آمریکا در مسیر ضد آزادی / ترامپ، قتل چارلی کرک و زوال دموکراسی لیبرال
به گزارش اقتصادرَوا، مقاله اخیر فایننشال تایمز به بررسی روند نگرانکننده دور شدن شتابان ایالات متحده از اصول بنیانگذار خود میپردازد و قتل اخیر چارلی کرک، فعال جنجالی ملیگرای مسیحی را به عنوان کاتالیزوری برای تسریع این تحولات سیاسی مورد استفاده قرار میدهد. محور اصلی تحلیل بر این نکته متمرکز است که چگونه دونالد ترامپ با سهولت حیرتانگیزی در حال از بین بردن اصول اساسی دموکراسی آمریکا است و این کشور بهسرعت در مسیر «ضد آزادی» قرار گرفته است.
سرکوب آزادی بیان و تقویت روایت رسمی
نویسنده با استناد به مفهوم جورج اورول مبنی بر اینکه «آزادی، آزادیِ گفتنِ این است که دو بهعلاوه دو مساوی چهار است»، استدلال میکند که در فضای پس از قتل کرک، حقیقتگویی به یک عمل انقلابی تبدیل شده و «دو بهعلاوه دو مساوی پنج است». چارلی کرک به عنوان یک فعال تحریکآمیز (Provocateur) شناخته میشد که دیدگاههای تندی، از جمله اعتقاد به اشتباه بودن قانون حقوق مدنی، تردید در تواناییهای ذهنی زنان برجسته آفریقایی - آمریکایی (مانند میشل اوباما)، حمایت از زندانی کردن یا حتی کشتن مخالفان سیاسی (مانند جو بایدن) و طرفداری از اعدامهای عمومی داشت. در حالی که حق آزادی بیان او تحت متمم اول قانون اساسی آمریکا (First Amendment) محافظت میشد، اکنون هرگونه زیر سؤال بردن روایت رسمی مبنی بر اینکه حادثه قتل، او را به «شهید خدا و آزادی آمریکا» تبدیل کرده، با خطر محکومیت به عنوان تروریست مواجه است. دونالد ترامپ از این حادثه استفاده کرده و جنگی را علیه مخالفتها آغاز نموده است؛ به طوری که کمدینهای شبانه و شرکتهایی مانند پارامونت هدف قرار گرفتهاند و رهبران دانشگاهی و شرکتهای حقوقی بزرگ طوری رفتار میکنند که گویا متمم اول دیگر اعتبار ندارد.
تضعیف نهادی و حرکت به سمت اقتدارگرایی
مقاله هشدار میدهد که نهادهای حیاتی دموکراسی آمریکا در حال تضعیف جدی هستند. کمتر از یک سال پس از انتخاب ترامپ، اصل تفکیک قوا عملکرد خود را از دست داده است: کنگره بیاهمیت شده، دیوان عالی آرام و بیتحرک است، رسانهها گیج و سردرگم به نظر میرسند و سازمانهای مستقل فدرال در حال از دست دادن خودمختاری خود هستند. این سرعت لغزش دموکراتیک آمریکا از «اقتدارگرایی انتخابی» در کشورهایی مانند هند تحت رهبری نارندرا مودی و ترکیه تحت ریاست رجب طیب اردوغان پیشی گرفته است.
ترامپ از اختیارات گسترده دولت فدرال برای پیگیری تسویهحسابهای شخصی استفاده میکند؛ از جمله اخراج مأموران افبیآی که از او تحقیق کرده بودند و دستور علنی به دادستان کل برای پیگرد قانونی سه مخالف نامبرده. علاوه بر این، مشاوران بانفوذ داخلی ترامپ، مانند استیون میلر، حزب دموکرات را یک «سازمان افراطی داخلی» نامیدهاند و خواستار تعلیق حق قانون اساسی آمریکا در مورد دادرسی عادلانه (habeas corpus) شدهاند که نشاندهنده یک هدف آشکار برای اقتدارگرایی است.
فرهنگ انتقامجویی در مقابل اصول مسیحی
یکی از نقاط عطف فرهنگی مورد تأکید مقاله، مراسم یادبود کرک در آریزونا بود. در آنجا، اریکا، همسر کرک، برخلاف فضای غالب انتقامجویی، با شجاعت اعلام کرد که قاتل همسرش را بخشیده است. با این حال، ترامپ بلافاصله پس از او سخنرانی کرد و موضع او را تصحیح نمود و گفت که نمیتواند دشمنانش را ببخشد و در واقع از آنها نفرت دارد. این خشم ترامپ با تشویق هزاران نفر از «مسیحیان» حاضر در استادیوم مواجه شد. نویسنده این رویداد را به عنوان جایگزینی «عهد جدید» با «عهد عتیق» در آمریکای ترامپ، در میان پیروان کلیسا، تفسیر میکند.
در نهایت، روند کنونی که با سرکوب مخالفان، به چالش کشیدن آزادی بیان و از هم گسیختن نهادهای دموکراتیک شناخته میشود، نشاندهنده یک تحول ساختاری و عمیق در نظام سیاسی آمریکاست. این تغییر در حال وقوع است حتی با وجود آنکه سیاستهای اقتصادی ترامپ (مانند جنگ تجاری و لایحه کلان بودجه) باعث کاهش رشد درآمد برای بسیاری از آمریکاییها خواهد شد. عدم مقاومت کافی از سوی نهادهای قدرت و ثروت در برابر خواستههای ترامپ، به این فروپاشی سرعت بخشیده است. اگرچه برخی ناظران انتظار دارند در انتخابات میاندورهای، نارضایتی اقتصادی از بلندپروازی ترامپ بکاهد، اما نویسنده این ایده را غیرواقعی میداند؛ زیرا ترامپ در ماههای اول توانسته است اکثر نهادهای مخالف را ساکت کند. این وضعیت نشانگر یک گسست فرهنگی و تمدنی جدی است که آینده لیبرالیسم در آمریکا را در معرض تهدید قرار میدهد.
گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی
