
استحصال آب باران؛ راهکاری کلیدی برای مقابله با بحران کمآبی
به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، ایران بهعنوان کشوری خشک و نیمهخشک با میانگین بارندگی سالانهای کمتر از یکسوم میانگین جهانی، با بحران شدید کمآبی مواجه است. در چنین شرایطی، استفاده از روشهای کمهزینه و مؤثر مانند استحصال آب باران، نهتنها میتواند فشار بر منابع محدود آب زیرزمینی را کاهش دهد، بلکه بهعنوان راهکاری پایدار برای تأمین آب کشاورزی، شرب و صنعت مطرح میشود.
چالشهای آب در ایران؛ خشکی و کمآبی مزمن
در شرایطی که ایران جزو کشورهای خشک و نیمهخشک جهان بهشمار میرود، استفاده از روشهای کمهزینه و در دسترس برای مدیریت منابع آب، اهمیتی دوچندان پیدا کرده است. استحصال آب باران یکی از این روشهاست که میتواند نقش مؤثری در کاهش تنش آبی کشور ایفا کند. میانگین بارندگی سالانه ایران حدود ۲۵۰ میلیمتر است؛ عددی که فاصلهای قابلتوجه با میانگین جهانی ۷۵۰ میلیمتر دارد. این واقعیت، ضرورت استفاده از بارشها و جلوگیری از هدررفت آنها را دوچندان میکند، بهویژه آنکه بارشها در بسیاری از نقاط کشور، بهدلیل تغییرات اقلیمی و تحولات کاربری اراضی، به سیلابهای مخرب تبدیل میشوند که نهتنها قابل بهرهبرداری نیستند، بلکه خسارات قابل توجهی نیز به زیرساختها وارد میکنند.
استحصال آب باران به فرایند جمعآوری و ذخیرهسازی بارندگی برای مصارف مختلف از جمله کشاورزی، شرب و صنعت اطلاق میشود. این روش، آبی را که در معرض تبخیر بیثمر قرار دارد، جمعآوری کرده و در راستای تغذیهی منابع آبی، تأمین رطوبت خاک، آبیاری گیاهان، و تقویت سفرههای زیرزمینی و تالابها مورد استفاده قرار میدهد. در شرایط فعلی، بیش از ۷۰ درصد از بارندگیهای کشور تبخیر شده و از دست میرود؛ رقمی معادل ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیارد متر مکعب در سال. این میزان اتلاف، ضمن تشدید کمآبی، فشار سنگینی بر منابع آب تجدیدناپذیر وارد میکند. استحصال آب باران میتواند بخشی از این آب از دسترفته را بازیابی کرده و در اختیار خاک، گیاهان و آبخوانها قرار دهد.
آمارها نشان میدهد که در برخی سالها، حجم سیلابهای تخلیهشده در کشور به سطحی نگرانکننده میرسد. برای نمونه، در سال ۱۳۹۸ حدود ۲۰ میلیارد مترمکعب سیلاب از دسترس خارج شده است؛ رقمی که بیش از ۷ برابر کل مصرف آب بخش صنعت در کشور (۲.۶ میلیارد مترمکعب) برآورد میشود. با توجه به این واقعیتها، بهرهگیری از سازوکارهای استحصال آب باران نهتنها یک ضرورت زیستمحیطی و اقتصادی محسوب میشود، بلکه میتواند بخشی از راهحل پایدار برای کاهش وابستگی به منابع آب زیرزمینی و کنترل خسارات ناشی از سیلاب باشد.
از طرفی مجموع کل بارندگی، آبهای سطحی، زیرزمینی و منابع انتقالی به کشور، حدود ۴۰۰.۸ میلیارد مترمکعب برآورد میشود که از این میزان، حدود ۳۹۶.۳۶ میلیارد مترمکعب مربوط به حجم بارشهاست. با این حال، حدود ۷۲.۳ درصد از این بارشها (معادل ۲۸۶.۴ میلیارد مترمکعب) به دلیل تبخیر و تعرق واقعی از دسترس خارج میشود. این در حالی است که در اسناد بالادستی همچون قانون هفتم پیشرفت، بر اجرای طرحهای استحصال آب باران تأکید شده، اما در عمل، اقدام مؤثری برای تحقق آن صورت نگرفته است.
استحصال آب باران مجموعهای گسترده از مزایای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی را در بر دارد که بسیاری از آنها بهصورت غیرمستقیم نمایان میشوند. این روش با کاهش وابستگی به منابع متمرکز مانند سدها و چاهها، امکان تأمین آب را در مناطق محروم و فاقد زیرساخت تقویت میکند و به بهبود کیفیت زندگی در نواحی خشک میانجامد. از سوی دیگر، با جلوگیری از آلودگی ناشی از اختلاط پسابها، کاهش فرسایش آبراههها، و بهرهبرداری از منابع پراکنده، مدیریت منابع آبی را هوشمندانهتر و کمهزینهتر میسازد. در بخش کشاورزی، استفاده در کشت دیم و آبیاری تکمیلی، موجب تقویت خودکفایی، احیای اقتصاد محلی و کاهش مهاجرت میشود. در محیطهای شهری نیز، استحصال آب باران با خنکسازی فضا، توسعه بامهای سبز و افزایش کیفیت زیستی، نقش مؤثری ایفا میکند.
مزایای این روش تنها به تأمین آب محدود نمیشود. استحصال باران با کاهش فرسایش خاک، کاهش خطر سیلابها، افزایش کیفیت خاک و پایداری محیطزیست همراه است. برای نمونه، خسارتهای ناشی از سیلابهای سال ۱۳۹۸ بالغ بر ۳۵ هزار میلیارد تومان برآورد شده است؛ رقمی که با اجرای گستردهتر سامانههای استحصال آب، میتوان از تکرار آن جلوگیری کرد. در مناطق خشک و کمآب، این روش نهتنها وابستگی به آبهای زیرزمینی را کاهش میدهد، بلکه به تغذیه این منابع و ایجاد ذخیره برای زمانهای خشکسالی نیز کمک میکند؛ اقدامی که در شرایط تغییر اقلیم، ضرورتی حیاتی به شمار میآید.
مناطق روستایی که محور تولیدات کشاورزی کشور هستند، سالهاست با بحران کمآبی مواجهاند. در این شرایط، استحصال آب باران میتواند منبعی پایدار برای تأمین آب شرب و کشاورزی باشد و به تقویت سفرههای آب زیرزمینی کمک کند. افزون بر این، اجرای طرحهای استحصال آب، ضمن کاهش فشار بر منابع زیرزمینی و جلوگیری از حفر چاههای غیرمجاز، نقش مؤثری در جلوگیری از فرونشست زمین، ارتقای معیشت روستاییان، بهبود محیطزیست و افزایش تابآوری کشور در برابر تنشهای آبی خواهد داشت.
در کشورهایی مانند استرالیا، بهدلیل خشکسالیهای مکرر، استحصال آب باران بهعنوان راهکاری مؤثر برای تقویت منابع زیرزمینی دنبال شده و سیاستگذاریها نیز در جهت حمایت از اجرای آن بوده است. در هند نیز اجرای این روش موجب افزایش ۳۴ درصدی سطح زیر کشت شده است. سابقه این شیوه در ایران نیز به دوران باستان بازمیگردد؛ بهطوریکه در مجموعه تخت جمشید، از طریق مخازن زیرزمینی و کانالکشی، آب باران را جمعآوری و مدیریت میکردند و از آن میتوان به عنوان نمونهای از بهرهگیری هوشمندانه از منابع محدود آبی در اقلیم خشک ایران یاد کرد.
بر اساس آخرین گزارشهای وزارت نیرو و شرکت مدیریت منابع آب ایران، سالانه ۹۸ میلیارد مترمکعب، معادل ۸۶ درصد از کل آب تجدیدپذیر کشور (۱۱۴ میلیارد مترمکعب) مصرف میشود. همچنین هر سال حدود ۷.۵ میلیارد مترمکعب به کسری مخازن آبهای زیرزمینی افزوده میشود. این در حالی است که مطالعات نشان میدهد ۶۰ درصد از آب مورد نیاز فضای سبز شهری، تنها با استحصال آب باران از سطح بامها قابل تأمین است؛ ظرفیتی که تاکنون مغفول مانده است.
