرهسازی باتری انجام داده است. این امر تأمین برق فراوان و ارزان را تضمین میکند که امری حیاتی برای صنایع پرمصرف است؛ مانند صنایع ریلی پرسرعت، خودروهای برقی و هوش مصنوعی. این اقدامات چین را در مسیر تبدیل شدن به نخستین اقتصاد جهان که عمدتاً با برق تغذیه میشود، قرار میدهد. افزون بر این، قدرت صنعتی چین مبتنی بر نیروی کاری بیش از ۷۰ میلیون نفر است که دارای «دانش فرایندی» گستردهاند؛ تجربه عملی به دست آمده از دههها فعالیت در زنجیرههای تأمین پیچیده. این دانش برای نوآوری تدریجی، مقیاسبندی کارآمد محصولات جدید و ایجاد صنایع کاملاً جدید حیاتی است. این دارایی که اغلب دستکم گرفته میشود، مزیت رقابتی قابل توجهی به چین میدهد، همانطور که توانمندی شرکتهایی مانند شیائومی در توسعه سریع پروژهها در مقایسه با چالشهای مشابه اپل در آمریکا نشان میدهد.
مدیریت چالشهای داخلی و اولویتهای راهبُردی
با وجود موفقیتهای فناورانه، چین با چالشهای اقتصادی قابل توجهی روبهرو است. منتقدان به مسائلی مانند هدررفت و فساد ناشی از سرمایهگذاریهای کلان اشاره میکنند که باعث ایجاد ظرفیت مازاد، رقابت شدید و حاشیه سود اندک در برخی بخشها مانند نیمههادیها، انرژی خورشیدی و خودروهای برقی شده است. نظارت بیش از حد بر صنایع خدماتی همراه با تقاضای ضعیف مصرفکننده و کاهش قیمت مسکن، رشد کند اشتغال و تورم منفی را رقم زده و چرخهای از رشد آهسته اقتصادی ایجاد کرده است. ضعف تقاضای داخلی، نیاز چین به افزایش صادرات را ضروری میسازد که منجر به مازاد تجاری فزاینده و احتمال واکنشهای حمایتگرایانه در دیگر کشورها میشود.
با این حال، پکن فعالانه در حال رفع این مسائل است و بر ضرورت کاهش یارانهها واقف است؛ اقدامی که هماکنون باعث تمرکز بازار در بخشهایی مانند خودروهای برقی شده است. رهبری چین، خودکفایی و پیشرفت فناوری را بر رشد سریع اقتصادی ترجیح میدهد و حاضر است هزینههای مرتبط با رشد پایین، تورم منفی و تنشهای تجاری را بپذیرد. آنها همچنین پیشبینی میکنند که دیگر کشورها برای جایگزینی محصولات چینی با هزینه معقول دچار مشکل خواهند شد و موانع تعرفهای را میتوان به طرق مختلف دور زد.
محدودیتهای پاسخ ایالات متحده و مسیر پیش رو
مقاله تأکید میکند که راهبُرد ایالات متحده شامل کنترل صادرات، تعرفهها و سیاستهای صنعتی پراکنده، تا حد زیادی در مقابله با زیرساختهای عمیق چین بیاثر بوده است. در حالی که تحریمهای اولیه آمریکا باعث عقبماندگی برخی شرکتهای چینی شد، شرکتهای توانمندتری مانند هواوی و SMIC با سرمایهگذاری گسترده در جایگزینهای داخلی خود را وفق دادند و حتی به دستاوردهای فناورانه غیرمنتظرهای دست یافتند؛ مثل تراشههای هفت نانومتری SMIC. این امر به طرز طنزآمیزی محرک خودکفایی چین شد؛ یک «نقطه عطف تاریخی» که شرکتهای چینی را قدرتمندتر و کمتر وابسته به فناوری آمریکا کرده است. شرکتهای چینی فعال در حوزه هوش مصنوعی، با وجود دسترسی محدود به پیشرفتهترین تراشهها، از نیروی کار ماهر، دادههای فراوان و برق ارزان استفاده میکنند تا سریعاً فاصله فناورانه خود با رهبران آمریکایی را کاهش دهند.
سیاستهای صنعتی داخلی آمریکا، مانند «قانون CHIPS» و «قانون کاهش تورم»، به دلیل کمبود سرمایهگذاری در زیرساختهای عمیق متناظر و موانع بوروکراتیک و قانونی مداوم، موفق نبودهاند. نمونهها شامل نبود شبکه ملی شارژ خودروهای برقی و دشواری در ساخت خطوط جدید انتقال برق است. علاوه بر این، سیاستهای دولت ترامپ، از جمله کاهش یارانهها و اعمال تعرفهها، ابهام ایجاد کرده و منجر به از دست رفتن شغلهای تولیدی شده است. بخش صنعتی آمریکا همچنان در حال کوچک شدن است و با تأخیر در تولید و مشکلات کیفیت مواجه است، حتی در صنایع دفاعی. مزیتهای موجود آمریکا در نرمافزار، زیستفناوری، هوش مصنوعی و نوآوری دانشگاهی با کاهش بودجه پژوهش علمی و سیاستهای محدودکننده مهاجرت استعدادها در معرض تهدید قرار دارد.
برای رقابت مؤثر، نویسندگان توصیه میکنند که واشنگتن از دست کم گرفتن تواناییهای چین دست بردارد و این تصور که کنترل صادرات به تنهایی کافی است را کنار بگذارد. آمریکا باید وظیفه چالشبرانگیز ساخت زیرساختهای عمیق خود را بر عهده گیرد و به جای رویکردهای پراکنده یا مبتنی بر تعرفه، به تفکر در قالب اکوسیستمها روی آورد. در این راستا، سرمایهگذاری در سیستم برق برتر شامل اولویت دادن به انرژی هستهای، گاز طبیعی، منابع تجدیدپذیر، ذخیرهسازی باتری و خطوط انتقال با ولتاژ بالا ضروری است. همچنین کاهش هزینههای ساختاری صنایع از طریق حذف تعرفهها، تأمین انرژی فراوان و ارزان، اصلاح فرایند صدور مجوزها برای کاهش هزینههای قانونی، تخصیص بودجه کافی برای تحقیق و توسعه پایهای و اجرای سیاستهای مهاجرتی آزاد برای جذب استعدادهای جهانی و دانش فرایندی اهمیت دارد. آمریکا باید برتری فناورانه را به یک اولویت سیاسی تبدیل کند و آمادگی داشته باشد مشابه رویکرد پکن، اشتباهات و هدررفتهایی را بهعنوان هزینه لازم موفقیت بپذیرد.
در نهایت، مقاله نتیجه میگیرد که آمریکا باید تمرکز خود را از تضعیف چین به تقویت توانمندیهای ملی خود تغییر دهد و بکوشد به قویترین نسخه از خود تبدیل شود.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی