جمعه، 16 آبان 1404

ژئوپلیتیک نوین ایالات متحده در آمریکای لاتین و اقتصاد شتابان هوش مصنوعی
امروز, 10:31
کد خبر: 1249

ژئوپلیتیک نوین ایالات متحده در آمریکای لاتین و اقتصاد شتابان هوش مصنوعی

ایالات متحده با اعطای خط مبادله ۲۰ میلیارددلاری به آرژانتین و مداخله در بازارهای مالی این کشور، سیاستی دوگانه از مداخله‌گرایی سیاسی و قدرت‌نمایی اقتصادی را در آمریکای لاتین به نمایش گذاشته است.

به گزارش اقتصادرَوا؛ ایالات متحده اخیراً با اعطای یک خط مبادله (Swap Line) به ارزش ۲۰ میلیارد دلار به دولت آرژانتین، مداخله‌ای علنی در امور مالی این کشور انجام داده است. هدف این اقدام که توسط اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری اعلام شد، تبادل دلار آمریکا با پزو آرژانتین برای کمک به ثبات بازارهای مالی این کشور است. این مداخله در شرایطی رخ می‌دهد که دولت خاویر مایلی، رئیس‌جمهور آرژانتین، با چالش‌های اقتصادی بزرگی از جمله کاهش مستمر ارزش پزو و تورم فزاینده روبه‌رو است. به طور تاریخی، لغزش‌های آرژانتین بر سایر نقاط آمریکای لاتین نیز تأثیر گذاشته است. با وجود کاهش نرخ تورم سالانه از ۲۸۹ درصد به ۳۴ درصد (که همچنان بسیار بالاست)، برنامه ریاضتی شدید مایلی شامل کاهش چشمگیر هزینه‌های دولتی و شوک کاهش تورم بوده که منجر به کاهش ۸ درصدی دستمزدها نسبت به سال ۲۰۲۳، افزایش بیکاری و کاهش رشد اقتصادی شده است.

نکته حائز اهمیت آن است که این اقدام فراتر از یک تثبیت اقتصادی معمول است؛ این یک برنامه صریحاً سیاسی توسط دولت ترامپ برای تثبیت دولتی است که از نظر ایدئولوژیک با جناح «ماگا» و محافظه‌کاری ایالات متحده همسو تلقی می‌شود. به گفته بسنت، این مداخله با هدف «نجات پروژه مایلی» پیش از انتخابات میان‌دوره‌ای آرژانتین صورت می‌گیرد. مایلی با وجود دریافت کمک‌های مالی از صندوق بین‌المللی پول (IMF) که ایالات متحده در آن نفوذ زیادی دارد، از آزادسازی کامل نرخ ارز خودداری کرد. او نگران بود که شناور شدن پزو منجر به فرار سرمایه گسترده و تشدید تورم شود، در نتیجه نرخ‌هایی برای پزو تعیین کرد. این عمل باعث شد که آرژانتین به هدفی آسان برای سفته‌بازان تبدیل شود که ذخایر اندک ارزی (کمتر از ۵ میلیارد دلار) این کشور را به چالش می‌کشند؛ بنابراین، این مداخله ۲۰ میلیارد دلاری تلاشی است برای «کِش دادن و وانمود کردن» (Extend and Pretend) و حفظ ثبات تا زمان انتخابات ۲۶ اکتبر. ریسک‌های این مداخله بالا ارزیابی می‌شود؛ برخلاف کمک‌های تاریخی مانند بحران مکزیک در سال ۱۹۹۵ که با درآمدهای نفتی وثیقه شده بود، سرمایه‌گذاری در آرژانتین ریسک بالاتری دارد و این مداخله به دلیل جانب‌داری آشکار سیاسی‌اش، امری «فوق‌العاده» توصیف شده است.

مواضع نظامی و چالش‌های حاکمیتی در آمریکای شمالی

رویکرد جدید ایالات متحده در قبال آمریکای لاتین شامل تشدید تنش‌ها در قبال برزیل، تهدید به تحریم و تعرفه علیه مکزیک و اتخاذ یک رویکرد نظامی‌گرایانه علیه کارتل‌های مواد مخدر در منطقه است. این رویکرد نظامی بر سرکوب عرضه تمرکز دارد، بدون آنکه تقاضای مواد مخدر در ایالات متحده یا جریان تسلیحات از این کشور به منطقه را مورد توجه قرار دهد. معیار تاریخی برای مداخلات نظامی درازمدت آمریکا در منطقه، «طرح کلمبیا» در اواخر دهه ۱۹۹۰ است که یک نیروی ضدشورش و مبارزه با مواد مخدر مبتنی بر هلیکوپتر ایجاد کرد.

در مورد مکزیک، همکاری‌های نظامی در گذشته (مانند طرح مریدا در سال ۲۰۰۷) وجود داشته، اما همواره با رعایت خطوط قرمز حاکمیتی مکزیک همراه بوده است. مکزیک از سال ۲۰۰۶ وارد کارزار نظامی علیه کارتل‌ها شده است که تاکنون منجر به تلفات عظیم (۴۶۰,۰۰۰ کشته) شده است. با این حال، افزایش لفاظی‌های رادیکال در کنگره آمریکا، به ویژه در مورد اپیدمی فنتانیل، شامل بحث‌هایی درباره حملات نظامی آمریکا به خاک مکزیک می‌شود. چنین اقدامی به منزله «نقض تابو» و «بی‌ثبات‌سازی فاحش» هنجارهای روابط بین‌الملل در آمریکای شمالی خواهد بود، زیرا ایالات متحده اغلب «به طور بی‌تفاوت» حاکمیت همسایه بزرگ و عمیقاً پیوند خورده خود را نادیده می‌گیرد.

تفاوت رویکرد مکزیک و برزیل در مواجهه با تهدیدات آمریکا در وابستگی اقتصادی ریشه دارد. برزیل تحت حاکمیت لولا رویکردی جسورانه‌تر و ضد زورگویانه در پیش گرفته است، زیرا صادرات برزیل به ایالات متحده تنها ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی آن را تشکیل می‌دهد و این کشور از نظر جغرافیایی و اقتصادی کمتر با آمریکای شمالی یکپارچه است. در مقابل، مکزیک رویکردی دیپلماتیک و مصالحه‌جویانه دارد، زیرا ۳۰ درصد از اقتصاد آن به صادرات به ایالات متحده وابسته است. این وابستگی سنگین، همراه با عدم وجود یکپارچگی اقتصادی قوی‌تر در آمریکای مرکزی و جنوبی و رقابت فزاینده چین در بخش تولید، باعث شده تا دولت مکزیک (مانند شیین‌بام) مجبور به رعایت یک خط باریک بسیار محتاطانه باشد. به طور کلی، اتخاذ یک موضع ضدآمریکایی در حال حاضر برای سیاست‌مداران کشورهای همسایه آمریکا، خارج از حلقه خاص مایلی، گزینه‌ای بسیار جذاب تلقی می‌شود.

ابعاد، ساختار و ماهیت سفته‌بازانه سرمایه‌گذاری هوش مصنوعی

بخش دوم تحولات، سرمایه‌گذاری گسترده در هوش مصنوعی (AI) است که ابعادی در حد تریلیون‌ها دلار به خود گرفته است. یک نمونه اخیر، سرمایه‌گذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری انویدیا (تولیدکننده تراشه) در OpenAI است که منجر به نگرانی‌هایی درباره شکل‌گیری یک حباب مالی شده است. این سرمایه‌گذاری به عنوان یک سرمایه‌گذاری «چرخشی» تلقی می‌شود، زیرا انویدیا یکی از تأمین‌کنندگان OpenAI است و این پول ممکن است در نهایت برای خرید تراشه‌های خود انویدیا مصرف شود.

با این حال، این عمل را می‌توان به عنوان یک منطق قوی صنعتی و نوعی «یکپارچگی عمودی» دانست؛ انویدیا با خرید سهام عمده در OpenAI، تقاضای تضمین‌شده برای تراشه‌های خود را ایجاد کرده و همچنین به لبه پیشرو تحقیقات هوش مصنوعی دسترسی پیدا می‌کند. سرمایه‌گذاری هنگفت در هوش مصنوعی نه تنها صرف گسترش زیرساخت (مثل مراکز داده) می‌شود، بلکه به عنوان یک سازوکار یادگیری (LLMs) در حکم سرمایه‌گذاری در «آزمایشگاه» یا «دانشگاه» برای بهبود فناوری محسوب می‌شود. شایان ذکر است که مدل‌های نهایی هوش مصنوعی که برای کاربران عرضه می‌شوند، مدل‌هایی ثابت با عامل‌های مشخص هستند و برای حفظ پایداری، به طور مداوم با بازخورد کاربران به‌روزرسانی نمی‌شوند.

پرسش‌های اساسی در مورد این موج سرمایه‌گذاری، نه تنها درباره سودآوری عملیاتی آن‌ها، بلکه درباره نرخ بازده سرمایه‌ای است که حجم عظیم سرمایه‌گذاری و ارزش‌های بسیار بالای سهام آن‌ها را توجیه کند. اگرچه مسیرهایی برای سودآوری عملیاتی (مثلاً از طریق مدل‌های اشتراکی OpenAI) در بازه ۵ تا ۱۰ساله قابل‌تصور است، بخش عمده‌ای از این سرمایه‌گذاری‌ها ماهیت دفاعی (برای شرکت‌هایی چون متا و گوگل برای حفظ جایگاه خود) یا B2B (برای شرکت‌هایی چون آمازون و مایکروسافت آژور برای بهینه‌سازی خدمات ابری) دارد. شتاب بی‌سابقه این سرمایه‌گذاری، ناشی از این باور در میان رهبران صنعت فناوری است که هوش مصنوعی تحولی کیفی در مقیاس اینترنت ایجاد خواهد کرد. در مواجهه با یک «رقابت تسلیحاتی» فناوری، شرکت‌ها نمی‌توانند ریسک عقب ماندن را بپذیرند و به‌سرعت عمل می‌کنند.

حباب‌ها، رونق‌ها و میراث ماندگار

در مقایسه با تاریخچة سفته‌بازی، وضعیت کنونی بیشتر شبیه یک «رونق» (Boom) است تا یک «حباب» سفته‌بازانه صرف (مانند حباب مالی ۲۰۰۸ یا بیت‌کوین/NFTها). تاریخ اقتصادی نشان می‌دهد که در اکثریت موارد، حباب‌ها (مانند حباب لاله در قرن هفدهم) با تغییرات تکنولوژیکی واقعی و پیامدهای بلندمدت همراه بوده‌اند. سرمایه‌گذاری کنونی در هوش مصنوعی شامل «رونق‌های بزرگ ساختمانی» (مراکز داده و سخت‌افزار) است و بر اساس چشم‌اندازهای واقعی برای شکل‌دهی به آینده انجام می‌شود. حتی اگر بازار سقوط کند و حباب از بین برود (مثلاً اگر مشخص شود که نیازی به نیمی از مراکز داده مورد نیاز نیست)، یک «آزمایش فناوری فوق‌العاده» و ظرفیت‌های عظیمی به جا خواهد ماند که به عنوان هدر رفت منابع تلقی نمی‌شود. این وضعیت نشان‌دهنده یک «تاریخ اقتصادی واقعی» است و نه صرفاً بازی‌های سفته‌بازانه.

بررسی هم‌زمان رویکرد ایالات متحده در قبال آمریکای لاتین و شکوفایی سرمایه‌گذاری هوش مصنوعی، دو پدیده متمایز اما مرتبط را آشکار می‌سازد: از یک سو، یک موضع‌گیری سیاسی خارجی که جانب‌دارانه و هدفمند (به عنوان مثال، در آرژانتین) یا تهاجمی و تهدیدکننده حاکمیت (به عنوان مثال، در مکزیک) است؛ و از سوی دیگر، یک شتاب غیرقابل‌مهار در توسعه فناوری هوش مصنوعی که ناشی از رقابت شدید، منابع مالی نامحدود و این باور است که توسعه‌دهندگان آن در حال «ساختن تاریخ» هستند. در حالی که در آمریکای لاتین سیاست خارجی آمریکا به طور صریح در پی کسب مزیت‌های سیاسی کوتاه‌مدت است و با ملاحظات اقتصادی متفاوت همسایگان (مکزیک در مقابل برزیل) برخورد می‌کند، در عرصه هوش مصنوعی، سرمایه‌گذاری‌ها یک «رونق» عظیم را رقم می‌زنند که احتمالاً با وجود ریسک‌های سفته‌بازانه، میراث تکنولوژیکی و زیرساختی ماندگاری را برای آینده جهان به یادگار خواهند گذاشت. این دو حوزه در مجموع، نشان‌دهنده ابزاری‌سازی قدرتمند پول و فناوری برای تعریف مجدد روابط بین‌الملل و شکل‌دهی به آینده اقتصادی جهان توسط بازیگران اصلی ایالات متحده است.


گزارش از: امیرحسین مستقل، کارشناس اقتصادی

عکس خوانده نمی‌شود