نقش نهادها؛ ناهماهنگی و تعارض منافع
در مسیر بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوه سامانههای استحصال آب باران، چالشهایی جدی در کنترل تبخیر، الگوی بارش و مدیریت رواناب وجود دارد. با آنکه میتوان از طریق تدوین اصول منسجم و رعایت مقررات مرتبط، نقش این فناوری را در تأمین پایدار منابع آبی تقویت کرد، اما تحقق این هدف با موانع متعددی روبهروست. از مهمترین آنها میتوان به بینظمی در ساختار مدیریت جامع آب، کمبود حمایت هدفمند از طرحهای مرتبط، غفلت از ظرفیتهای فناورانه و دانش بومی در برنامهریزیهای روستایی و عشایری، ضعف زیرساختهای اطلاعاتی و نبود دادههای قابل اعتماد اشاره کرد. همچنین، اتکای بیش از اندازه به اقدامات سازهای پرهزینه، در مقایسه با راهحلهای محیطزیستی مانند جمعآوری آب باران، و نیز تأثیرات نوسانات اقلیمی، از دیگر موانع موجود است که رفع آنها برای تحقق اثربخش این راهکار ضروری به نظر میرسد.
این طرح مانند هر طرح دیگری، در صورت فقدان برنامهریزی جامع و نگرش جزئینگر، میتواند چالشها و تبعات ناخواستهای به همراه داشته باشد. عدم توجه به شرایط اقلیمی و الگوی بارش، موجب کاهش کارایی سیستم شده و مشکلاتی را ایجاد میکند. اجرای نادرست این سیاست حتی میتواند تغذیه سفرههای آب زیرزمینی در مناطق پاییندست را مختل کند. علاوه بر این، حقابههای قانونی بهرهبرداران پاییندست ممکن است به تعارض منافع میان کشاورزان و سایر بهرهبرداران منجر شود و تعادل منابع آب را به خطر اندازد.
در حوزه سیاستگذاری نیز، نهادهای متولی اغلب با ناهماهنگی و ناکارآمدی مواجه هستند. برای مثال، وزارت جهاد کشاورزی در پی تأمین آب مورد نیاز کشاورزان است، در حالی که وزارت نیرو بر مدیریت کلان منابع آبی تمرکز دارد. این عدم هماهنگی میان نهادهای مرتبط، موجب بینظمی میشود. همچنین، اجرای پروژه بدون توجه به حقآبههای بخشهای کشاورزی، صنعت و شرب، تعارض منافع و مشکلات جدی به همراه دارد. در این شرایط، تشکیل کارگروهی هماهنگ، از ضروریات موفقیت طرح به شمار میرود.
بنابراین، تدوین برنامهای منسجم برای اجرای این سیاست و تشکیل کمیتهای متشکل از نهادهای مرتبط مانند وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو و وزارت راه و شهرسازی، گامی ضروری برای بهرهگیری از ظرفیت استحصال آب متناسب با نوع کاربری و میزان بارندگی است. از طرفی ارائه مشوقهای یارانهای و مالیاتی همراه با آموزش عمومی درباره سیستمهای استحصال آب باران، پذیرش آن را تسهیل خواهد کرد. کشورهای در حال توسعه نیز با استفاده از فناوریهای مقرونبهصرفه و مشارکت مردمی، این طرحها را به صورت یکپارچه اجرا کردهاند. البته موفقیت این اقدامات منوط به تدوین سیاستهای ملی و محلی هماهنگ و بهرهگیری از فناوریهای نوین در مقابله با چالشهای ناشی از تغییر اقلیم است.
در نهایت، استحصال آب باران، راهکاری کمهزینه و چندمنظوره برای مقابله با بحران کمآبی و کاهش آسیبهای زیستمحیطی است. با بهبود مدیریت، هماهنگی نهادها و بهرهگیری از فناوریهای نوین، میتوان این ظرفیت ارزشمند را بهطور مؤثر به کار گرفت و امنیت آبی و غذایی کشور را تضمین کرد.