
عصر فشار متقابل: وقتی سلاح اقتصاد دست آمریکا و چین است
به گزارش اقتصادرَوا، اقتصاد سیاسی جهانی وارد «عصر وابستگی متقابلِ تسلیح شده» شده است؛ دورانی که در آن، گلوگاههای اقتصادی و فناورانه بیش از پیش به ابزارهایی برای اعمال فشار و اجبار راهبُردی بدل شدهاند. ایالات متحده نخستین کشوری بود که با اتکا به جایگاه مسلط خود در نظام مالی، اطلاعاتی و فناوری جهانی، این شیوه را به کار گرفت. اما امروز با جهانی روبهروست که دیگر قدرتها - بهویژه چین - نیز میتوانند همین ابزارها را به طور متقابل به کار بندند. مقاله تأکید میکند که توانایی آمریکا برای هدایت این دوران جدید بهواسطهی ضربههایی که خود به نهادهایش وارد کرده، کاهش یافته است؛ در حالی که چین بهسرعت در حال سازگاری است و اروپا همچنان درگیر سردرگمی و ضعف ساختاری است.
ظهور وابستگی متقابلِ تسلیح شده
دوران پس از جنگ سرد، جهانیسازی را به همراه آورد و اقتصاد جهانی در چارچوب زیرساختهایی شکل گرفت که محوریت آن ایالات متحده بود؛ از جمله سامانههای مالی (مانند تسویه دلاری و سوئیفت) و پلتفرمهای فناورانه (اینترنت، تجارت الکترونیک، طراحی نیمههادیها). این شبکههای متمرکز که «مجموعه فناوریها» (stacks) نامیده میشوند، به آمریکا امکان داد پس از حملات ۱۱ سپتامبر، از مهار مالی تروریستها فراتر رود و به اعمال تحریمهای فراگیر علیه کشورها و همچنین بهرهگیری از اینترنت برای نظارت و کنترل روی آورد. این تجربه نشان داد که «چشمانداز مسطح رقابت آرام در بازارها» که جهانیسازی وعده داده بود، در عمل صحنهای پر از سلسلهمراتب، روابط قدرت و آسیبپذیریهای راهبُردی است. اقدامات آمریکا - که حتی شامل واداشتن متحدانش (برای نمونه شرکتهای اروپایی طرف معامله با ایران) به تبعیت میشد - چهرة واقعی و ناخوشایند این وابستگی متقابلِ تسلیح شده را برملا کرد.
گسترش سلاحهای اقتصادی و سازگاری راهبردی چین
امروزه سلاحهای اقتصادی بهسان سلاحهای هستهای در حال گسترشاند و همه قدرتها را ناگزیر کردهاند که در رهنامههای (دکترین) راهبردی خود بازاندیشی کنند. چین با سرعت چشمگیری با این واقعیت تازه سازگار شد و از تجربههای آمریکا در حوزه نظارت و کنترلهای صادراتی علیه شرکتهایی چون «زد تی ای» و «هواوی» درس گرفت. پکن وابستگی به فناوری آمریکایی را تهدیدی فوری میداند و با بهکارگیری رویکردی «ملی و همهجانبه» در پی دستیابی به استقلال فناورانه از طریق رفع گلوگاههای حساس فنّاورانه است. چین همزمان از مزیتهای راهبردی خود بهرهبرداری کرده است؛ از جمله تسلط بر استخراج و فراوری عناصر نادر خاکی. با تصویب قوانین کنترل صادرات و ایجاد دستگاه بوروکراتیک متناسب، توانست از جایگاهش در تولید آهنرباهای تخصصی صنعت خودرو استفاده کند تا در موضوع محدودیتهای صادرات نیمههادیها امتیازهایی از آمریکا بگیرد. این اقدام نشان داد که چین اکنون توان اعمال فشار اقتصادی را به دست آورده است. افزون بر این، چین در حال ساختن یک «مجموعه فناوری» جایگزین از صنایع پیشرفته، بهویژه در اقتصاد انرژی است؛ امری که میتواند دیگر کشورها را به مدار خود بکشاند.
اینرسی نهادی اروپا
اروپا با وجود برخورداری از ظرفیتهای ژئو اکونومی چشمگیر - همچون میزبانی از سامانه سوئیفت و یوروکلیر (Euroclear) و همچنین در اختیار داشتن شرکتهای فناورانه کلیدی مانند ASML و SAP - در مواجهه با شرایط جدید، توان عمل یکپارچه ندارد. ضعفهای نهادی درونی و شکاف میان دولتهای عضو باعث شده اروپا نتواند «مجموعهای کامل از نهادها و یک مجموعه مستقل از فناوریها» را بسازد تا در برابر فشارهای واشینگتن و پکن تاب بیاورد. تدابیر مربوط به امنیت اقتصادی معمولاً در فرایند تصمیمگیری رقیق و بیاثر میشوند و «ابزار ضداجبار» اتحادیه اروپا نیز به دلیل ملاحظات حقوقی و کمبود اراده سیاسی برای بهکارگیری، ناکارآمد تلقی میشود. این وضعیت که به طعنه «اروپا همیشه جا میزند» (EACO) نام گرفته، عملاً حریفان را تشویق میکند تا بدون هراس، بازیگران اروپایی را تحت فشار قرار دهند.
خودتخریبی آمریکا و فرسایش قدرت
مقاله استدلال میکند که ایالات متحده با سیاستهای خود عملاً در حال نابود کردن مزیت راهبردی بلندمدتش است. دولت کنونی آمریکا در حال برچیدن «ماشین پیچیدة جنگ اقتصادی» است که طی دههها ساخته شده بود. این روند شامل تضعیف نهادهای کلیدی مانند دفتر کنترل داراییهای خارجی (OFAC) و اداره صنعت و امنیت (BIS) است که با کاهش شدید نیرو و از دست رفتن تخصصها روبهرو شدهاند. شخصیسازی تصمیمگیریها و غلبه منافع کوتاهمدت اقتصادی بر منافع ملی بلندمدت، به ابتکارهای پراکنده و ناهماهنگ و همچنین دور شدن متحدان منجر شده است. افزون بر این، سیاستهایی که به تقویت نظامهای مالی غیرشفاف مانند رمزارزها دامن میزنند و یا واگذاری کنترل بخشهای حیاتی چون فناوریهای انرژی نسل آینده به چین، جذابیت و جایگاه مرکزی زیرساختهای اقتصادی آمریکا را تضعیف کردهاند.
جمعبندی و چشمانداز
ایالات متحده که خود آغازگر «عصر وابستگی متقابلِ تسلیح شده» بود، اکنون به طرزی عمیق در برابر پیامدهای آن آسیبپذیر شده است. نویسندگان معتقدند واشینگتن باید راهبُرد بلندمدت خود را به طور اساسی بازتنظیم کند؛ همانگونه که در گذشته در برابر گسترش سلاحهای هستهای واکنش نشان داد. این بازتنظیم نیازمند توقف روند خودتخریبی در ساختارهای بوروکراتیک، بازسازی ظرفیتهای نهادی، پرورش تخصص عمیق برای مدیریت پدیدههای پیچیده جهانی و همچنین همکاری جدی با متحدان برای بنیاد جدید اقتصاد جهانی بر پایه اصولی پایدارتر است. تداوم اتکا به اجبار یکجانبه و تهاجمی نه تنها خطر شتاببخشی به افول هژمونی آمریکا را در پی دارد، بلکه به تجزیه بیشتر اقتصاد جهانی و کاهش جذابیت مجموعه اقتصادی و فناورانه آمریکا در برابر جایگزینهایی همچون چین خواهد انجامید.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی