پایان اجماع توسعه و بازگشت ژئوپلیتیک
به گزارش اقتصادرَوا، این یادداشت بر تحلیلهای آدام توز، مورخ اقتصادی، در مورد ماهیت دستور کار توسعه جهانی متمرکز است. توز استدلال میکند که اجماع جهانی بر سر اهداف توسعه پایدار (SDGs) و توافقنامه آبوهوایی پاریس در سال ۲۰۱۵، نه یک راهبُرد اصیل برای کمک یا توسعه انسانی، بلکه آخرین نفسهای تفکر مبتنی بر مفروضات غربی در مورد یکجانبهگرایی و سلطه قدرت بود.
شکست ژئوپلیتیکی توسعه
تحلیلها نشان میدهد که چارچوب توسعه جهانی که توسط غرب ترویج میشد، از اساس با یک نابینایی ژئوپلیتیکی همراه بود. فرض پنهان این بود که شکوفایی انسانی در بخشهای بزرگی از جهان، اضطراب ژئوپلیتیکی در واشنگتن را برنخواهد انگیخت؛ زیرا هژمونی آمریکا و غرب تضمین شده است. این دیدگاه، با صعود چین به عنوان کشوری که مجموعه جامعی از اهداف توسعه را محقق کرده، به چالش کشیده شد. توسعه موفق بهمحض وقوع، پیامدهای جدی برای قدرت سخت و توازن قدرت دارد و برای کشورهای دارای وضعیت موجود (Status Quo) مشکلساز است.
توز استدلال میکند که توسعه در طول تاریخ نه برای تحقق اهداف جهانی رفاه، بلکه در وهله اول برای کسب حاکمیت، محافظت در برابر قلدری امپریالیستی و تبدیل شدن به یک بازیگر مهم در صحنه جهانی به کار گرفته شده است؛ بنابراین، زمانی که کشوری مانند چین به توسعه دست مییابد، یا حتی کشورهایی مانند نیجریه یا اتیوپی به سطح بالاتری از ظرفیت اقتصادی یا عملیاتی میرسند، این امر باعث بیثباتی میشود؛ زیرا قدرت را افزایش میدهد و زمینه را برای چندقطبی شدن فراهم میسازد. ظهور بازیگرانی مانند امارات متحده عربی یا حتی حوثیها که از طریق عبور از یک آستانه توسعه به اهمیت ژئوپلیتیکی دست یافتهاند، موید این پویایی است.
توهمات مالی و شکست مدل «از میلیاردها به تریلیونها»
جنبه دوم شکست اجماع ۲۰۱۵، مالی بود. برنامهریزیها برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار، نیازمند هزینهای معادل ۳ تا ۵ تریلیون دلار در سال برآورد میشد که معادل حدود ۳ تا ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی بود. با توجه به محدودیتهای کمکهای رسمی توسعه (ODA)، راهکار «مهندسی مالی هوشمند» پیشنهاد شد: استفاده از مقادیر نسبتاً متوسط پول عمومی (میلیاردها) برای حذف بدترین عناصر ریسک (کاهش ریسک)، به منظور جذب جریانهای بسیار بزرگتر سرمایه خصوصی (تریلیونها).
این سازه که یک «ساختار تخیلی» است، عملاً شکست خورد. وعدههای بزرگ سرمایه خصوصی (مانند تعهد ۱۳۰ تریلیون دلاری در COP 2021) محقق نشد. دلیل اصلی این شکست این است که سرمایهگذاران خصوصی هنگام وقوع ریسک، تمایلی به «بازی منصفانه» ندارند و سعی میکنند بار مالی را به نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی منتقل کنند. برای تحقق این اهداف، سرمایههای عمومی بسیار قابل توجهی برای حذف جدیترین ریسکها لازم است.
انقلاب انرژی پاک چین و پویایی جدید قدرت
در مواجهه با این بنبست، چین به بازیگر اصلی در تغییر مسیر توسعه، بهویژه در حوزه آبوهوا تبدیل شده است. چین با نصب ظرفیت خورشیدی در مقیاس عظیم (مانند ۲۵۰ گیگاوات در شش ماه اول یک سال که بیش از کل تاریخ نصب آمریکا است) و پیشرفتهای سریع در استفاده از وسایل نقلیه برقی، رهبری بلامنازع در فناوریهای سبز را به دست آورده است.
این حجم عظیم تولید، منجر به تولید پنلهای خورشیدی بسیار ارزان شده است که به کشورهای فقیرتر (مانند پاکستان و جنوب صحرای آفریقا) امکان میدهد تا خود را از شبکههای برق دولتی ناکارآمد جدا کرده و به سطحی از توسعه دست یابند. این موهبت مادی تاریخی، در بسیاری از نقاط جهان از جمله غرب، به دلیل رقابت تجاری، جابهجایی اقتصادی و مسائل امنیتی، به عنوان یک «چالش وجودی» تلقی میشود.
در حالی که انرژیهای تجدیدپذیر مانند خورشیدی ذاتاً غیرمتمرکزتر از نفت هستند (که از اواخر دهه ۱۹۷۰ با قدرت آمریکا پیوند خورده بود)، چین در حال توسعه فناوری انتقال فوقالعاده ولتاژ بالا (UHV) است و آرمانهایی برای ایجاد شبکههای برق منطقهای بزرگ دارد (مثلاً در جنوب شرقی آسیا). اگرچه عرضه پنلهای ارزان در کوتاهمدت باعث توسعه میشود، اما تحقق این شبکههای بزرگ برق میتواند به معنای «سیمکشی مجدد» جوامع و گسترش قدرت (مانند دولتسازی در مقیاس وسیع) توسط چین باشد.
پیامدهای سیاستی و راه پیش رو
عقبنشینی غرب (مانند ایالات متحده و آژانسهای اروپایی) از تعهدات توسعه، بهویژه در مناطق شکننده و درگیر مناقشه مانند سودان و سومالی، یک فاجعه است که نقش حیاتی کمکهای سنتی را برجسته میکند.
در حالی که آمریکا به سمت یک درک «بسیار ابتدایی» از جایگاه خود عقبنشینی کرده است، جامعه جهانی باید به جای کنار گذاشتن توسعه، واقعبینی استراتژیک را در پیش بگیرد. چین توانایی و منابع لازم برای پر کردن خلأ کمکهای جهانی را دارد و حتی ممکن است این امر در راستای منافع خود باشد، اما هنوز مشخص نیست که آیا این کشور دیدگاه لازم برای سازماندهی مؤثر این منابع را دارد یا خیر.
برای متخصصان توسعه، با توجه به کاهش منابع غربی، توصیه میشود که همکاری و تعامل با بازیگران توسعه چینی را در نظر بگیرند. این امر مستلزم مواجهه با مصالحههای دشوار (Dirty Hands Compromises) در جهت پیشبرد پروژه توسعه در یک دوره جدید از همزیستی مسالمتآمیز است. باید پذیرفت که مدلهای سادهای برای توسعه وجود ندارد و جهان درگیر انواع مختلفی از فرضیهها و درجات متفاوتی از تمایل به ریسکپذیری برای یافتن راهحلها است. تنها بازیگری که در حال حاضر به نظر میرسد در بازی «فشار بزرگ» توسعه (Big Push: هزینهکرد در مقیاس بسیار وسیع) قرار دارد، چین است.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی
