
رقابت هوش مصنوعی چین و آمریکا / چه کسی پیشتاز خواهد شد؟
به گزارش اقتصادرَوا، رقابت چین و آمریکا برای برتری در حوزه هوش مصنوعی از دیدگاه بازارها بهعنوان مسابقهای تلقی میشود که در حال حاضر ایالات متحده در آن پیشتاز است. این پیشتازی با ارزشگذاری بالای شرکتهایی مانند انویدیا و مایکروسافت مشهود است. با این حال، این برتری اولیه تضمینی برای پیروزی نهایی نیست، بهویژه در زمینه نوآوری که موفقیت بلندمدت آن بیشتر به حمایت قوی از تحقیقات پایه وابسته است.
پیشرفتهای چشمگیر چین
چین پیشرفتهای چشمگیری در حوزه هوش مصنوعی به نمایش گذاشته است. مدل زبانی بزرگ DeepSeek R1 این کشور کارایی قابلتوجهی در هزینه و پردازش نشان داده و مدل Kimi K2 شرکت Moonshot AI در چندین معیار کلیدی از رقبای غربی پیشی گرفته است. اگرچه عوامل متعددی مانند استعدادها، نرمافزار و تمرکز راهبُردی بر این رقابت تأثیر دارند، نیمهرساناها در حال حاضر مزیت استراتژیکی برای آمریکا فراهم میکنند، به لطف محدودیتهای صادراتی تحت سیاست «حیاط کوچک، حصار بلند» (یک راهبرد امنیتی و صنعتی است که نخستین بار در حوزه سیاستهای ایالات متحده، بهویژه در تقابل با چین، مطرح شد و هدف آن جلوگیری از دستیابی چین (هر کشور رقیب) به فناوریهای پیشرفتهای است که به برتری نظامی، اطلاعاتی یا اقتصادی آمریکا آسیب بزند). به طرز متناقضی، این سیاستْ چین را به پیگیری تهاجمی برای توسعه تراشههای هوش مصنوعی خود سوق داده است. در بلندمدت، انتظار میرود نتیجه این رقابت بیشتر از طریق پیشرفتهای راهبُردی در نرمافزار بهجای سختافزار، دنبال شود. بهبود چشمگیر چین در شاخص جهانی نوآوری (GII) از رتبه ۴۳ به ۱۱ طی ۱۵ سال، پیشرفت نوآورانه این کشور را برجسته میکند، هرچند ایالات متحده جایگاه خود را در رتبه سوم حفظ کرده است.
نقش تحقیقات نظری پایه
یکی از اجزای کلیدی که اغلب در چارچوبهای نوآوری مانند GII نادیده گرفته میشود، تحقیقات نظری پایه است که در آن نقش هدایتگرانه دولت حیاتی است. برخلاف بخش خصوصی که عمدتاً با انگیزه بازده تجاری فعالیت میکند، بودجه عمومی به دانشمندان امکان میدهد تا در مرزهای انتزاعی دانش کاوش کنند، امری که برای کشفهای بنیادین ضروری است. در این زمینه، ایالات متحده با چالشهای جدی مواجه است. بودجه فدرال برای تحقیقات پایه در آمریکا روندی نزولی داشته و از نزدیک به ۳۰ درصد کل بودجه در اواخر دهه ۱۹۷۰ به حدود ۱۰ درصد تا سال ۲۰۲۳ کاهش یافته است. علاوه بر این، بودجه پیشنهادی دولت ترامپ برای سال مالی ۲۰۲۶ کاهش قابلتوجه ۳۴ درصدی در بودجه تحقیقات پایه فدرال را نشان میدهد که میتواند سطح بودجه را به سال ۲۰۰۲ بازگرداند. چنین کاهشی بهعنوان مانعی برای نوآوری و جایگاه رقابتی تلقی میشود.
در مقابل، چین سرمایهگذاری خود در علم و فناوری را به طور قابلتوجهی افزایش داده است و در سال ۲۰۲۳، ۲۸ درصد از کل سرمایهگذاری جهانی در تحقیق و توسعه (R&D) را به خود اختصاص داده، تنها یک درصد کمتر از سهم ۲۹ درصدی آمریکا. طی دهه گذشته، هزینههای تحقیق و توسعه چین با نرخ رشد متوسط سالانه نزدیک به ۱۴ درصد افزایش یافته که بهمراتب از نرخ ۳.۷ درصدی آمریکا پیشی گرفته است. این روند نشاندهنده همگرایی احتمالی در سرمایهگذاری تحقیق و توسعه در سال ۲۰۲۴ است و حاکی از آن است که چین بهزودی ممکن است در زمینه تحقیقات پایه با حمایت دولت از آمریکا پیشی بگیرد. شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، به طور مستمر بر اهمیت تحقیقات پایه بهعنوان پایهای برای خودکفایی و رهبری جهانی در علم و فناوری تأکید کرده است.
اگرچه رقابت برای برتری در هوش مصنوعی اغلب بهعنوان تقابل بین مدل بازارمحور آمریکا و سیاست صنعتی با حمایت دولت چین توصیف میشود، تحقیقات پایه بهعنوان یک عامل برابرکننده بنیادین عمل میکند. نوآوری، صرفنظر از سیستم اقتصادی زیربنایی، در نهایت از «کشف» سرچشمه میگیرد. حفظ فرهنگ کشف نیازمند حمایت مداوم از تحقیقات پایه انتزاعی، نظری و گسترده است. چین از نظر تاریخی این درک را پذیرفته و ایالات متحده ممکن است در حال بازآموزی اهمیت حیاتی آن باشد.
راهبُرد در حال تحول چین در هوش مصنوعی و صنعت
پس از دورهای از رکود در سال ۲۰۲۳ به دلیل مقررات سختگیرانه، شرکتهای هوش مصنوعی چین راهبُردهای جدیدی اتخاذ کرده و رابطه خود با مقامات را بازسازی کردهاند تا مدل نظارتی منعطف و حمایتی ایجاد کنند. این تغییر با چند تحول کلیدی همراه بوده است:
نظارت مشارکتی: ظهور سازوکارهای نهادی نوین، رویکردی مشارکتی و چندجانبه به نظارت را تقویت کرده است. این امر به ایجاد شرکتهای جدید هوش مصنوعی مانند DeepSeek (با منشأ صندوق سرمایهگذاری)، Zhipu AI و Moonshot AI (ناشی از همکاری دانشگاه تسینگهوا و فرهنگستان هوش مصنوعی پکن) منجر شده است.
تقویت اکوسیستم: این مشارکتها، انرژی و استعدادهای تازهای به اکوسیستم هوش مصنوعی چین تزریق کردهاند. شهرهای پیشرو از زیرساختهای در سطح جهانی، یارانههای هدفمند دولتی (مستقیم و غیرمستقیم) و همافزایی بین شرکتهای سختافزاری و نرمافزاری بهره میبرند.
مقررات ساده شده: همکاری نزدیکتر بین شرکتهای خصوصی و نهادهای دولتی، مانند وزارت صنعت و فناوری اطلاعات و اداره فضای سایبری چین (CAC)، بر نحوه اعمال مقررات تأثیر گذاشته و اغلب به نفع صنعت فناوری بوده است. گفتوگوهای منظم با توسعهدهندگان بخش خصوصی و کارشناسان دانشگاهی، هرچند غیرعلنی، به ایجاد محیط نظارتی قابلپیشبینی با دستورالعملهای روشن منجر شده است.
تغییر تمرکز نظارتی: نظارت عمدتاً از مراحل اولیه توسعه هوش مصنوعی، مانند جمعآوری داده و آموزش مدل، به تمرکز بر کاربردهای خاص و نحوه استقرار مدلهای هوش مصنوعی منتقل شده است. این امر به شرکتها اجازه میدهد تا مدلهای پایه را نسبتاً بدون مانع توسعه دهند، هرچند محتوای تولیدشده توسط مدلهای هوش مصنوعی همچنان به شدت تنظیم میشود.
سرمایهگذاری در منبع باز: شرکتهای هوش مصنوعی چینی مانند DeepSeek و علیبابا به شدت در توسعه مدلهای منبع باز نوآورانه سرمایهگذاری کردهاند که اکنون در سطح جهانی استفاده میشوند.
فراتر از توسعه هوش مصنوعی، چین مدل تولیدی کارآمدی را صادر میکند که با خودکارسازی، هوش مصنوعی و بهینهسازی صنعتی هدایت شده توسط دولت تقویت شده است. این رویکرد «نیروهای مولد با کیفیت جدید» دارای ویژگیهای زیر است:
زیرساخت هوشمند: هوش مصنوعی به طور عمیق در اقتصاد فیزیکی ادغام شده و بازوهای رباتیک، ناوگان انبارها و خطوط تولید خودکار را هدایت میکند. نمونههایی شامل «کارخانه تاریک» (Dark Factory) شیائومی و مدل زبانی بزرگ DeepSeek برای بهینهسازی لجستیک و تولید است.
فرهنگ بهینهسازی صنعتی: دولت به طور فعال مناطق آزمایشی هوش مصنوعی را راهاندازی کرده و به بازسازی کارخانهها یارانه میدهد، با کمکهای محلی که با ابتکارات ملی در سایر کشورها رقابت میکنند.
«درونگرایی» (Neijuan): این فرهنگی منحصربهفرد، رقابتی خود پایدار برای بهینهسازی و پیشی گرفتن از رقبا را به پیش میبرد، اغلب به قیمت کاهش حاشیه سود. این رقابت شدید که در بخشهایی مانند خودروهای برقی و تجارت الکترونیک دیده میشود، به کاهش هزینهها منجر شده و حتی در مواردی که ثبات بازار مخدوش شده، مداخله دولت را به دنبال داشته است.
تکامل صنعتی: دولت چین میدان وسیعی از رقبا را پرورش میدهد و سپس اجازه میدهد نیروهای بازار، میدان را غربال کنند که به بازماندگان سازگارتر منجر میشود. این فرایند به تولیدکنندگان چینی برتری در بخشهایی مانند پنلهای خورشیدی و باتریهای خودروهای برقی داده است، جایی که کارایی به یک دارایی قابل معامله تبدیل شده و پویایی قیمتگذاری جهانی را بازتعریف کرده است. این کاهش قیمتها ناشی از بازطراحی ساختارهای هزینه با استفاده از هوش مصنوعی، رقابت شدید و تکرار است، نه صرفاً عرضه بیش از حد یا بازارشکنی.
چالش نظارتی آمریکا و «اثر واشنگتن»
برخلاف محیط حمایتی چین، صنعت هوش مصنوعی آمریکا در دولت ترامپ با چشمانداز نظارتی آشوبناکی مواجه است. در حالی که ابتدا کاهش مقررات مورد استقبال قرار گرفت، نبود پیشنهادهای سیاستی دقیق و رویکرد انتقامجویانه به انتقادها عدم اطمینان ایجاد کرده، مشارکت را دلسرد کرده و با کاهش بودجه تحقیقات فدرال و محدودیتهای مهاجرتی، جریان استعدادها را محدود کرده است. این ناکارآمدی نظارتی، فرصتی برای شرکتهای هوش مصنوعی چینی فراهم کرده تا سریعتر رشد کنند.
واقعهای مهم در آمریکا، ظهور «اثر واشینگتن» است که تمرکز قدرت حاکمیتی فناوری در قوه مجریه فدرال را توصیف میکند و قوانین ایالتی داخلی و مقامات خارجی را تحتالشعاع قرار میدهد. جنبههای کلیدی اثر واشینگتن شامل موارد زیر است:
لغو قوانین ایالتی توسط فدرال: قانونگذاران جمهوریخواه فعالانه در حال تلاش برای جلوگیری از قوانین هوش مصنوعی در سطح ایالت هستند، از جمله پیشنهادی برای ممنوعیت دهساله تنظیم هوش مصنوعی توسط ایالتها. این راهبُرد که مدتهاست توسط صنعت فناوری برای اجتناب از قوانین دستوپاگیر ایالتی استفاده میشود، با تلاشهای جمهوریخواهان برای متمرکز کردن قدرت نظارتی هوش مصنوعی در کاخ سفید همراستا است. استدلالها برای این لغو اغلب به نگرانیهای ژئوپلیتیکی اشاره دارند و ادعا میکنند که مجموعهای از قوانین ایالتی، نوآوری و رقابتپذیری آمریکا در برابر چین را مختل میکند، مشابه نگرانیها درباره مقررات بیش از حد اروپا.
فشار بر تنظیمکنندگان خارجی: دولت ترامپ فعالانه به اتحادیه اروپا فشار آورده تا قوانین فناوری خود مانند قانون خدمات دیجیتال و قانون بازارهای دیجیتال را تسهیل کند. مقامات ارشد آمریکایی علناً از قوانین بینالمللی دستوپاگیر برای کسبوکارهای آمریکایی انتقاد کردهاند و نشانههایی وجود دارد که این راهبُرد با رویکرد نظارتی نرمتر اتحادیه اروپا و کاهش جریمهها برای شرکتهای فناوری آمریکایی نتیجه داده است. سیاست تجاری نیز اهرمی است، با تهدید تعرفهها که بر مذاکرات درباره مالیات دیجیتال و تنظیم فناوری تأثیر میگذارد.
تغییر از چندجانبهگرایی: برخلاف تمرکز دولت قبلی بر همکاری چندجانبه و تنظیم مجدد زنجیرههای تأمین فناوری، رویکرد کنونی تحت دولت ترامپ علاقه کمی به استفاده از دسترسی رقابتی آمریکا به GPUهای پیشرفته (که برای توسعه هوش مصنوعی حیاتی هستند) یا هماهنگی با متحدان نشان میدهد. منطق این رویکرد، ذهنیت «ما معامله را تعیین کردهایم» است که قدرت چانهزنی را بر چارچوبهای همکاری ترجیح میدهد.
این اقدامات یکدیگر را تکمیل میکنند و واشینگتن را بهعنوان تنها مرجع تصمیمگیری برای سیاستگذاری هوش مصنوعی تثبیت میکند، حتی اگر به معنای ممنوعیت مقامات ایالتی از معرفی حمایتهای مصرفکننده یا کارگری باشد.
پیامدهای رقابت جهانی
این رویکردهای متضاد، چالشهای منحصربهفردی را به همراه دارند. مدل چین، هرچند در ایجاد کارایی مؤثر است؛ اما با معایبی نیز همراه است، از جمله بدتر شدن احتمالی شرایط کار، ریسکهای عرضه بیش از حد سیستمیک و احتمال اینکه دستاوردهای کارایی به رفاه مشترک برای کارگران و شرکتهای کوچکتر منجر نشود. بااینحال، این راهبُرد با تحول بنیادین فرایندهای صنعتی، قواعد رقابت جهانی را تغییر میدهد. موج بعدی جهانیسازی نه فقط به دنبال نیروی کار ارزانتر، بلکه خواهان سامانههای هوشمندتر با هوش تعبیه شده در ماشینها و خطوط مونتاژ خواهد بود. اکنون مهمترین صادرات چین، چنین فرایندی است که ماهیت رقابت جهانی را بازتعریف میکند.
برای سایر اقتصادها، این تغییر سؤالات مهمی را مطرح میکند، بهویژه برای بانکهای مرکزی که سیاستهای پولی آنها ممکن است اثرگذاری خود را از دست بدهد اگر تورم به دلیل کارایی بالای تولید در کشورهای دیگر کاهش یابد. سیاست صنعتی بهجای حمایتگرایی، ممکن است به یک ضرورت تبدیل شود که شکاف اصلی بین سامانههای ایستا و پویا را برجسته میکند. در حالی که تلاشهای غربی مانند قانون کاهش تورم آمریکا و قانون CHIPS و علوم اغلب واکنشی هستند و بر گرههای بالادستی تمرکز دارند، رقابت واقعی در ادغام هوش مصنوعی در اقتصاد واقعی یعنی ساخت «کارخانه هوشمندتر» نهفته است.
راهبُرد آمریکا برای دستیابی به برتری هوش مصنوعی که رویکردی امپریالیستی دارد و سعی میکند به طور بیرویه، قدرت اجرایی دولت فدرال را افزایش دهد، خطر کاهش چشماندازهای همکاری چندجانبه را به دنبال دارد و به طور فزایندهای منافع شرکتهای فناوری غالب را بر خیر عمومی اولویت میدهد. نتیجه این رقابت جهانی هوش مصنوعی به همان اندازه به قدرت دولتی و اجبار سیاسی وابسته خواهد بود که به سرمایهگذاری خصوصی.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی