حذف حجم مبنا؛ نقطه عطفی در اصلاحات ساختاری بورس ایران
به گزارش اقتصادرَوا؛ روابطعمومی سازمان بورس و اوراق بهادار اعلام کرده، بر اساس مصوبات هیئتمدیره شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران و فرابورس ایران و تأیید هیئتمدیره سازمان بورس و اوراق بهادار، حجم مبنا برای نماد معاملاتی شرکتهای پذیرفتهشده در بازارهای اوراق بهادار تهران و شرکتهای پذیرفتهشده فرابورس ایران از تاریخ اول دیماه ۱۴۰۴ برابر یک سهم تعیین میشود و مقررات گره معاملاتی در این بازارها از تاریخ مذکور اعمال نخواهد شد.
تصمیم سازمان بورس برای تعیین حجم مبنا برابر با یک سهم و حذف عملی این سازوکار از معاملات بورس تهران و فرابورس، یکی از مهمترین تغییرات نهادی بازار سرمایه ایران در سالهای اخیر به شمار میرود؛ تغییری که اگرچه در ظاهر یک اصلاح فنی است، اما در عمق خود به فلسفه قیمتگذاری، شیوه کشف قیمت و نسبت نهاد ناظر با مکانیزم بازار بازمیگردد. برای درک اهمیت این تصمیم، باید به تاریخچه شکلگیری حجم مبنا، منطق اولیه آن و پیامدهایی که در عمل بر بازار گذاشت، بازگشت.
حجم مبنا نخستینبار در اوایل دهه ۱۳۸۰ و در دورهای وارد ساختار معاملات بورس ایران شد که بازار سرمایه هنوز عمق کافی نداشت، تعداد سهامداران محدود بود و نوسانات قیمتی میتوانست با حجم اندکی از معاملات، جهشهای شدید ایجاد کند. ایده اصلی این ابزار از این تصور نشأت میگرفت که اگر تغییر قیمتها منوط به معامله حداقلی از حجم سهام شود، نوسانات هیجانی کاهش مییابد و از دستکاری قیمتها جلوگیری خواهد شد. در واقع، حجم مبنا بهعنوان نوعی «ترمز قیمتی غیرمستقیم» طراحی شد؛ ترمزی که نه از طریق محدود کردن دامنه نوسان، بلکه از مسیر بیاثر کردن معاملات کمحجم بر قیمت پایانی عمل میکرد.
در این چارچوب، اگر حجم معاملات روزانه یک نماد به حد مشخصی نمیرسید، تغییر قیمت پایانی آن بهطور کامل اعمال نمیشد و تنها بخشی از نوسان در قیمت پایانی منعکس میگردید. این سازوکار در سالهای ابتدایی، تا حدی با هدف کنترل نوسانات شدید همخوانی داشت، اما با گسترش بازار، افزایش تعداد نمادها، رشد سهامداران خرد و پیچیدهتر شدن رفتار سرمایهگذاران، بهتدریج به عاملی محدودکننده و بعضاً مخرب تبدیل شد.
یکی از مهمترین پیامدهای حجم مبنا، ایجاد شکاف میان «قیمت پایانی» و «قیمت واقعی معاملهشده» بود. در بسیاری از نمادها، بازار تمایل داشت قیمت را به سطح جدیدی منتقل کند، اما به دلیل نرسیدن حجم معاملات به حجم مبنا، قیمت پایانی بهزور در سطح قبلی نگه داشته میشد. این وضعیت باعث شکلگیری صفهای خرید و فروش طولانی، قفلشدن معاملات و انتقال هیجان به روزهای بعد میشد. بهعبارت دیگر، نوسانی که قرار بود کنترل شود، تنها به تعویق میافتاد و با شدت بیشتری در آینده بروز میکرد.
در کنار این موضوع، حجم مبنا به مرور به ابزاری برای رفتارهای غیرتحلیلی تبدیل شد. برخی معاملهگران بهجای تمرکز بر ارزش ذاتی شرکت، استراتژیهای خود را بر اساس پر یا خالی شدن حجم مبنا تنظیم میکردند. در چنین شرایطی، تحلیل بنیادی و حتی تکنیکال جای خود را به رفتارهای مکانیکی داد؛ رفتاری که بیش از آنکه مبتنی بر اطلاعات باشد، بر پایه محدودیتهای مقرراتی شکل میگرفت. این موضوع بهویژه در نمادهای کوچک و کمعمق، اثر مخربتری داشت و زمینهساز دستکاریهای قیمتی پنهان شد.
با گذشت زمان، انتقادها نسبت به حجم مبنا افزایش یافت. بسیاری از فعالان بازار، تحلیلگران و حتی برخی مدیران سابق بازار سرمایه، این ابزار را یکی از موانع اصلی کارایی بورس ایران میدانستند. در بازارهای توسعهیافته، قیمت داراییها مستقیماً و بدون واسطه از تعامل عرضه و تقاضا کشف میشود و ابزارهایی مانند حجم مبنا عملاً وجود ندارند. مقایسه بورس ایران با این بازارها نشان میداد که حجم مبنا بیش از آنکه به ثبات کمک کند، باعث کندی، عدم شفافیت و انباشت هیجان میشود.
تصمیم اخیر سازمان بورس را میتوان نتیجه همین تجربه تاریخی دانست. تعیین حجم مبنا برابر با یک سهم، به این معناست که عملاً هر معامله—با حداقل حجم—میتواند بهطور کامل در قیمت پایانی اثر بگذارد. این تغییر، بازار را به سمت کشف قیمت واقعیتر و سریعتر سوق میدهد و اجازه میدهد اطلاعات جدید بدون تأخیر و تحریف در قیمتها منعکس شود. همزمان، حذف مقررات گره معاملاتی نیز نشان میدهد که نهاد ناظر قصد دارد مداخلات مستقیم را کاهش دهد و نقش بازار را در تنظیم خود تقویت کند.
آثار این تصمیم را میتوان در چند سطح بررسی کرد. در کوتاهمدت، احتمال افزایش نوسان بهویژه در نمادهای کوچک و کممعامله وجود دارد. قیمتها سریعتر حرکت خواهند کرد و دیگر نمیتوان با اتکا به حجم مبنا، قیمت را در سطحی مصنوعی نگه داشت. این موضوع ممکن است برای برخی سرمایهگذاران خرد نگرانکننده باشد، اما در عین حال، شفافیت بیشتری ایجاد میکند و ریسک پنهان انباشتشده را کاهش میدهد.
در میانمدت، حذف حجم مبنا میتواند به بهبود نقدشوندگی بازار منجر شود. وقتی معاملهگران بدانند هر معامله اثر واقعی بر قیمت دارد، انگیزه بیشتری برای ورود و خروج منطقی خواهند داشت. صفهای طولانی که پیشتر بهدلیل محدودیتهای مصنوعی شکل میگرفت، بهتدریج جای خود را به معاملات پیوستهتر میدهد. این موضوع بهویژه برای سرمایهگذاران حرفهای و صندوقها اهمیت دارد، زیرا امکان مدیریت ریسک و اجرای استراتژیهای دقیقتر را فراهم میکند.
در بلندمدت، شاید مهمترین اثر این تصمیم، تغییر فرهنگ بازار باشد. بازاری که قیمت در آن آزادانه کشف میشود، ناگزیر تحلیلمحورتر میشود. وقتی دیگر نمیتوان با تکیه بر قفلشدن قیمت یا پر نشدن حجم مبنا سود گرفت، توجه به صورتهای مالی، چشمانداز صنعت و متغیرهای کلان اهمیت بیشتری پیدا میکند. این همان نقطهای است که بازار سرمایه میتواند از فضای هیجانی فاصله بگیرد و به سمت بلوغ حرکت کند.
در نهایت، حذف عملی حجم مبنا را میتوان نماد تغییر نگاه سیاستگذار به بازار دانست؛ تغییری از کنترل مستقیم به نظارت هوشمند. این تصمیم اگر با تقویت زیرساختهای نظارتی، افزایش شفافیت اطلاعاتی، برخورد مؤثر با دستکاری قیمت و آموزش سرمایهگذاران همراه شود، میتواند یکی از اصلاحات ماندگار بازار سرمایه ایران باشد. حجم مبنا روزی با نیت کنترل ریسک متولد شد، اما اکنون کنار گذاشته میشود تا بازار خود، مسئول کشف قیمت و مدیریت نوسان باشد؛ مسیری که هرچند پرچالش است، اما برای یک بازار بالغ، اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
گزارش از: بهنام مهری حسینی، کارشناس بازار های مالی
